بررسى جامعهشناختى رسانههاى جمعى (1)
نويسنده: استفن مور ترجمه: عبدالرسول يعقوبى اشاره
رسانههاى ارتباط جمعى ( Mass Media ) از عوامل بسيار تأثيرگذار بر كليّه زواياى زندگى اجتماعى هستند و مىتوانند در همان حال كه از جامعه تأثير مىپذيرند، بر ذهن و افكار مخاطبان خود تأثير عميق داشته باشند. رسانههاى جمعى در فرايند تأثيرگذارى هميشه صادق و به دنبال بيان حقيقت و واقعيت نيستند، بلكه به ويژه بنگاههاى عظيم رسانهاى هميشه از عوامل پشت پرده سياسى، اقتصادى و نظامى تأثير پذيرفتهاند؛ از اينرو، انعكاس واقعيتهاى تحريف شده (تركيبى از واقع و غيرواقع) در رسيدن به اهداف موردنظر مطمحنظر آنان بوده است. ماهيت رسانهها و هدف آنها براى كنترل جامعه در جهت منافع خاص و موضعگيرىهاى آنان در قبال موضوعات اجتماعى همچون جنس، نژاد، بيكارى و خشونت ايجاب مىكند مخاطبان آنها به دور از انفعال، با نگاهى ترديدآميز، فعّال و آگاهانه با توليدات رسانهاى روبهرو شوند. مقاله زير اگرچه با نگاهى به رسانههاى غرب نوشته شده است اما مىتواند اين آگاهى را در خواننده تقويت كند كه چگونه رسانهها مىتوانند با كنترل اجتماعى و موضعگيرىهاى خاص در قبال پديدهاى اجتماعى، اهداف از پيش تعيينشده منفى يا مثبت خود را تعقيب نمايند. 1. رسانههاى گروهى و كنترل اجتماعى
رسانههاى گروهى: رسانههاى گروهى به تمام اشكال ارتباط نوشتارى از قبيل روزنامهها، مجلّات، كتابها و همه گونههاى ارتباطات پخشى از قبيل راديو، تلويزيون و سينما، كه براى عموم مردم هستند، اشاره مىكند. (2) هر جامعهاى نيازمند نظم و پيشبينىپذيرى است. نظم و پيشبينىپذير بودن جامعه مستلزم آن است كه افراد به شيوههايى رفتار كنند كه به لحاظ اجتماعى قابل قبول باشند و افرادى را كه از عمل به اين شيوه اجتناب مىورزند مجازات شوند. اين امر فرايندى است كه به عنوان «كنترل اجتماعى» شناخته مىشود. از آنجا كه رسانههاى گروهى يكى از منابع اصلى اطلاعات مربوط به جهان براى بيشتر مردم هستند (تقريبا همه ما تلويزيون تماشا مىكنيم يا روزنامه و مجله مىخوانيم.) نقش مهمى در وادار كردن مردم به سازگارى و اطاعت ايفا مىكنند. آنها الگوهاى صحيحى از رفتار را در جهت پىروى كردن ارائه مىدهند و درست در همان حال، از رفتار ضدّ اجتماعى انتقاد مىكنند. البته رسانههاى گروهى هميشه در جهت ترويج كنترل اجتماعى عمل نمىكنند؛ آنها به عنوان منتقدان گرايشهاى رايج در جامعه نيز عمل مىنمايند. روزنامهها مىتوانند ارزشهاى جانشين را درست همانگونه كه ارزشهاى محافظهكار و سنّتى ترويج مىكنند، شايع سازند. 2. رسانههاى گروهى و رفتار
رسانههاى گروهى به واسطه هدايت رفتار اجتماعى به سمت الگوهاى اجتماعى قابل قبول، نقش مهمى در جامعه بر عهده دارند. اما به طور دقيق، آنها چگونه بر افراد تأثير مىگذارند؟ جامعهشناسان شيوههاى تأثير رسانههاى گروهى بر افراد را در دو زمينه معرفى كردهاند: رويكرد شخصى و رويكرد فرهنگى. 2ـ1. رويكرد شخصى
اين رويكرد بر اينكه رسانههاى گروهى تأثيرى بسيار مستقيم بر افراد دارند، تأكيد مىكند. آنها نسبت به محرّكها (پيامها)ى رسانههاى گروهى واكنش نشان مىدهند. براى نمونه، كودكى كه برنامه تلويزيونىِ مشتمل بر خشونت را تماشا مىكند، احتمالاً در دست زدن به اعمال پرخاشگرانه از آن برنامه تأثير پذيرفته است. به هر حال، رسانههاى گروهى صرفا گرايشهايى را كه پيش از اين دلنشين و مطبوع شخص بودهاند، تقويت مىكنند. از سوى ديگر، افراد انتخابگر هستند و نسبت به آنچه مىشنوند يا مىخوانند صرفا آن دسته از اطلاعاتى را كه برايشان خوشايند است، انتخاب مىكنند. همچنين گرايشهاى ديگرانى كه در اطراف ما هستند، بر ميزان تأثيرگذارى اطلاعات بر ما مىافزايند. 2ـ2. رويكرد فرهنگى
رويكرد فرهنگى به دنبال رويكرد شخصى مطرح مىگردد. اما در جستوجو و تبيين فرهنگى، كه در چارچوب آن رسانههاى گروهى به وجود مىآيد و بر افراد تأثير مىگذارد، از رويكرد شخصى فراتر مىرود. رسانههاى گروهى به عنوان [عواملى [كه برخوردار از تأثير سريع بر روى افراد هستند، تلقّى نمىشوند، بلكه [به عكس] آنها داراى تأثيرى بسيار كند بوده، فضاى حاكم بر افكار عمومى و انتظارات مربوط به جامعه را افزايش مىدهند. براى نمونه، نگرشها نسبت به بانوان قويّا تحت تأثير شيوهاى است كه آنها را در رسانههاى گروهى به تصوير مىكشد. برخى تصاوير روزنامهها هرچند به طور مستقيم مردان را به طرف هتك حرمت زنان سوق نمىدهد، اما راه و رسمى به وجود آورده است كه در سايه آن، مردان، زنان را به عنوان شاخصهاى جنسى مىبينند كه زيبايىهايشان اهميت بيشترى نسبت به شخصيتهايشان دارند. 3. دموكراسى و رسانههاى گروهى (بحثى در زمينه مالكيت و كنترل)
سالهاى متعددى است كه در مورد نقش رسانههاى گروهى در يك جامعه دموكراتيك، مباحثى مطرح گشته است. اساسا [در اين مورد] دو رويكرد وجود دارد: ديدگاه كثرتگرا كه رسانه گروهى را به مثابه مجرى يك نقش ضرورى در منعكس كردن طيف گسترده ديدگاههاى سياسى و اجتماعى مىبيند؛ و رويكرد دوم ديدگاهى است كه از ماركسيسم اقتباس شده و معتقد است رسانههاى گروهى ديدگاههاى صرفا اندكى از افراد قدرتمند را منعكس مىكنند و ديدگاههاى انتقادى جامعه در آن فرو خورده مىشوند. 3ـ1. ديدگاه كثرتگرا
اعتقاد اين ديدگاه بر آن است كه رسانههاى گروهى غير از آنكه كنترل اجتماعى را در جهت منافع همه افراد ارتقا مىبخشند، در جايى كه افكار متفاوتند، آزادى بيان در موضوعات سياسى ـ اجتماعى را نيز مطرح مىكنند. رسانههاى گروهى نه تنها اين كاركرد را بر عهده دارند، بلكه به عنوان مراقب نيز عمل مىكنند؛ سياستمداران و قدرتمندانى را كه به منافع افراد عادى جامعه اهميت نمىدهند، مورد انتقاد قرار مىدهند. 3ـ2. ديدگاه ماركسيستى
اين رويكرد استدلال مىكند كه رسانههاى گروهى ابزارى هستند در دست اندكى از افراد براى تحميل ديدگاههاى خود بر جامعه. نقش رسانههاى گروهى عبارت است از: تحريف واقعيت و توجيه نابرابرىهاى عميق كه در زمينه ثروت به وجود مىآيد و در همان حال، از طريق تصاوير جذّاب زنان، داستانهاى جنسى و ورزش مردم را راضى نگه مىدارند. پيش از آنكه بگوييم كدام رويكرد ـ اگر چنين رويكردى وجود داشته باشد ـ به صحّت نزديكتر است، بجاست ابتدا به الگوهاى مالكيت و سپس به الگوهاى كنترل توليد رسانههاى گروهى نظر بيندازيم. 4. مالكيت رسانههاى گروهى
مدارك به وضوح نشان مىدهند كه تعداد محدودى شركت و مالك بر رسانههاى گروهى سلطه دارند. صنعت روزنامه فقط به واسطه پنج شركت، سينما به واسطه دو شركت و راديو و تلويزيون به واسطه شركت BBC و پنج شركت بزرگ مستقل سلطه يافتهاند. راپرتمُرداك( Rupert Murdock ) به تنهايى مالك روزنامههايى است كه 40 درصد از همه فروش روزانه انگلستان و وِيْلز را پوشش مىدهد. روند مالكيت به سمت متمركز شدن است؛ به اين معنا كه انواع متفاوت رسانههاى گروهى به تدريج تحت سلطه مالكيت شركتهاى كمترى درمىآيند. روند تمركزگرايى با روندى كه به سوى جهانى شدن وجود دارد پيوند مىخورد؛ يعنى شركتهايى كه مالكيت رسانههاى گروهى را دارند، پيوندهاى بينالمللى برقرار مىكنند. در اين صورت، منابع مستقل كمترى در پردازش اطلاعات در جهان خواهيم داشت. رشد و گسترشى كه به تازگى در ماهوارهها به وجود آمده و [همينطور [تحولات تلويزيون به اين معناست كه يك شركت مىتواند اكنون براى همه قارهها [برنامه] پخش كند. 5. كنترل توليدات رسانههاى گروهى
واضح است كه رسانههاى گروهى به واسطه افراد محدودى به تملّك درآمدهاند، اما اين بدان معنا نيست كه مالكان، محتويات رسانههاى گروهى را كنترل مىكنند، ناشران و بنگاههاى خبرى بايد در نظر داشته باشند كه رسانههاى گروهى، اعم از تلويزيون يا روزنامه، پولساز و تجارى هستند، به اين معنا كه رسانههاى گروهى شنوندگان عظيم (دستكم فراوان) و آگهىهاى تبليغاتى را جذب مىكنند. اگرچه ديدگاههاى شخصى مالك مهم است، اما اين ديدگاهها مىتوانند تحتالشعاع نياز مالك به پولسازى قرار گيرند. بنگاههاى خبرى و ناشران بايد به داشتن حجم وسيعى از مخاطبان خود، همراه با نوعى از درآمد و منافع مطمئن باشند، تا از عهده توليد اعلانات و آگهىها برآيند؛ مثلاً، نمايش رفتارهاى مشكوك يك بنگاه مسافربرى بعيد است كه باعث جذب آگهىهاى تبليغاتى آن بنگاه گردد. نتيجه اين خواهد بود كه ناشران و بنگاههاى خبرى از ميان دو گزينه يكى را انتخاب مىكنند: يا به حجم بسيار محدودى از مخاطبان همراه با جذابيتهاى تجربه شده تبليغات توسّل مىجويند. كه اين را «رويكرد تخصصى» مىنامند (همانند مجله تخصصى اتومبيل) يا به هر مقدار از مخاطبان كه ممكن باشد قانع مىشوند. به اين رويكرد، رويكرد «بازار تودهاى» گفته مىشود. دومين محدوديتى كه مالك در آنچه نشر مىدهد يا خبرى كه اعلام مىكند با آن روبهروست، «موضوع قابل گزارش» است؛ به اين معنا كه صرفا عناوين مطمئن به نمايش درآمده به شيوههاىمطمئن،يكخبررا با گنجاندان در يك روزنامه يا برنامه تلويزيونى واجد ارزش مىكند. آن خبر بايد مهيّج، معمولاً ناگوار، و يا ترجيحا داراى ظاهرى رمزآلود و جنسى باشد. بنابراين، روزنامههاى متفاوت عناصر متفاوتى از ماجرا براى نوع خوانندگانى كه مورد هدف قرار گرفتهاند انتخاب مىكنند. پيامد
آيا مالكان محتويات رسانههاى گروهى را كنترل مىكنند؟ مطمئنا چنين است. سردبيران به طور كامل از ديدگاههاى سياسى مالكان آگاه هستند و معمولاً سعى مىكنند تا اين ديدگاهها را در نشريه منعكس كنند. به هر حال، مالكان و سردبيران به خاطر اين واقعيت كه آنها بايد پولساز باشند و لازمه پولسازى هم اين است كه بايد مخاطب و آگهىهاى تبليغاتى جذب كنند، مجبورند خويشتندار و ملايم باشند. نتيجه اين خواهد بود كه يك رسانه به طور معمول حزب محافظهكار را محافظت مىكند. البته سردبيران و روزنامهنگاران به طور معمول نوع عناوين اخبار و راههاى ارائه آنهايى را كه براى مالكان قابل قبول هستند فهميدهاند و همين امر دخالتهاى محسوس و پر حجم آنها را غير ضرورى مىسازد. (به عبارت ديگر، روزنامه عموما محافظهكار است و از ديدگاههاى صاحبان مشاغل بزرگ حمايت مىكند. حقوق و سياست با حفظ مختصرى انتقادگرايى از مؤسساتى كه اجازه انتقادشان داده شده همراه است) مالكان معمولاً قدرت تعيين و نصب مديران عالىرتبه را نيز دارند. 5. انواع رسانههاى گروهى و تنوّع مندرجات
انواع متفاوتى از رسانههاى گروهى، كه تلويزيون، راديو، روزنامه و مجلات را شامل مىشود، وجود دارند. مندرجات رسانههاى گروهى عمدتا بر اساس مخاطبانى كه هدف آن رسانهها هستند، تغيير مىيابند، تغيير در محتويات و مندرجات رسانه را مىتوان به واسطه تفاوتهاى واضحى كه در محتويات دو ايستگاه راديويى BBC وجود دارد به تصوير كشيد: ايستگاه راديويى 2 براى سرگرم كردن افرادى كه در سن متوسط قرار دارند و ايستگاه راديويى 1، موزيك جديد براى مخاطبان جوانتر. روزنامهها هم اين جداسازى و تفكيك را منعكس مىكنند و تا حدى تفاوتهاى طبقاتى در جامعه بريتانيا را همراه با روزنامههاى با كيفيت (از قبيل گاردين و اُبزرور) و روزنامههاى عمومى (از قبيل ميرُر ( Mirror ) يا سان ( Sun ) نشان مىدهند. محتويات اين روزنامهها به طور قابل ملاحظهاى تفاوت دارند. اطلاعات در روزنامههاى كيفى به اقتصاد و سياست گرايش دارد، در حالىكه تأكيد روزنامههاى عمومى بر گزارشهاى هيجانآميز و احساسى است كه حاوى عناصر جنسى و جنايتآميز مىباشند. 6. رسانههاى گروهى و...
مىخواهم در اين بخش، به روابط شخصى بين رسانههاى گروهى و برخى از حوزههاى مهم زندگى اجتماعى، به ويژه جنس، نژاد، روابط صنعتى و جنايت، نظرى بيفكنم: 6ـ1. جنس
رسانهها دو نقش اساسى بانوان را منعكس مىكنند (و به حفظ آنها كمك مىنمايند): جاذبههاى جنسى نسبت به مردان؛ و مراقبت از نقش مادرى و خانهدارى. نقش اول در خبرهايى يافت مىشود كه به طور روزانه در صفحه سه روزنامه سان تكرار مىگردد؛ همچنين اظهارنظرهاى مربوط به لباس آنها، كه ما كمتر به آن فكر مىكنيم. به هر حال، اگر اين اظهارنظرها در مورد مردان نيز باشند، قابل توجه خواهند بود. در ارتباط با نقش مادرى شمار كثيرى از مجلّات مربوط به بانوان، كه آماده براى فروش هستند، مهيّا مىگردند. اين مجلّات به [موضوعاتى همچون[ دستورالعملهاى پخت غذا، مسائل خانهدارى و داستانهاى عشقى مىپردازند. مجلّاتى از قبيل مجلّه... دختران و زنان جوان را هدف گرفتهاند. اين مجلّات عمدتا دغدغه خاطرشان جذّابيتهاى زنان در نظر مردان و به ميزان بسيار كمترى، مشاغل (هرچند معمولاً در زمينه كار بانوان از قبيل كار منشيگرى و پرستارى) مىباشد. فرگوسن ( Ferguson ) در كتاب Forever Feminine به اين نتيجه رسيده است كه موضوعات مسلّمى وجود دارند كه در همه مجلّات بانوان يافت مىشوند. اين موضوعات ارزش جوانى، پيشبينىناپذيرى رفتار زنانه و اهميّت عشق در زندگى بانوان را در برمىگيرند. او توضيح مىدهد كه اين قبيل موضوعات موقعيت نازلتر بانوان را تقويت مىكند. 6ـ2. نژاد
طرز تلقّى مطبوعات در قبال نژاد به اين سمت بوده است، كه كل موضوع را از جنبه يك مسأله اجتماعى ببينند. نقطهنظر عمومى مطبوعات اين بوده است كه بر جهات منفى سياهان انگليس تأكيد داشته باشند. در روزنامههايى با قطع كوچك و مصوّر اهميت بسيارى به جنايت و شورش داده مىشود. با اين وجود، اهميت نسبتا كمى به موفقيتهاى سياهپوستان ـ براى مثال ـ در ورزش داده مىشود؛ موقعيتى كه در آن ورزشكار موفق كمتر به عنوان ورزشكار سياهپوست توصيف مىشود، اما از سوى ديگر چاقوكشى و جيببرى يك سياه مورد توصيف و توضيح قرار مىگيرد. فقط دو ميليون سياه و آسيايى در بريتانيا زندگى مىكند كه بيشتر آنها در تعداد كمى از شهرهاى اصلى هستند. بنابراين، برداشت عمومى از سياهان به عنوان يك مسأله اجتماعى چنين است كه آنها موجب زحمت و دردسر هستند. همانگونه كه در رسانههاى گروهى نمايش داده مىشود، يك تصور قالبى در اذهان اكثريت سفيدپوستان به وجود آورده است. عناوين روزنامهها، حاكى از آن است كه سياهان بسيار جنايات كارتر از سفيدپوستان هستند. اينگونه اظهارات بر كاربردهاى بسيار تعصّبآميز ارقام و آمار مبتنى است. از بررسى واقعيتها به دست مىآيد كه آنچه اينگونه عناوين و مقالات مطرح مىكنند، بسيار متفاوت با چيزى است كه در واقعيت وجود دارد. به هر حال، تصور قالبى از سياهانِ جوان در ديد بسيارى از مردم تقويت شده است. رسانه بر نادرست بودن آنچه توسط اقليّت نژادى انجام شده است تأكيد مىكند، [اما از سوى ديگر [جهات ناگوار زندگى آنان را ناديده مىگيرد. 6ـ3. سياست
ما قبلاً اين موضوع را در فصل مربوط به رسانههاى گروهى و دموكراسى مورد بررسى قرار دادهايم. واقعيت امر اين است كه مطبوعات به طرز بارزى حزب محافظهكار را حمايت مىكنند، در حالىكه ايستگاههاى سخنپراكن (راديو و تلويزيون) يا ليبرالى هستند و يا محافظه كار. هيچكدام وضعيت موجود جامعه را مورد ترديد و سؤال قرار نمىدهند و به ندرت، امور غير مرسوم و غير متعارف را، كه مىتوانند جايگزين امور فعلى گردند، به نمايش درمىآورند. تنها دو روزنامه اصلى هستند كه از حزب محافظهكار حمايت نمىكنند. علىرغم اينكه خاطرنشان شده است هيچ چيزى كه روزنامههاى راديكال را متوقف كند وجود ندارد، آنها به خاطر اينكه از هيچگونه حمايت عمومى برخوردار نيستند، موفق نمىباشند. 6ـ4. روابط صنعتى
در خلال بحث مربوط به رسانههاى گروهى و روابط آن با جامعه، به طور دقيق اين امر را، كه محافظهكار چگونه است، مورد ملاحظه قرار داديم. اين امر الگوهاى مالكيت و انتظارات مخاطبان را منعكس مىكند. رسانه نيز هنگامى كه با اعتصاب ارتباط پيدا مىكند، يك محافظهكار است. رسانه، كارگران اعتصابى را به عنوان طمعكار و به عنوان كسانى كه در راه پيشرفت و كارايى فنّاورانه مقاومت مىكنند، به تصوير مىكشد. گروه رسانهاى دانشگاه «گلاس گو» ( The Glasgow unive ) گزارشهاى تلويزيونى اعتصابات اخير در دهه 1970 را مورد مطالعه قرار داد. آنان [در اين مطالعه] به اين نتيجه رسيدند كه اخبار به طور دايم، قضايا و مسائل را بيش از حد ساده و مختصر برگزار مىكرد و كارگران را مورد سرزنش قرار مىداد. نظرات ارائه شده از سوى مديريت از حمايت بيشترى نسبت به نظرات مطرح شده از سوى كارگران برخوردار بود. روش و طرز اجراى مصاحبه با هر يك از مديريت و كارگران نيز متفاوت بود: مديران در محلّ اداره مورد مصاحبه قرار مىگرفتند، در حالىكه كارگران در محلّ نگهبانى مصاحبه مىشدند. برداشت و تصور عمومى كه اين نحوه از مصاحبه به بيننده القا مىكرد اين بود كه ديدگاه مديران بسيار بيشتر از كارگران قابل اطمينان و اعتبار است. اعتصابات و رسانههاى گروهى
درباره يك اعتصاب
اطلاعات اساسى اين مورد اعتصاب از مديريت ـ معمولاً در محل اتاقِ پخش دريافت مىشود، در حالىكه نظرها و اتفاقات به خودى خود از كارگران ـ معمولاً بيرون از گذرگاههاى كارخانه، حتى زمانى كه آنها براى اعتصاب از سوى برخى ديگر از كارگران مراقبت نمىشوند، مورد جستوجو و مطالبه قرار مىگيرد. مصاحبهها هرچند هر دو طرف را شامل مىگردد، ولى غالبا مشتمل بر سؤالات دلگرم كننده و حمايتكننده از مديريت مىباشد. [براى مثال، سؤال مىشود: [اين اعتصاب چه قدر هزينه براى شركت شما به بار خواهد آورد؟ يا آيا فكر مىكنيد كه كارگران از سوى رهبرانشان اغوا شدهاند؟ در حالى كه از طرف ديگر، سؤالات بيشتر خصمانه و ستيزهجويانه را نسبت به كارگران مطرح مىكند؛ [از قبيل:] پس از اعتصاب، آيا مىتوانيد سركارتان برگرديد؟ آيا شما با اين اعتصاب حلقوم خودتان را قطع نكردهايد؟ آيا شما موجد تنگناهاى عمومى كه به وجود مىآيد نيستيد؟ از نظر اين مصاحبه، تنگناهاى عمومى، كه به واسطه اين اعتصاب به وجود مىآيند، قابل گزارش هستند، اما تنگناهاى به وجود آمده ناشى از دستمزدهاى پايين و شرايط فقر كارى قابل گزارش نيستند. رسانههاى گروهى بيشتر مايلند مخاطبان خود را به عنوان مصرفكننده در نظر بگيرند تا كارگران را. شكستن اعتصاب مورد تأييد و و رضايت آنهاست. يك قطار در حال حركت بيشتر قابل گزارش است تا هزاران قطارى كه توقّف كردهاند. هزينه عملكرد صنعتى شركت، به ويژه در نقطههاى آغازين و قيمت عمده فروشى كالاها غالبا مورد تأكيد واقع مىشود. صرفهجويىهاى شركت در دستمزدها، مواد، سوخت و ديگر هزينههاى توليد كمتر به حساب مىآيد، و اين هم واقعيت ندارد كه گاهى توليد از دست رفته به هر تقدير نمىتواند فروخته شود: بسيارى از اعتصابات در خلال دورههايى واقع مىشوند كه توليد بالا و تقاضا پايين است. بنابراين، مديران ممكن است حتى كارگران خود را به اعتصاب وادار كنند. جنايت
برداشت غلط از الگوهاى جنايت
پوششهاى خبرى مطبوعات و ايستگاههاى سخن پراكن در مورد جنايت بر تمركز به حوزهها و عرصههاى قطعى گرايش دارند. و اين برداشت را كه انواع جنايت نسبت به آنچه در واقعيت اتفاق مىافتد بسيار عادىتر و معمولى است، ارائه مىدهند. مطبوعات براى ارائه عناوين هيجانانگيز بر موارد جنايت خشونتآميز و موارد جنسى تكيه مىكنند؛ عناوينى كه با حداقل 20 برابر تحقق واقعى آنها به گونهاى بيش از حد گزارش مىشوند. اين امر پندارهاى قالبى جنايت و جنايى را در اذهان مردم به وجود مىآورد، به گونهاى كه براى نمونه، افراد مسن از رفتن به خارج از منزل وحشت دارند. جنايت و رسانههاى گروهى
هميشه اينگونه به نظر مىرسد كه درست شبيه قيمتها، ميزان جنايتهاى خشونتآميز در حال افزايش است. هنگامى كه چهار جامعهشناس، گزارشهاى لستر مريكورى ( Leicter Mericury ) در مورد خشونت در بريتانيا، خلال سالهاى 1900 ـ 1975 را بررسى كردند و آن را با خاطرات پليسهاى بازنشسته مقايسه كردند، به اين نتيجه رسيدند كه در زمانه ما، به ويژه خشونت وجود ندارد و مردم در قبال خشونتهاى خيابانى نسبت به آنچه در گذشته بوده است، از مدارا و شكيبايى كمترى برخوردارند. چرا مردم تصور مىكنند كه ما در دوره خشونتهاى عظيم زندگى مىكنيم؟ نويسنده بررسى مىكند كه سبك و شيوه گزارش روزنامهها از جنايت خشونتآميز تغيير كرده و هم اكنون به گونه فزايندهاى به صورت هيجانانگيز و احساسى درآمده است (به اين معنا كه به نظر مىرسد بيش از آنچه واقعيت دارد، هيجانآور است) تا از اين رهگذر نسخههاى بيشترى به فروش برسانند. بنابراين، نويسندگان تصور مىكنند روزنامهها به احتمال بيشتر، در گزارش نابسامانىهاى فاجعهبار نسبت به گذشته زيادهروى مىكنند و بدين سان، تصورى از خشونت عظيمتر را [در اذهان] به وجود مىآورند. نقطهنظر پليس
حجم اطلاعات مربوط به جنايت و فعاليتهاى انتظامى كه پليس انجام مىدهد، سبب مىگردد تا گزارشگران، نقطهنظراتشان را به صورت صميمانه و از روى همدردى ارائه دهند. هرچند در مواردى جرّ و بحث بر سر سوءاستفاده از قدرت توسط پليس بالا مىگيرد، ولى غالبا به اين معنا است كه ديدگاههاى غير مرسوم و فرعى [انتقادى] به وضوح در روزنامهها مطرح نمىشوند. 7. گناه را به گردن ديگران انداختن
برخى گروهها در جامعه همچون عربدهكشهاى فوتبال به عنوان تهديد ويژهاى نسبت به نظم اجتماعى قلمداد مىگردند. رسانههاى گروهى از امكانات يك داستان خوب و موضوع هيجانآور بهرهبردارى مىكنند. آنها بيشتر بر عرصههايى كه هيجان عمومى را تهييج مىكند و عمل يك پليس نيرومند اقتضا دارد متمركز مىگردند. نتيجه اين خواهد بود كه نسبت به گروههايى كه خطرناك تلقّى مىشوند، شدت عمل و سختگيرى طاقتفرسايى به عمل آيد، هرچند اخبار و اطلاعات مكتوب و شنيدهها درست نباشند. استارت هال ( Stuart Hall ) در كتاب كنترل بحرانها ( Policiny crisis ) در خلال بيان ديدگاه ماركسيستها، شيوههايى را كه براى زهر چشم گرفتن از كيفقاپها در دهه 1970 صورت مىگرفت، تحليل كرد، او به دست آورد كه در دهه 1970 مسائل اجتماعى، بىكارى و مركز شهر، دولت را به شدت عمل تا حد ممكن بر ضد مشكلسازان ملزم كرد. براى توجيه سركوبىهاى فراينده پليس و دادگاه، موضوع قانون و نظم در اذهان عمومى مطرح گرديد. هال اظهار مىدارد كه مبارزه عليه جيببرها (ى سياه) همراه با روزنامههايى كه پر از جزئيات هولناك مربوط به جيبزنىهاى شرورانه عليه بازنشستگان بود، تهييج گرديد. نتيجه عبارت بود از يك پشتيبانى عمومى عظيم براى حضور رو به افزايش پليس در مراكز شهر و از سوى ديگر، كاهش حقوق شهروندى كه به وجود آمد. هراس شديد اخلاقى
رسانههاى گروهى به وسيله برچسب زدن يك گروه از مردم به عنوان «منحرف» و بنابراين، يك تصور قالبى، در به وجود آوردن هراس اخلاقى نقش داشتهاند. ]با به وجود آوردن اين هراس اخلاقى] عامّه مردم نگران مىشوند و از پليس تقاضا مىكنند كارى انجام دهد. هركه با اين تصور ذهنى عمومى در ارتباط با اين نوع مشكلسازان هماهنگى داشته باشد، مورد سوءظن قرار مىگيرد. الگويى كه در ذيل آمده است، شرح حال هر هراس اخلاقى را نشان مىدهد. مرحله 1. گروهى از مردم برخى اعمال شرارتآميز و ضدّ اجتماعى را به اجرا درمىآورند؛ همچون شيفتگان فوتبال كه در يك نزاع وارد مىشوند. مرحله 2. رسانههاى گروهى اين موضوع را دستاويز قرار مىدهند و مورد استفاده قرار مىدهند. مرحله 3. رسانههاى گروهى مقالاتى را توليد مىكنند: گروه، برچسب «منحرف» مىخورد. مرحله 4. داستانهايى كه مطبوعات انتشار دادهاند، مورد علاقه خوانندگانشان قرار مىگيرد؛ به اين معنا كه روزنامههاى بيشترى فروخته مىشوند و با تداوم ماجراى داستان، خوانندگان بيشترى جذب مىگردند. مرحله 5. رسانههاى گروهى در توليد جالبترين داستان با يكديگر به رقابت مىپردازند: مبالغهگويى، تحريف كردن، قالبى كردن، از شگردهاى رسانههاى گروهى در رسيدن به اهداف است؛ براى مثال: ـ همه جوانان سياهپوست دزدند. ـ همه حاميان فوتبال اهل خشونت هستند. مرحله 6. علاقه و حتى ترس در ميان مردم ايجاد مىشود. اكنون اين همان «هراس اخلاقى» است. هركس آرزومند تقويت قوانين موجود و قوانين جديد است. مرحله 7: واكنشها
پليس: ما بايد در اين مورد سختگيرى كنيم؛ قانون و نظم را تقويت كنيم. سياستمدار: اين داستان يك ارّابه مفيد است. من خودم مىتوانم سخنرانىهاى متعدد و خوبى در اين مورد براى عموم داشته باشم. [نمايندگان:] وحشتناك است ما بايد قوانين جديدى [را از تصويب [بگذرانيم. عامّه مردم: كسانى كه در رأس قدرت هستند، بايد در جهت حفظ ما كارى انجام دهند. چرا رسانههاى گروهى مبالغه مىكنند؟
نياز به تبيين خبرها: اخبارى كه مورد علاقه مردم باشند كم هستند. بنابراين، روزنامهنگاران بر واقعه متمركز شدهاند و تا حد امكان، براى افزايش علاقه مردم، به مبالغهگويى مىپردازند. اين تبيين به وسيله استانلى كوهن ( Stanly Cohen ) در مطالعهاى كه بر Mods and Rockers (= شيكپوشان و طرفداران موسيقى راك) در سال 1960 داشت، مطرح گرديد. رويكرد ماركسيستى
كسانى كه در رأس قدرت قرار دارند، درصددند تا توجه مردم را از مسائل جدّى همچون بيكارى بازدارند. فعاليتهاى گروه فاقد قدرت به عنوان يك دامانداز به كار گرفته مىشوند و آنان سپر بلاى مسائل اجتماعى مىگردند. اين تبيين به وسيله استارت هال در مطالعهاىكه او از جوانانسياه مركزشهر و جنايتجيببرهاداشته،مطرحگرديدهاست. تبليغات
آقاىونسپكارد( Vance Packard ) دركتاب The Hidden Persuaders آشكار ساخت كه چگونه تبليغات كنندگان تلاش مىكنند به عميقترين نيازهاى ما پى ببرند و به دنبال آن ما را مورد بهرهكشى قرار دهند. امنيت عاطفى، تجديد اعتماد به شايستگى خود، منزلت و جنس كه مقصود تبليغاتكنندگان قرار مىگيرد، براى فروش محصولات است. محققان بازار تقريبا هنوز همه استراتژىهاى ونس پكارد را، كه توصيف شد، به كار مىبرند و استراتژىهاى جديدى نيز بر آنها اضافه كردهاند. پيتر كوپر ( Peter Cooper ) كه «مؤسسه تحقيق كوپر» و «بنگاه بازار» را راهاندازى كرده است مىگويد: ما درصدديم معانى را به علايم [تجارى [پيوند دهيم؛ علايم تجارى كه متناسب و درخور گروههاى متفاوتى در جامعهاند و بدين طريق، آنها را به خريد كالاهايى كه داراى علايم تجارى هستند و نه كالاهاى مشابه وادار سازيم. براى مثال، صابون لوكس براى پوست نرم خانمهاى بالغ زيبا... آيا متخصصان تبليغات دهههاى گذشته اكنون نيز همان كار مرگآور خود را انجام مىدهند و ما را در حالىكه ناآگاه هستيم، مىفريبند؟ اما تحقيق نشان مىدهد كه ما سادهلوح و زودباور نيستيم. گزارش اخير در مورد تبليغات با عنوان «علايم تجارى و بازار» مشتمل بر اين نكته است كه در هر صورت، موفقيت آگهىها به عوامل ديگرى همچون رضايتمندى و كيفيت كالاهاى تجارى ارتباط دارد. قيمت نيز مهم است و نيز بستهبندى كالاها، توزيع، رقابت و غير آنها. دوم اينكه اگر تبليغات ـ همانگونه كه برخى از منتقدان ادعا مىكنند ـ واقعا بتواند چگونه فكر كردن، عمل كردن و تخيّل كردن را بر جامعه ما تحميل كند، محصولات با تبليغات پر حجم بايد بتوانند سهم هرچه فزايندهتر بازار را به بهاى نابود كردن محصولاتى كه كمتر مورد تبليغ قرار مىگيرند در چنگ خود داشته باشند، در حالى كه چنين روندى نمىتواند تشخيص داده شود. سوم آنكه اگر تبليغات همچون يك مداخلهگر فريبكار، قدرتمند بودند (آنچنانكه گزارش مىگويد) نسبت عدم موفقيت (كاهش در فروش محصول) براى محصولات جديدى كه به وسيله تبليغات پر حجم پشتيبانى مىگردند، نبايد با نسبتى برابر نه (9) به ده (10) برآورد گردد. * Sociology Alive. Stephoen Moore, Stanley Thornes (Publishers, L.T.P . 1987) 1ـ واژه media (= رسانههاىگروهى) جمع مىباشد و مفرد آن واژه medium (= رسانه گروهى) مىباشد.