رسانه های جمعی و نقش آنها در تحکیم و یا تضعیف ارزش ها نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

رسانه های جمعی و نقش آنها در تحکیم و یا تضعیف ارزش ها - نسخه متنی

شمس‏اللّه مریجی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

رسانه‏هاى جمعى و نقش آن‏ها در تحكيم و يا تضعيف ارزش‏ها

شمس‏اللّه مريجى

مقدّمه

شكى نيست كه جامعه عرصه بروز و ظهور توانمندى‏هاى خدادادى انسان است. البته از اين واقعيت هم نبايد گذشت كه هر جامعه‏اى و تحت هر شرايطى توان شكوفاسازى استعدادهاى انسانىِ بشر را ندارد؛ زيرا جامعه‏اى مى‏تواند زمينه پيدايش رفتارهاى انسانى را فراهم سازد كه خود از امنيت و آرامش لازم برخوردار باشد و اين امر نيز در گرو حفظ و پاسداشت ارزش‏هاى حاكم در آن است.

از اين‏رو، انديشمندان و دانشوران فراوانى سعى بسيار نموده‏اند تا عوامل مؤثر بر ناديده گرفتن ارزش‏ها و بروز انحرافات در جامعه را شناسايى كنند، و على‏رغم ديدگاه‏هاى متعدد، همگان بر عامل عدم آگاهى و شناخت اتفاق‏نظر دارند و اين امر در متون دينى نيز مورد تأكيد قرار گرفته است.

بهترين و كارآمدترين شيوه پيش‏گيرى و يا حل آن را نيز آگاهى بخشى و شناساندن ارزش‏ها و هنجارهاى حاكم بر جامعه دانسته‏اند. به اعتقاد دانشمندان علوم اجتماعى، يكى ازابزارهاى مؤثر و مفيد در اين زمينه، «رسانه‏هاى جمعى» هستند، به گونه‏اى كه آن‏ها را در رديف عوامل شخصيت‏ساز قرار داده‏اند و بر اين باورند كه رسانه‏هاى جمعى مى‏توانند هنجارهاى اجتماعى را تقويت يا تضعيف سازند. (1) و به تعبير ژان كازينو، وسايل ارتباط جمعى مى‏توانند به تسطيح فرهنگى و يكسان شدن الگوها و انديشه‏ها كمك شايانى بكنند. (2)

روشن است كه درجه تأثير رسانه‏ها و نيز استقبال همگانى از آن‏ها شدت و ضعف داشته، تابع متغيّر رشد فرهنگى، اقتصادى و اجتماعى جامعه مى‏باشد؛ چون پيشرفت دانش و فنّاورى سهم اصلى را در نحوه استفاده افراد يك جامعه از رسانه‏هاى همگانى دارد. (3) به هر روى، اصل تأثير عميق رسانه‏هاى جمعى قابل انكار نيست و اين به خاطر وقت زيادى است كه افراد صرف خواندن كتاب، مجلّه، روزنامه، تماشاى برنامه‏هاى تلويزيون، گوش دادن به راديو و رفتن به سينما مى‏كنند، به گونه‏اى كه جامعه‏شناسان هنگام بررسى آثار و پيامد تماشاى تلويزيون در كشورهاى صنعتى، متوجه شدند كه اين رسانه جمعى براى كودكان و نوجوانان 3 تا 16 سال چنان جاذبه‏اى دارد كه ميانگين وقتى را كه آن‏ها صرف تماشاى تلويزيون مى‏كنند، بيش از وقتى است كه در كلاس درس مى‏گذرانند. (4)

در ميان اقشار جامعه، قشر كودك و نوجوان تحت تأثير شديد رسانه‏ها، به ويژه تلويزيون، هستند و اين امر از دو جهت قابل توجه است: نخست اينكه در زمانى وسايل ارتباط جمعى با انسان‏هاى بزرگ و بالغ برخورد مى‏كنند كه آنان داراى ذهنى پرداخته و ساخته شده هستند. از اين‏رو، پيام‏ها كمتر مى‏توانند در آن‏ها رسوخ كنند؛ زيرا شخص از سازوكارهاى دفاعى خاص خود برخوردار است. اما اين امر در مورد كودكان مصداق ندارد؛ ذهن كودك، ساده و فاقد شبكه به هم پيوسته متشكل از انديشه‏ها و باورهاست. هنوز ذهن كودك رموز تحليل عقايد، سنجش و سپس پذيرش يا طرد منطقى آنان را بازنيافته است. بدين روى، كودكان بدون هيچ پناه يا حفاظى در برابر وسايل ارتباط جمعى قرار مى‏گيرند و سخت تأثير مى‏پذيرند. (5)

دوم اينكه بنابر تأكيد انسان‏شناسان و دانشمندان علوم اجتماعى، شخصيت افراد غالبا در سنين 3 تا 12 سالگى شكل گرفته، سپس در محيط اجتماعى بروز و ظهور مى‏كند. (6)

با توجه به نكات ياد شده و اين واقعيت كه رسانه‏هاى جمعى در جهت تغيير و تضعيف ارزش‏ها و شكل‏گيرى باورهاى منفى نيز كارايى مؤثرى دارد، در اين نوشتار ابتدا توانمندى اين رسانه‏ها و سپس عملكرد آن‏ها را در جهت ناديده گرفتن ارزش‏ها مورد بررسى قرار مى‏دهيم.

رسانه چيست؟

پيش از تعريف «رسانه» و بيان ويژگى‏هاى آن، بايد توجه داشت كه ارتباط نه تنها يكى از عناصر مهم و اساسى زندگى گروهى انسان است، بلكه سنگ‏بناى جامعه و هسته اصلى تشكيل ساختمان اجتماعى است؛ چه اينكه بدون ارتباط، هرگز فرهنگ پديدار نمى‏گشت و بدون فرهنگ، جامعه لباس وجود بر تن نمى‏كرد. از اين‏رو، در نظام‏هاى اجتماعى كوچك و بزرگ همانند خانواده، اجتماعات روستايى، شهرى، كشورى و بين‏المللى، ارتباط در انتقال دانش‏ها و مهارت‏ها و نگرش و باورها و ارزش‏ها، نقش برجسته داشته است و مى‏تواند به شكل‏گيرى و تغيير شناخت‏ها، عقايد، ارزش‏ها و رفتار انسان منجر گردد. به همين دليل، ارتباط به عنوان يكى از ابزارهاى اصلى تغييرات اجتماعى و سياسى مطرح است. (7) روشن است كه ارتباط خود به خود صورت نمى‏گيرد، بلكه نياز به ابزار است. رسانه را ابزار ارتباط دانسته‏اند و در تعريف آن چنين گفته‏اند: «رسانه وسيله‏اى است كه فرستنده به كمك آن معنا و مفهوم موردنظر خود (پيام) را به گيرنده منتقل مى‏كند. به عبارت ديگر، رسانه، وسيله حامل پيام از فرستنده به گيرنده است. كتاب، روزنامه، مجلّه، عكس، فيلم، نوار صوتى و تصويرى، راديو، تلويزيون، ماهواره و... نمونه‏هايى از رسانه هستند.» (8)

البته ارتباط گاهى كلامى است كه در آن پيام‏ها در قالب رمزهاى كلامى به صورت شفاهى و يا به شكل نوشتارى منتقل مى‏گردد و گاه ارتباط غيركلامى است كه در قالب رمزهاى غيركلامى مثل طرّاحى، نقاشى و موسيقى منتقل مى‏گردد.

ارتباط به لحاظ تعداد افراد درگير نيز انواعى دارد كه در اين نوشتار، نوع ارتباط جمعى آن مورد نظر است. «ارتباط جمعى» نوعى ارتباط است كه در آن افراد زيادى ناآشنا، غيرمشخص و نامتجانس، كه به آسانى قابل شمارش نيستند، مشاركت دارند. سخنرانى در مجامع عمومى و يا ارسال پيام از طريق برنامه‏هاى راديويى، تلويزيونى و نشريات از اين جمله است. (9)

رسانه‏هاى جمعى علاوه بر ويژگى‏هاى مشترك، هر يك داراى مزيّت‏ها و محدوديت‏هاى خاص خود هستند. اما درباره ويژگى‏هاى مشترك وسايل ارتباط جمعى، سادنى ميد مى‏گويد: ويژگى‏هاى ذيل وسايل ارتباط جمعى را به ابزارى منحصر به فرد تبديل كرده‏اند:

1. تعداد گيرندگان وسايل ارتباط جمعى نسبتا زياد است.

2. تركيب گيرندگان بسيار متنوّع است.

3. با ارسال پيام از طريق وسايل ارتباط جمعى، نوعى تكثّر پيام به وجود مى‏آيد.

4. توزيع پيام سريع است.

5. هزينه براى مصرف‏كننده كم است. (10)

در ميان وسايل ارتباط جمعى، روزنامه، راديو و تلويزيون بيش از هر رسانه ديگرى وقت افراد جامعه را به خود اختصاص مى‏دهند و اين به خاطر ويژگى‏هايى است كه آن‏ها دارا هستند. در اين‏جا، به برخى از ويژگى‏هاى آن‏ها اشاره مى‏كنيم:

الف. روزنامه:

رسانه‏اى است كه هر روز چاپ شده، در اختيار مخاطبان قرار مى‏گيرد و داراى ويژگى‏هاى ذيل است:

1. به خاطر چاپ روزانه، تازگى خود را هميشه حفظ مى‏كند.

2. از لحاظ شمارگان، در تعداد زيادى منتشر مى‏شود، بر خلاف كتاب و مجلّه كه تعدادشان محدود است.

3. مخاطبان خود را روزانه از اخبار و وقايع داخلى و خارجى باخبر مى‏كند.

4. علاوه بر مطالب علمى و فكرى، به داستان و سرگرمى هم مى‏پردازد.

5. ارزان‏تر از ساير مطبوعات است. از اين نظر، تعداد بيشترى قدرت خريد آن را دارند. (11)

ب. راديو:

به عنوان رسانه‏اى صوتى، كه پيام را به صورت امواج به مخاطبان مى‏رساند، داراى ويژگى‏هاى ذيل است:

1. ارزانى و در دسترس بودن همگان؛

2. حجم كم، سبكى، قابليت حمل و نقل، نداشتن محدوديت مكانى؛

3. طرز كار ساده و كاربرد آسان؛

4. امكان استفاده انفرادى؛

5. امكان كار كردن با برق و باترى؛

6. قابل استفاده در موقعيت‏هاى گوناگون، در حال كار، رانندگى، آشپزى و مانند آن. (12)

ج. تلويزيون:

اگرچه تلويزيون بسيارى از ويژگى‏هاى يادشده روزنامه و راديو را ندارد، اما از جهات ديگر، داراى خصوصياتى منحصر به فرد است كه آن را از ساير رسانه‏هاى جمعى، حتى روزنامه و راديو، متمايز مى‏سازد.

اول، بيشترين مخاطب اين رسانه، قشر كودك و نوجوان هستند و با توجه به وقت زيادى كه كودكان و نوجوانان 3ـ16 سال صرف ديدن برنامه‏هاى تلويزيونى مى‏كنند، برنامه‏سازان آن را قادر مى‏سازد با بهره‏گيرى از برنامه‏هاى ارزشى و يا هر باور و ايده‏اى كه خود تشخيص مى‏دهند، رفتار فردى و اجتماعى آينده اين مخاطبان را سمت و سو دهند؛ چه اينكه قشر مذكور در آينده‏اى نه چندان دور، در نقش‏هاى گوناگون اجتماعى ظهور كرده، همچون سرباز جبهه فرهنگى، هر چه را آموختند به منصه ظهور مى‏رسانند.

دوم، رسانه مزبور توان بالايى در جهت پر كردن اوقات فراغت جوانان و حتى غيرجوانان دارد؛ چه اينكه مى‏تواند با نشان دادن صحنه‏هاى تفريحى، ساعت‏ها افراد را به خود مشغول كند.

سوم، تلويزيون در كشور ايران بيش از راديو و روزنامه مخاطب دارد؛ چون با پيروزى انقلاب اسلامى و برق‏رسانى به نقاط دورافتاده و شبانه‏روزى كردن برنامه‏هاى تلويزيونى و با توجه به ويژگى‏هايى كه تصوير دارد، غالب افراد جامعه، حتى روستاييان رغبتشان براى تماشاى تلويزيون بيش از راديوست و اين امر قابل مشاهده و ملموس مى‏باشد. علاوه بر اين، به خاطر رايگان بودن تماشاى برنامه‏هاى تلويزيون (بر خلاف جوامع صنعتى كه براى تماشاى تلويزيون، بايد حق اشتراك پرداخت كنند) و تنوّع شبكه‏ها (كه فرد به دلخواه اجازه استفاده از هر كدام را دارد) اين رسانه از روزنامه و خواندن آن ارزان‏تر است و با وجود سيستم «تله تكس»، حتى خبرهاى نوشتارى را هم از طريق تلويزيون مى‏خوانند.

چهارم، قدرت فوق‏العاده تصوير ـ به گونه‏اى كه هر تصويرى را برابر با هزار واژه دانسته‏اند ـ از ديگر ويژگى‏هايى است كه رسانه‏هايى همچون روزنامه و راديو ندارند. تلويزيون مى‏تواند با بهره‏گيرى از تصوير، بسيارى از ناگفتنى‏ها را به تصوير بكشد؛ بسيارى از ارزش‏هايى كه به قلم و بيان نمى‏آيند، در تصوير متجلّى مى‏گردند.

اين ويژگى‏ها تلويزيون را رسانه‏اى پرقدرت ساخته است. امام خمينى قدس‏سره در اين‏باره مى‏فرمايد: «دستگاه تلويزيون اگر آموزنده باشد، براى همه ملت آموزندگى دارد و اگر ـ خداى ناخواسته ـ انحراف داشته باشد، همه ملت را به انحراف مى‏كشد.» (13)

د. سينما:

سينما رسانه‏اى تصويرى است كه پيام خود را در قالب تصوير به همراه صدا در اختيار مخاطبان خود قرار مى‏دهد، هرچند از لحاظ قدرت تأثير شباهت زيادى با تلويزيون دارد، اما به سبب محدوديت‏هايى همچون مكان و نيز گرانى آن براى مخاطب، بسيار محدودتر از روزنامه، راديو و تلويزيون است. اما به لحاظ تأثير، بسيار اثرگذار است.

كاركردهاى رسانه‏هاى جمعى

رسانه‏هاى گروهى داراى كاركردهاى گوناگونى مى‏باشند كه از جمله مهم‏ترين آن عبارتند از:

1. كاركرد فرهنگى

اگر فرهنگ را مجموعه‏اى منسجم از آراء، عقايد، ارزش‏ها، هنر، آداب و رسوم كه توسط غالب افراد جامعه پذيرفته شده است و از نسلى به نسل ديگر منتقل مى‏شود بدانيم كه ارائه مباحث نظرى درباره هريك از موارد يادشده را مى‏توان كاركرد فرهنگى رسانه‏ها به حساب آورد؛ امروزه بسيارى از افراد بخش عمده معلومات خود را مرهون برنامه‏هاى راديويى و تلويزيونى و يا بهره‏گيرى از رسانه‏هاى نوشتارى هستند و اين امر در مورد قشر كودك و نوجوان به آسانى قابل مشاهده است؛ زيرا آنان بيش از ديگر اقشار وقت صرف ديدن تلويزيون مى‏كنند.

2. كاركرد سياسى

در عصر حاضر، رسانه‏ها با بهره‏گيرى از قدرت تأثير فوق‏العاده خود، به راحتى مى‏توانند جريانات و گرايش‏هاى سياسى را براى مخاطبان خود راهبرى يا تبيين كنند. (14) عينى‏ترين كاركرد رسانه‏ها در دنياى امروز در همين بخش ظاهر شده و به تعبير تافلر بشر امروز كاملاً از رسانه‏ها منفعل است، بخصوص در بعد دموكراسى و امور سياسى آينه تمام‏نماى رسانه‏هاست. (15) چه كسى است كه نداند ابر رسانه‏ها كاملاً در اختيار گرايش‏هاى سياسى صهيونيسم بين‏المللى بوده و اجراكننده برنامه‏هاى سياسى مورد علاقه آن‏ها هستند؟

با يك نگاه گذرا به تاريخ سياسى معاصر، به خوبى مى‏توان ديد كه بسيارى از منازعات و كشمكش‏هاى سياسى با يارى و يا هدايت و پرچم‏دارى رسانه‏ها تبديل به جريانات قومى ـ سياسى شده و يا تعديل و حتى خاموش گرديده‏اند. (16)

3. كاركرد اطلاعاتى

امروزه قسمت عمده‏اى از انتظارات مخاطبان رسانه‏ها، دريافت اخبار و اطلاعات روزمرّه است. از اين نظر، رسانه‏هاى جمعى را داراى حضور بسيار جدّى و مؤكّد در متن زندگى خود مى‏دانند.

افراد جامعه غالبا اطلاعات لازم را از طريق رسانه‏هاى نوشتارى و تصويرى و يا صوتى به دست مى‏آورند. براى مثال، اگر هرد فرد بنا به گرايش‏هايى كه آن‏ها دارند هرچند نخواهد از برنامه‏هاى تلويزيونى بهره بگيرد، دست‏كم اخبار آن را مورد توجه قرار مى‏دهد.

4. كاركرد تفريحى

شنيدن و ديدن فيلم‏ها، نمايش‏نامه‏ها، مسابقات و سرگرمى‏ها، سرودها و اشعار مفرّح كه از طريق رسانه‏هاى صوتى و تصويرى پخش مى‏شوند، در كنار مطالعه و ملاحظه قصه‏ها، كه در مطبوعات چاپ و منتشر مى‏گردند، قسمت زيادى از اوقات فراغت افراد را به خود اختصاص داده‏اند، به گونه‏اى كه امروزه بسيارى از افراد براى پر كردن اوقات فراغت خود به رسانه پناه مى‏برند و از طريق مشاهده برنامه‏هاى تفريحى، خود را سرگرم مى‏كنند. براى مثال، در كشور خود ما ايران، بسيارى از افراد به جاى مبتلا شدن به برخى راه‏هاى انحرافى و سركردن با گروه‏هاى كجرو، ترجيح مى‏دهند در منزل و با بهره‏گيرى از برنامه‏هاى ورزشى و تفريحى، اوقات فراغت خود را پر كنند. استقبال از شبكه‏هاى «تهران» و «سوم» خود گواهى‏دهنده اين واقعيت است؛ زيرا شبكه‏هاى مذكور عمدتا برنامه‏هاى تفريحى و سرگرمى ارائه مى‏دهند.

رسالت رسانه‏هاى جمعى

رسانه‏ها با توجه به توانمندى‏هايى كه دارند، يكى از عوامل بسيار مهم دگرگونى ارزش‏ها، باورها و معيارهاى ملّى مى‏باشند، چه اينكه قادرند با برنامه‏ريزى‏هاى دقيق و كنترل شده، انديشه‏هاى مردم يك جامعه را شكل دهند و رفتار آنان را به صورت دلخواه سمت وسو دهند. و اين امر در دنياى امروز، كه گروه‏هاى اوليه جاى خود را به گروه‏هاى ثانويه داده‏اند و روابط عاطفى و چهره به چهره رنگ باخته‏اند، بسيار ملموس بوده و مردم بيش از پيش تحت تأثير رسانه‏هاى جمعى قرار دارند و اين موجب سنگين شدن مسئوليت رسانه‏ها و صاحبان و گردانندگان آن مى‏شود. ويلبور شرام، آنان را به مثابه «دروازه‏بانان جامعه» دانسته است و در اين‏باره مى‏گويد: دروازه‏بانان، كه در سراسر شبكه‏هاى خبرى جاى مى‏گيرند، شامل خبرنگارانند كه بايد تصميم بگيرند در جريان يك دادگاه يا يك حادثه خاص يا تظاهرات سياسى، كدام قسمت را متبلور سازند. كدام خبر را رها ساخته، كدامين خبر را در مجراى وسيله ارتباطى جاى دهند. همچنين دروازه‏بانان مؤلّفان را نيز شامل مى‏شوند؛ زيرا آنان بايد تصميم گيرند از كدام موضوع يا فرد سخن بگويند يا كدامين ديدگاه از زندگى را مطرح نسازند. توليدكنندگان فيلم نيز بايد تصميم بگيرند از كدام صحنه، فيلم بگيرند. كتاب‏فروشان نيز بايد تصميم بگيرند كدام كتاب را براى فروش عرضه كنند، معلّمان بايد تصميم بگيرند كدام كتاب و يا مرجع را درسى تلقّى نمايند. تلخيص‏كنندگان وقايع نيز بايد تصميم بگيرند كدامين حادثه يا خبر را در خلاصه خود جاى دهند. (17)

سخن مزبور بدين معناست كه صاحبان رسانه هر چه را خود خواستند نمى‏توانند عمل كنند، بلكه بايد مسيرى را پيش گيرند كه به سلامت و صلاح جامعه و افراد آن منتهى مى‏گردد. از اين‏رو، لسول، يكى از صاحب‏نظران وسايل ارتباط جمعى، معتقد است كه اين وسايل بايد به حراست از محيط و همبستگى بين اجزاى جامعه و انتقال ميراث اجتماعى از نسلى به نسل ديگر كمك كنند. (18)

امام خمينى قدس‏سره درباره رسالت رسانه‏ها مى‏فرمايد: «اين دستگاه‏ها [رسانه‏ها [دستگاه‏هاى تربيتى است. بايد تمام اقشار ملت با اين دستگاه‏ها تربيت بشوند، يك دانشگاه عمومى است، دانشگاه‏ها، دانشگاه‏هاى موضعى است؛ اين دانشگاه عمومى است؛ يعنى دانشگاهى است كه در تمام سطح كشور گسترده است و وظيفه دارد كه با مردم حكم معلم و شاگرد داشته باشد.» (19)

در ماده 2 «قانون مطبوعات» مصوّب 1364 آمده است: «روشن ساختن افكار عمومى و بالا بردن سطح معلومات و دانش مردم در يك يا چند زمينه، در موارد خبرى، اجتماعى، سياسى، فرهنگى، دينى، هنرى و امثال آن از رسالت مطبوعات است.»

مطبوعات و ارزش‏ها

روشن است كه مطبوعات به خاطر ويژگى‏هاى يادشده‏شان، توان فوق‏العاده‏اى در حفظ و ثبات و يا تضعيف و تغيير ارزش‏هاى حاكم بر جامعه دارند و به همين دليل، افراد و گروه‏هاى فكرى و سياسى براى ترويج و تثبيت افكار، ايده‏ها و ارزش‏هاى شخصى و گروهى خود، به سراغ يكى از رسانه‏هاى نوشتارى مى‏روند تا بتوانند از طريق اين ابزار بى‏بديل به مقصود خود نايل آيند؛ چه اينكه به خوبى مى‏دانند كه هر چه به كتابت درآيد و با شمارگان بالا در اختيار مخاطبان قرار گيرد تا حد زيادى مسير ماندگارى خود را هموار كرده است.

مناسب است گذرى كوتاه به برخى از اين مطبوعات داشته باشيم، تا ببينيم اين رسانه كه طبق قانون، بايد مروّج ارزش‏هاى دينى و اسلامى باشد و در جهت تقويت و تحكيم ارزش‏هاى الهى گام بردارد چنين بوده است، و يا واقعيت عينى، امر تلخ ديگرى را نشان مى‏دهد. البته ناگفته نماند كه هستند مطبوعاتى كه كم وبيش در جهت رسالت خود گام برداشته و دست‏كم عامل تضعيف ارزش‏ها نيستند، ولى در اينجا تنها آن دسته از مطبوعات ذكر مى‏شوند كه عامل انحراف از ارزش‏ها هستند.

مطبوعات وابسته و انحرافات ارزشى

دانشمندان علوم اجتماعى، انحرافات را به چند دسته تقسيم نموده‏اند كه يكى از آن‏ها «انحراف ارزشى» است. منظور از اين انحراف، آن دسته از انحرافاتى است كه در محدوده ارزش‏ها صورت مى‏گيرند و نوك پيكان حمله‏شان به باورها، آراء اعتقادى و فكرى معطوف مى‏گردد. پس از انقلاب شكوهمند اسلامى، جامعه ايران شاهد احياى ارزش‏هاى دينى و الهى بوده و رفتارهاى انسانى جامعه نوبنياد ايران را معطّر كرده و اين خوشايند زياده‏خواهان و منحرفان نبوده، و پس از خاموش شدن شعله جنگ، با قلم‏هاى زهرآلود، كه با خامه غرب و غرب‏زدگى سيراب گرديده، به جنگ ارزش‏هاى الهى رفته و به تحقير و تضعيف آن‏ها پرداخته و درصددند جامعه رابه پيدايش رفتارهاى تبه‏كارانه آلوده نمايند. به يقين اين مطبوعات وابسته در به وجود آوردن وضعيت يادشده (ناديده گرفتن ارزش‏ها) مؤثر بوده‏اند. در اينجا به مواردى به عنوان نمونه اشاره مى‏شود:

ماهنامه كيان، بهمن 1377: «بى‏اعتنايى نسبت به همه ارزش‏ها چاره رفع تعارضات يك جامعه تكثّرگرايى فرهنگى است؛ همچنان كه امروزه در خارج از كشور روابط بيرون از محدوده زناشويى و همجنس‏بازى امرى روا شمرده مى‏شود و كسى متعرّض آن نمى‏گردد.»

ماهنامه زنان، شماره 59 (دى‏ماه 1378)، ص 33 به بعد: «ارزش‏هاى دينى دائما در تغييرند. اگر روزى فاطمه عليهاالسلام مى‏گفت: بهترين زنان كسى است كه نامحرم او را نبيند، امروز كسى نمى‏تواند اين را بپذيرد. اگر روزى سعادت دختر اين بود كه در خانه پدر عادت ماهانه نبيند، ولى امروز اين امر خلاف سعادت است. اين‏ها همه داد مى‏زند كه اين كلمات مقطعى و مخصوص جامعه‏اى خاص بوده است.»

اين در حالى است كه به اعتقاد حقّه ما، ارزش‏هاى دينى با توجه به منشأ آن‏ها، كه همانا وحى الهى و برخاسته از مصالح و مفاسد واقعى است، نه تنها مقطعى نيستند، بلكه متضمّن سعادت بشر در هر زمان و مكانى هستند و بدان دليل كه از اراده لايزال الهى نشأت گرفته‏اند و او نيز عالم و قادر و حكيم است، اين ارزش‏ها ثابت و مطلق هستند و منحصر به زمان و مكان خاصى نيستند.

اما رسانه‏اى كه طبق وظايف قانونى‏اش بايد مروّج ارزش‏هاى دينى باشد، مى‏نويسد: «ارزش مطلق نداريم، زيرا ارزش‏ها زاييده پويايى جوامع بشرى بوده‏اند و آنچه زاييده ايدئولوژى‏هاى ناكجا آبادى باشد، دروغين و حاصل آرمان‏هاى بيمار است.» (20) و در جاى ديگر مى‏نويسد: «حقيقت ثابت نداريم، حتى در دست انبياء و معصومين هم حقيقت ثابتى نبوده كه بتوانند آن را براى همه ازمنه و امكنه ديكته كنند.» (21)

ديگرى نيز مى‏نويسد: «ارزش‏ها ملاك و سخن‏گوى مشخصى ندارند و آنچه به عنوان ارزش عام به جامعه قالب شده است، همانا تصوير ذهنى و ناكجاآبادى گروه يا فردى خاص است. هركس خودش بايد ارزش‏هايش را درك كرده و زندگى را بر اساس آن پايه‏ريزى كند.» (22)

بر خى از اين قلم‏به دستان، كه به گمان خود، كارشناس مباحث دينى و ارزش‏ها (!) هستند، در بيان مقصود، دست به تحريف زده و با استفاده از ادبيّات دينى، به مقابله با ارزش‏هاى الهى برخاسته، آن‏ها را امرى حياتى و اوّلى براى زندگى انسانى به شمار نمى‏آورند و اين‏گونه مى‏نويسند: «امام صادق عليه‏السلام امنيت و رفاه و عدالت را نيازهاى اوليه انسان و از مقوّمات يك جامعه موفق دانسته و دين‏دارى و پاى‏بندى به ارزش‏ها را نياز ثانويه او مى‏داند و آن را نياز عامّه مردم برنمى‏شمارد.» (23)

جالب است بدانيم كه نويسندگان غربى خود اعتراف دارند كه با كم‏رنگ شدن دين و تربيت دينى، كه بر پايه ارزش‏هاى دينى استوارند، چگونه امنيت آنان به خطر افتاده و آمار جرم و جنايت و تجاوز رو به افزايش‏اند. (24)

يكى از اين رسانه‏ها نيز پا را فراتر گذاشته و با چاپ نوشته‏اى، پرورش تجربه معنوى را مبتنى بر اعتقاد به خداى ماورايى ندانسته، بلكه موسيقى و ورزش و مانند آن را در اين راه كارگشا دانسته، مى‏نويسد: «براى پرورش يك تجربه معنوى، نياز به اعتقاد به يك خداى ماوراى طبيعى نداريم، خلقت ما چنان است كه با فقدان يك تجربه معنوى، منبع ديگرى را جايگزين مى‏كند. موسيقى، ورزش و حتى بازى‏هاى كامپيوترى مى‏توانند تبديل به مذهب ملّى همه گروه‏ها شوند.» (25)

كار به اينجا ختم نمى‏گردد، برخى هم كه متأسفانه بر كرسى وعظ مى‏نشينند، كتاب و سنّت را مربوط به گذشته دانسته و تاريخ مصرفشان را به دوران نبى مكرّم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله منحصر دانسته و از اين طريق، راه ارزش‏هاى الهى را مسدود كرده، درصدد جايگزين كردن ارزش‏هاى بشرى هستند و مى‏گويند: «آنچه پيامبر از طريق كتاب و سنّت پياده نموده و احكامى كه بيان كرد، اقدامات ممكنه و مقرّر آن زمان بود، ما هم مطابق زمان خود، بايد اقدام كنيم.» (26)

بر پايه چنين سخنانى نويسنده ديگرى مى‏نويسد: «احكام اسلام آميخته به اسطوره‏اند و اگر از آن‏ها اسطوره‏زدايى شود، به راحتى و به مروز زمان، قابل تغييرند.» (27) وى از اين فراتر رفته، مى‏نويسد: «مفاهيم دينى مانند ذمّ دنيا، رضا به قضاى الهى و توكّل و زهد و... مناسب دوران تأسيس يك نهضت و انقلاب مى‏باشد؛ چون لازمه انقلاب بريدن از دنيا و از خودگذشتگى است، اما براى دوران ثبات كارايى ندارد.» (28)

معناى سخن مزبور در حقيقت اين است كه ارزش‏هاى الهى واقعيتى نفس‏الامرى ندارند، بلكه ابزارى‏اند كه گروهى براى پيشبرد اهداف خود از آن استفاده مى‏كنند. يكى از نويسندگان نيز شبيه سخن مزبور، ادعا مى‏كند: «يكى از معضلات ما شيعيان نداشتن منابع موثّق روايى است. لذا، هر كسى در هر موقعيتى، با ذكر روايات و احاديثى كه به معصومين نسبت داده مى‏شود، جوانان پاك‏دل و شيفته مذهب را فريب داده و مركز اقتدار مافيايى خود را حفظ مى‏كند.» (29)

چنان‏كه ملاحظه مى‏شود، مطبوعات با چاپ و انتشار صدها مقاله و مصاحبه، ابتدا اصل دين و ارزش‏ها را مورد هجمه خود قرار داده‏اند و پس از خدشه‏دار كردن آن‏ها، به برخى از نمادها و مصاديق ارزش‏ها حمله كرده، نسبت به آن‏ها شبهه‏افكنى و يا آن‏ها را تخطئه مى‏كنند تا مرحله اقدام عملى ـ يعنى رفتار غيرارزشى ـ را هموار سازند. به برخى از اين نمونه‏ها توجه كنيد: امر به معروف و نهى از منكر به عنوان يكى از مصاديق ارزش‏هاى الهى، كه فرزند زهرا عليهاالسلام خود و ياران خود را براى احياى آن، كه در حقيقت احياى دين جدّش بود، فدا كرد، اين‏گونه مورد هجمه قرار مى‏گيرد: «امر به معروف، دستور دادن نيست، داورى است؛ داورىِ بيان معروف و منكر و دعوت به داورى و پاسخ به پرسش اساسى "چه بايد بكنيم" است. بنابراين، جريان اطلاعات و بيان بايد كاملاً آزاد باشد. مردم با داورى خود، امر به معروف و نهى از منكر مى‏كنند.» (30)

توجه داريم كه امر به معروف و نهى از منكر خود ضابطه‏اى دارد كه معارف و احكام آن را، دين و مفسّران آن يعنى ائمّه معصوم عليهم‏السلام با روايات فراوان بيان نموده و مراجع در رساله‏هاى عملى خود، آن‏ها را متعرّض شده‏اند. اما گوينده سخن مزبور آن را از ارزش دينى به ارزش خود ساخته بشرى تنزّل داده است. در نوشته‏اى ديگر، اين فريضه را به معناى ديگر تحريف كرده، مى‏گويد: «از ديدگاه بنده، امر به معروف، كه در اسلام واجب است، به معناى پاييدن قدرت است، نظارت بر قدرت حاكمه است، نه نظارت مردم بر مردم و بر اين خانم يا آن آقا كه ـ مثلاً ـ حجابت را درست كن.» (31)

در نوشته‏هاى ديگر، «حجاب» را، كه يك ارزش دينى است و صيانت زن و جامعه را به همراه دارد، مورد حمله قرار داده، مى‏نويسند: «احكام اسلام آميخته به اسطوره‏اند و اگر از آن‏ها اسطوره‏زدايى شود، به راحتى به مرور زمان، قابل تغييرند؛ مثلاً، حجاب جنبه اسطوره‏اى دارد، نه اينكه براى حفظ عفّت باشد. بله، عفّت را بايد حفظ كرد، ولى حفظ آن در هر زمانى به يك روش است و آن روشى است كه عرف زمان آن را بپسندد.» (32)

برخى نيز پارا فراتر گذاشته و «حياى زن» را نشانه عقب‏ماندگى دانسته، مى‏نويسند: «مظاهر دينى، چون حجاب و حياى زنان، نماد عقب‏افتادگى است.» (33) و به تدريج، پا را فراتر گذاشته، ارزش‏هاى ناب شيعى ـ يعنى شهادت و كشته شدن در راه حفظ ارزش‏هاى الهى و دين ـ را تخطئه كرده، مى‏نويسند: «فرهنگ شهادت، خشونت‏آفرين است. اگر كشته شدن آسان شد، كشتن هم آسان مى‏شود.» (34) آن‏ها به اين حد هم اكتفا نكرده و «عاشورا» نيز از اين جملات بى‏بهره نمانده است، به گونه‏اى كه آن را با در آتش افتادن سياوش و تراژدى‏هاى آنتيگونه همسنگ دانسته‏اند؛ مى‏نويسند: «عاشورا نماد زنده در آتش افتادن سياوش است. داستان عاشورا در ايران، داستان دميدن روح اسطوره سنّت شده سياوش در تن اسطوره زنده و پوياى حسين عليه‏السلام است.» (35)

در نوشته‏اى ديگر آمده است: «تراژدى حسين‏بن على مشابه تراژدى‏هاى آنتيگونه، تامس‏مور و جان‏پروكتوراست.» (36)

هيأت‏هاى مذهبى را، كه با بهره‏گيرى از ارزش‏هاى دينى، تشكيل شده و به ترويج و تحكيم آن‏ها مى‏پردازند، مورد هجوم قرار داده و آن‏ها را منشأ خشونت دانسته، بانيان آن‏ها را بسيجى‏ها مى‏دانند تا با يك تير دو هدف را نشانه بگيرند.

در روزنامه عصر آزادگان آمده است: «هيأت‏هاى مذهبى منشأ خشونت‏اند. بسيجى‏ها اعضاى تشكيل‏دهنده اين هسته‏ها مى‏باشند.» (37)

در ادامه اين فرايند، جوانان را از شركت در مساجد متزلزل كرده و با بيان اينكه مسجد رفتن و كتب مذهبى خواندن عقب‏ماندگى به همراه دارد، سعى دارند جوان را از حضور در ميعادگاه عبادت و سجده‏گاه عبوديت محروم سازند. از اين‏رو، اين‏گونه مى‏نويسند: «آن دسته از جوانانى كه به مساجد روى مى‏آورند يا كتب دينى را مطالعه مى‏كنند، از نظر ساختار فكرى و روانى، ضعيف هستند؛ يعنى ضعفاى نسل جوان از نظر فكرى و روانى و كم اطلاع‏ترين آن‏ها هستند.» (38)

در ادامه اين روند، مسئله را شفّاف‏تر كرده و آنچه را در پشت پرده شبهات دين‏شناختى و ارزش‏هاى دينى پنهان كرده بودند، آشكار كرده‏اند: «رواج فساد و فحشا تأثيرى در قدرت دفاع و جنگاورى ندارد. مگر عراقى‏ها هشت سال با ما و ده سال با آمريكا نجنگيدند؟ مگر پسر جرج بوش در جنگ كشته نشد،

با اينكه كاباره‏ها و شراب‏فروشى‏ها براى همه آنان آماده بود.» (39) در نوشته‏اى ديگر آمده است: «گناه تا به مرحله جرم نرسد آزاد است، گرچه قابل تقبيح اخلاقى است.» (40) از اين بالاتر مى‏گويند: «به خدا! عاشق شدن گناهى ندارد. اگر عشق نباشد هيچ چيز زيبا نيست. بگذاريد دختران در مدارس، آماده زندگى، عشق و ازدواج شوند. از تحميل‏ها دست برداريد. يك مشت دختر افسرده و پسر عقده‏اى تحويل ندهيد اين نسل را خراب نكنيد. رابطه دختر و پسر را نابود نكنيد.» (41)

جالب اينكه عدم وجود ارتباط دختر و پسر به صورت غيرشرعى را باعث به وجود آمدن اثرات نامطلوب در جامعه قلمداد كرده، نوشته‏اند: «دختر و پسر به دوستانى از جنس مخالف احتياج دارند و جدا كردن آنان از يكديگر اثرات نامطلوبى بر فرد و جامعه دارد و امكان پيشرفت را كم مى‏كند.» (42)

اساسا هر پديده اجتماعى، خواه مثبت و مفيد و يا منفى و مضر، براى بروز و ظهور خود در جامعه، نياز به بسترى مناسب و كافى دارد. شكى نيست كه رسانه‏ها، به ويژه رسانه‏هاى نوشتارى، در اين زمينه نقش منحصر به فردى دارند؛ زيرا اين رسانه‏ها مى‏توانند با قدرت قلم و تصوير خود، زمينه پيدايش آن پديده را فراهم كنند و به روش‏هاى گوناگون و در قالب‏هاى ادبى و هنرى درباره آن پديده‏ها سخن بگويند. با نگاهى اجمالى به نوشته‏هاى اخير، به خوبى مى‏توان مشاهده كرد كه چگونه پديده‏اى به نام «دوستى دختر و پسر نامحرم» و ارتباط غيرشرعى دو جنس مخالف را مهيّا كرده و در پيدايش آن در جامعه اسلامى نقش داشته‏اند.

در نظام ارزشى اسلام، دوستى دختر و پسر نامحرم صورت شرعى ندارد و در افكار عمومى جامعه اسلامى نيز اين ارتباط، كه به معناى ناديده گرفتن ارزش‏هاى دينى است، قباحت دارد و افرادى كه به اين عمل غيرارزشى مبادرت مى‏ورزند، مورد مذمّت توده ديندار هستند. اما واقعيت تلخى كه نمى‏توان آن را انكار كرد، اين است كه اين رابطه نامشروع دست‏كم در برخى از شهرهاى بزرگ، به تدريج قباحت خود را از دست داده و به نوعى، به صورت هنجار درآمده و مقابله با آن ناديده گرفتن حق شهروندى به حساب مى‏آيد. چه زيبا فرمود رسول گرامى صلى‏الله‏عليه‏و‏آله : «كيف بكم اذا رأيتم المنكرَ معروفا؟»؛ (43) چه مى‏شود شما را آن‏گاه كه ناپسند را پسنديده مى‏شماريد و بد را خوب مى‏بينيد؟

كار به اينجا ختم نمى‏شود، بلكه زمينه به گونه‏اى مى‏شود كه اگر دختر دبيرستانى دوست پسر نداشته باشد مورد تمسخر قرار مى‏گيرد! پدرى كه خود معلم بود، مى‏گفت: با دخترم كه سال آخر دبيرستان را مى‏گذراند، رابطه دوستانه‏اى دارم. روزى به صورت اتفاقى، در ميان كتابش نامه‏اى عاشقانه ديدم كه پسرى خطاب به دخترم نوشته بود. وقتى موضوع را با او در ميان گذاشتم، گفت: پدر خدا مى‏داند كه اين نامه را خودم به خودم نوشته‏ام تا از سرزنش همكلاسى‏ها آسوده باشم! بس كه گفتند: عُرضه ندارى!

سينما و ارزش‏ها

سينما از جمله رسانه‏هايى است كه مى‏تواند در جهت تثبيت و تحكيم ارزش‏هاى حاكم بر جامعه و يا تغيير و كم‏رنگ كردن آن‏ها، نقش ويژه‏اى ايفا كند. اين رسانه علاوه بر توانمندى‏هاى عام رسانه‏ها، داراى ويژگى‏هاى خاصى است كه توان ويژه‏اى به آن داده است. برخوردارى از تصاوير متحرّك و گويا و بهره‏مندى از فضاى خاص نمايشى، كه در يك زمان مى‏تواند افراد گوناگون را در كنار هم قرار دهد، سينما را قادر ساخته است تا با ارائه برنامه‏هاى هدفمند، باور تماشاگران خود را، كه اغلب جوان و الگوپذيرند، هدف قرار داده، به سمت و سوى دلخواه هدايت كند. از اين‏رو، قدرت‏مداران و حاكمان زر اندوز و زياده‏خواه با در اختيار گرفتن اين رسانه، سعى دارند با ارائه فيلم‏هاى غالبا مبتذل، افكار و باورهاى والاى انسانى را تخدير كرده و با خيالى آسوده به اهداف و اغراض سياسى و مادى خود نايل آيند. بنيان شركت‏هاى سينمايى همچون هاليوود به اين واقعيت گواهى مى‏دهد.

سينما در ايران نيز بر اساس هدف يادشده شكل گرفت، اما پس از پيروزى انقلاب اسلامى، اين رسانه نيز همچون ساير بخش‏ها و نهادهاى فرهنگى، راه خود را از زياده‏خواهان و سياست‏مداران جدا كرد و در اختيار توده مردم قرار گرفت و فيلم‏هايى بر پرده به نمايش درآمدند كه غالبا در جهت تثبيت و تحكيم ارزش‏هاى دينى و انسانى بوده و اين امر موجب آشتى قشر متديّن و مذهبى و خانواده‏هاى عفيف با تالارهاى نمايش گرديد؛ زيرا در اين هنگام، نه تنها فيلم‏هاى غيرارزشى و مبتذل بر پرده‏ها نمايان نمى‏گشتند، بلكه نمايش فيلم‏هايى همچون «توبه نصوح» يادآور ماهيت انسانى افراد بودند؛ يا فيلم‏هايى به نمايش درآمدند كه گوشه‏هايى از رزم ايثارگران جبهه توحيد را، كه در راه حفظ ارزش‏هاى الهى و انسانى تلاش مى‏كردند، به تماشا مى‏گذاشتند، و اين باعث مزيّن گشتن تالارهاى نمايش به حضور خانواده‏ها مى‏گرديد. اما اين وضعيت پس از يك دهه، آن‏گاه كه فضاى جامعه از عطر دفاع مقدّس خالى شد، دگرگون گرديد، به گونه‏اى كه تصاوير پرده‏هاى سينما رنگ و بوى ديگر گرفت و فيلم‏ها به تدريج، سمت و سوى گيشه‏اى شدن گرفتند و كم‏كم دغدغه تثبيت و تحكيم ارزش‏ها نه تنها به سوى تعميق آن‏ها پيش نرفت، بلكه جاى خود را به سود و منفعت مادى بيشتر داد و به جاى توجه به ارزش‏هاى الهى و انسانى جامعه و توده مردم، نگاه‏ها به دايره داورى جشنواره‏هايى همچون «كَن» فرانسه و امثال آن دوخته شد تا شايد با دريافت تنديسى، نام جهانى به خود بگيرند، غافل از آنكه در اين وضعيت، تلاش تهيه‏كننده و كارگردان و به تبع آن‏ها، هنرپيشگان و بازيگران، بايد در جهت تبليغ ارزش‏هايى باشد كه آن سوى مرزها مى‏پسندند و اين يعنى: ناديده گرفتن ارزش‏هاى الهى و انسانى جامعه خودى. «كَن» فرانسه به فيلمى جايزه مى‏دهد كه هنرپيشه نقش اول سوار بر اتومبيل «رنو» باشد، تا به وسيله آن، ارزش كمپانى «رنو» را برآورده كند، نه ارزش الهى جامعه ايرانى را، و نه زبردستى كارگردان و هنرپيشه را.

روشن است كه اگر دغدغه سينما ارزش‏ها و اهداف گروه خاصى باشد، توده از آن رو برگردانده، تالارهاى نمايش را ترك مى‏كنند و اين تعطيلى برخى از تالارها را به همراه خواهد داشت. كمتر شدن تماشاگران ايرانى سينماها در چند سال اخير، شاهد گويايى است بر واقعيت تلخى كه گريبان سينماى ايران را گرفته است، تا جايى كه بسيارى از بازيگران سرشناس و متعهد به فرهنگ خودى براى فرار از اين وضعيت، رو به جعبه جادويى تلويزيون و مجموعه‏هاى تلويزيونى آورده‏اند كه پيش‏تر از آن‏ها كراهت داشتند.

بدين سان، تالارهاى پرجمعيت كم شده و بخش‏هاى خانوادگى تالارها نيز جاى خود را به برخى از جوانان كم سن و سال ماجراجو داده و آنان نيز با تماشاى فيلم‏هاى گيشه‏اى و هنرپيشه‏هاى كليشه‏اى، كه يك شبه و به بركت چهره مقبول هنرمند شده‏اند، هر روز با حال و وضع جديد به ميدان آمده، به ارزش‏هاى والاى انسانى دهن‏كجى مى‏كنند.

سير تنزّل ارزشى سينما

به دليل آنكه دين و ارزش‏هاى دينى به خاطر ويژگى‏هاى يادشده، قوى‏ترين پيوندهاى اجتماعى را در جامعه پديد آورده‏اند و ركن اصلى در تنظيم روابط افراد در نظام اجتماعى‏اند، طبعا تضعيف ارزش‏ها در جامعه نيز به معناى تضعيف پيوندهاى اجتماعى همچون رعايت حقوق همنوعان، ايثار، انسجام، اخلاق، صداقت، انفاق و هميارى ديگران خواهند بود. و اين واقعيت را نبايد ناديده گرفت كه ارزش‏هاى دينى و الهى نيز در قالب قواعد و هنجارها و نمادها قابل پياده شدن در جامعه هستند. از اين‏رو، هنجارها و نمادهاى مذهبى هستند كه در روابط و پيوندهاى اجتماعى تأثير مى‏گذارند. يكى از مهم‏ترين نمادهاى مذهبى، كه در شرايط پس از انقلاب اسلامى بر رفتار مردم تأثير داشته، «حجاب» و پوشش اسلامى زنان بوده است. اين نماد يك معرّف مهم براى ميزان اعتقاد هنجارى و ميزان نفوذ مذهب در جامعه است.

عملكرد سينماى پس از جنگ يا دهه دوم انقلاب در ارتباط با اين نماد ارزشى مردم چندان مثبت نبوده، بلكه با ارائه برخى از فيلم‏ها ـ كه كم هم نبوده‏اند ـ حركتى تنزّلى داشته است. براى نمونه، سنجشى را كه يكى از محققان برجسته و جامعه‏شناس درباره چند فيلم انجام داده است، در اينجا مرور مى‏كنيم. (44) در جدول ذيل، نشان داده مى‏شوند كه هنرپيشه‏ها تا چه حد با پوشش خود، حجاب را گسترش يا كاهش مى‏دهند. دو فيلم «برزخى‏ها» و «بايكوت»، كه در سال 1360 بر پرده سينماها به نمايش درآمدند، در مقايسه با دو فيلم «عروس» و «هنرپيشه» كه پس از اتمام جنگ و خالى شدن فضاى جامعه از عطر ايثار و شهادت، به روى پرده‏ها رفتند، تفاوت معنادارى نشان مى‏دهند:

جدول 1: ميزان نمادهاى مذهبى (حجاب) نمايش داده شده در فيلم «برزخى‏ها» (سال 1360)

جداول به خوبى نشان مى‏دهند كه دو فيلم «برزخى‏ها» و «بايكوت» كه به دوران دفاع مقدّس برمى‏گردند، تصاوير زنان با پوشش متوسط و بيشتر ارائه شده‏اند، اما در فيلم «عروس»، كه در دهه دوم انقلاب و پس از پايان جنگ به روى پرده‏هاى سينما رفته، از جمع 47 تصوير هنرپيشه زن 34 مورد كه برابر با 72 درصد است و از مجموع زنان در حدود 35 دقيقه براى تصويرها، به مدت 30 دقيقه (= 83%) با پوشش و حجاب نسبتا كمتر از متوسط و كمتر از فيلم‏هاى سال قبل است. بدين‏سان، فيلم «عروس» و نيز «هنرپيشه» گام بلندى در تغيير ارزش‏ها و ناديده گرفتن ارزش‏هاى دينى برداشته‏اند.

در پر فروش‏ترين فيلم سال 1370، ارزش‏هاى مادى، ثروت، نابرابرى و سودجويى به عنوان ارزش مثبت و روحيه مصرف‏گرايى اشاعه داده مى‏شوند و در مقابل، ارزش‏هاى مذهبى و انقلابى كاملاً تحت‏الشعاع ارزش‏هاى مادى و سودجويى قرار مى‏گيرند. به بخش كوتاهى از گفت‏وگوى فيلم «عروس» توجه كنيد:

پدر عروس به داماد: «بايد يك خونه بزرگ و مجهّز در تهران داشته باشى و يك ويلا در شمال، كه صبح‏ها با صداى امواج دريا از خواب بيدار بشين، با يك اتومبيل آمريكايى...

نمى‏دونم مى‏تونى عاقل باشى؟ براى اينكه چهار سال عمرتو تلف كردى و يك ليسانس هنرى گرفتى و دلت به اون خوشه...» جالب اينكه اين فيلم در تاريخ 12/1/75 در ساعت 55:16 از تلويزيون نيز پخش شد و گفت‏وگوى بالا نيز در آن ذكر شد. (45)

روند يادشده در سال‏هاى اخير، سرعت بيشترى گرفته و كار به جايى رسيده است كه برخى از تهيه‏كنندگان و كارگردانان به خود زحمت نداده و دست به كپى آثار غربى زده و به نام فيلم و سينماى ايرانى در اختيار تماشاگران اندك سينما قرار مى‏دهند. نمونه بارز اين آثار، فيلم «عروس خوش‏قدم» است كه چندى بر پرده سينماها به نمايش گذاشته شد؛ فيلمى كه آشكارا از يك اثر معروف قديمى سينماى آمريكا اقتباس و به تعبير درست‏تر، كپى شده است و حتى به لحاظ پرداخت آدم‏هاى قصه، فيلمساز كمترين زحمت اينجايى كردن آن‏ها را به خود نداده و هر نما و فصل فيلم از نظر ساختارى و مضمونى، از كليشه‏هاى رايج دم‏دستى و بارها كار شده فيلم‏هاى قديم ايران و خارج استفاده شده است. (46)

يكى از نويسندگان و منتقدان فيلم درباره وضعيت كنونى سينما مى‏گويد: «اين آفت، زمانى شروع شد كه به بهانه آزادى عقيده و بيان، كه در طى سال‏هاى گذشته توسط برخى مسئولان بيان شد، سينما را رها كردند تا ـ به اصطلاح ـ هنرمندان و سينماگران به طور مستقل و آزاد فيلم بسازند و فعاليت كنند، اما دريغ كه در اين ميان، عوامل سوء استفاده‏گر، كه در هر جريان فرهنگى به وفور ديده مى‏شود، با ساخت فيلم‏هاى سطحى و سخيف و ـ به اصطلاح ـ ارزان و مخاطب‏پسند، حتى باعث كاهش سطح سليقه تماشاگر سينما شدند!

سينماى ايران پس از انقلاب، در حالى كه مى‏رفت با مديريتى مشخص مسير مشخصى را طى كند و در اين راه باعث رشد و آگاهى مخاطب شده بود، ناگهان با استدلال‏هاى پوچ و بى‏اساس، اما به ظاهر متمدن و پيشرفته، سينماى ايران را به سقوط كشاند.» (47)

اين حقيقت از ديد برخى از بازيگران متعهد و دلسوز، كه به فرهنگ خود علاقه‏مند هستند، نيز مخفى نمانده و اظهار مى‏دارند كه متأسفانه بار ديگر عامى‏گرايى در سينما و تلويزيون رواج پيدا كرده است. اكنون شاهديم كه هر چه طنزها سطحشان پايين‏تر باشد، ميزان جلب بيننده‏شان بيشتر است. (48)

بارى رسانه‏اى كه مى‏رفت پس از انقلاب، عاملى قوى در جهت تحكيم ارزش‏ها باشد، بار ديگر عقبگرد كرده و دست‏كم، در جا زده است.

تلويزيون و ارزش‏ها

شكى نيست كه تلويزيون تأثيرگذارترين رسانه‏اى است كه در عرصه اجتماعى و فرهنگى فعاليت مى‏كند. اين رسانه به خاطر برخوردارى از ويژگى‏هاى خاص و با توجه به وسعتى كه در ميدان عمل خود دارد، مى‏تواند جنبه‏هاى متعددى از زندگى فردى و اجتماعى افراد در جامعه را تحت تأثير خود قرار دهد كه ارزش‏ها از جمله آن هستند.

ژان كازينو، دانشمند برجسته علوم ارتباطات، درباره تأثير اين رسانه مى‏نويسد: «تأثير تلويزيون مى‏تواند دو جنبه از جريان‏هاى فكرى را در برگيرد: از يك سو، موضع‏گيرى‏هاى صرفا سياسى؛ يعنى مثلاً، امتيازهايى را كه احزاب و گروه‏ها، چه احزاب حاكم و چه احزاب و گروه‏هاى مخالف، طالب آن هستند؛ و از سوى ديگر، آنچه تمامى نظام اجتماعى، حتى تمدن و تمامى ارزش‏هاى آن را در برگيرد، و بدون شك، ميان اين دو وجه از تحوّل اجتماعى، كه تحت تأثير جريان‏هاى فكرى‏اى قرار مى‏گيرد كه تلويزيون آن را تقويب يا تضعيف مى‏كند، رابطه وجود دارد.» (49)

اين جعبه جادويى با بهره‏گيرى از دو شاخص و ويژگى «صدا» و «تصوير»، خود را از ساير رسانه‏هاى جمعى متمايز ساخته و با دارا بودن ميدان عمل وسيع و مخاطبان فراوان، سينما را نيز پشت سر گذاشته و به صورت رسانه‏اى تكتاز در عرصه اجتماعى و فرهنگى درآمده و از قدرت تأثيرگذارى منحصر به فردى برخوردار گرديده است. تأثير اين رسانه آنگاه بيشتر خواهد شد كه استفاده از آن هزينه‏اى در برنداشته و به صورت رايگان براى مخاطبان خود برنامه‏سازى كرده و همگان را به تماشاى رايگان فرا خواند؛ چه آنكه در اين صورت، تعداد بيشترى از مخاطبان را به خود و برنامه‏هاى خود جلب مى‏كند، تا آنجا كه در هر خانه‏اى دستگاهى از اين جعبه جادويى وجود دارد.

علاوه بر اين، رايگان بودن اين رسانه موجب گستردگى ميدان عمل آن مى‏گردد؛ چون عدم پرداخت هزينه در قبال استفاده از آن، دست سياست‏گذاران و برنامه‏سازان اين رسانه را باز گذارده، آنان را در چارچوب خاصى قرار نمى‏دهد، بلكه هرچه را سياست آنان اقتضا مى‏نمايد و اهدافشان را در بردارد، در معرض ديد مخاطبان و تماشاگران خود قرار مى‏دهند. آنان اگرچه نيم‏نگاهى به علاقه مخاطبان در برخى از سرگرمى‏ها دارند، اما در سياست‏هاى كلان و اهداف، خود را ملتزم به خواست مخاطبان ندانسته و تابع آن نيستند، به خلاف رسانه‏هايى كه در قبال خدمات خود هزينه دريافت مى‏كنند؛ چون آنان با هزينه‏هايى كه مصرف‏كنندگانشان پرداخت مى‏كنند اداره مى‏گردند و در صورت عدم اقبال و استفاده مخاطبان، حيات خود را از دست مى‏دهند.

اين نكته را نيز نبايد از نظر دور داشت كه تلويزيون در صورتى مى‏تواند در جهت انسجام اجتماعى و حفظ ارزش‏هاى حاكم بر جامعه تأثيرگذار باشد كه در انحصار دولت باشد، وگرنه چنانچه در اختيار گروه‏ها و احزاب قرار گيرد، كار آن بسيار مشكل خواهد شد. كازينو در اين‏باره مى‏نويسد: «در نظامى كه تلويزيون در انحصار دولت است و قدرت سياسى هم انحصارى است و ايدئولوژى نظام حاكم هم مردمى‏اند، تلويزيون به راحتى مى‏تواند وحدت جامعه را حفظ كند، اما اگر دولت بخواهد هم به عقايد مختلف احترام بگذارد و هم ارزش‏هاى مورد علاقه خود را حفظ كند و در اين راه تلويزيون را در انحصار خود نگيرد كار مشكل خواهد بود.» (50)

بدين‏روى، نمى‏توانيم به اين بهانه كه تلويزيون رسانه‏اى همگانى و با هزينه دولتى و مربوط به همه آحاد ملت است، همه ارزش‏هاى موجود را فراموش كرد و به دفاع و گسترش ارزش‏هاى حاكم و غالب جامعه نپرداخت.

نمايش‏هاى تلويزيونى و ارزش‏ها

هرچند تلويزيون رسانه‏اى است كه در بدو اختراع، بيشتر جنبه سرگرمى و تفريح داشته و براى سرگرم كردن خانواده‏ها و بينندگان در نظر گرفته شده و ساير جنبه‏ها همچون آموزش و خبررسانى در رتبه بعدى قرار دارند، اما اين بدان معنا نبوده است كه در بخش سرگرمى هم نمى‏توانيم نمايش‏ها و فيلم‏هايى را در اختيار بيننده قرار دهيم كه جنبه معرفتى و آموزشى داشته باشند. مجموعه‏هاى نمايشى با رويكرد تاريخى، علمى و فرهنگى گوياى اين حقيقت هستند كه اين رسانه مى‏تواند در عين سرگرمى و تفريحى بودن، جنبه آموزندگى نيز داشته باشند. تلويزيون پيش از انقلاب، به عنوان ابزار ابتذال و انحراف مطرح بود و متديّنان و نيروهاى ارزشى از آن دورى جسته بودند. اما پس از پيروى انقلاب اسلامى، اين رسانه با ارائه برنامه و نمايش‏هاى سالم و ارزشى مورد استقبال همگان قرار گرفت و به عنوان مهم‏ترين ابزار سرگرمى و آموزشى، جايگاه خاصى در ميان خانواده‏هاى مذهبى باز كرد. اما اين رسانه نيز همانند سينما، البته نه به اندازه آن، پس از اتمام جنگ و دفاع مقدّس روند ديگرى در پيش گرفت، حتى به نوعى مسير انحراف از ارزش‏ها را به بهانه جذب مخاطب و جلوگيرى از روى آوردن آنان به ابزارهايى همچون ويدئو و ماهواره و امثال آن، و با ساخت برخى نمايش‏ها و فيلم‏ها خواست ـ به تعبير رئيس اسبق اين رسانه ـ دفع افسد به فاسد كند! (51) اين در حالى است كه آن دسته از افرادى كه به ماهواره و امثال آن روى آورده‏اند غالبا مخاطب و بيننده برنامه‏هاى تلويزيونى نبوده‏اند. با اين سياست، متديّنان و دين‏باوران به سوى انحراف از ارزش‏ها سوق داده مى‏شوند.

با توجه به اينكه زبان تصوير قدرت فوق‏العاده‏اى در جهت تحكيم يا تضعيف ارزش‏ها دارد، در اينجا نمونه‏اى از اين نمايش‏هاى تلويزيونى را كه پس از جنگ ساخته شده بود، مورد توجه قرار مى‏دهيم:

الف. مجموعه تلويزيونى «سايه همسايه‏ها» (52)

در اين مجموعه تلويزيونى، روابط اجتماعى در بين اعضاى يك محلّه قديمى تهران نشان داده مى‏شود. هنرپيشه‏ها از لباس‏هاى عادى و ساده استفاده مى‏كنند. و همچنين وسايل منزل كه به نمايش درآمده‏اند بسيار محدود و بيشتر مناسب قشر پايين جامعه‏اند. نمادهاى مذهبى نيز در اين فيلم نه به صورت افراطى و زننده و دافعه برانگيز، بلكه به صورت متعادل و طبيعى كاملاً رعايت شده‏اند.

در مجموع اين قسمت، كه قريب 8 دقيقه زنان هنرپيشه ظاهر مى‏شوند، همگى داراى پوشش كاملاً اسلامى و بدون آرايش هستند. در 68 دقيقه ظهور مردان، در 60 درصد از زمان، مردها با محاسن و ريش بوده‏اند و به مدت 11 دقيقه نمادهايى همچون انگشتر عقيق، تسبيح، جانماز و عبا نشان داده شده‏اند. (53)

ب. سريال «مهمان» (54)

موضوع اين مجموعه درباره بازگشتن موقّت پسر بزرگ خانواده از فرانسه است و در ايران نيز فكر و خيالش بيشتر در فرانسه و در پى همسر فرانسوى‏اش است. اما اين مسئله را از اقوامش پنهان نگاه مى‏دارد. از سوى ديگر، اطرافيانش عموما درباره مسائل پيش پا افتاده، همچون سوغاتى فكر مى‏كنند و در نظر دارند براى او يك همسر ايرانى بيابند. اين مسئله در يك ويلاى بزرگ دو طبقه و در باغى بسيار وسيع، قريب دو هزار مترى روى مى‏دهد. در درون ساختمان ويلا، ديوارها با رنگ‏هاى طلايى، گچ‏برى و با تابلوهاى گران‏قيمت تزيين شده‏اند و وسايل منزل همگى حاكى از ثروت كلان هستند. در اين قسمت از مجموعه كه به صورت نمونه‏گيرى انتخاب شده است، ارزش‏هاى مادى عبارتند از:

ويلاى مجلّل كه توصيف آن گذشت؛ وسايل قيمتى كه قريب يك ميليون و پانصد هزار تومان در سال 1370 محاسبه شدند؛ زيور آلات زنان با ارزشى بالا و دو زن اول هنرپيشه در بيشتر لحظات مجموعه حضور داشته و نقش‏هاى اول را به عهده دارند و هر دو بينى‏شان را عمل جرّاحى كرده و خود را در حدّ بالايى به زيورآلات آراسته‏اند. در يك صحنه، دختر آقاى ستوده، در سه انگشت دست چپ 5 انگشتر طلا دارد.

ج. سريال «باغ گيلاس» (55)

اين مجموعه، كه قسمت هشتم آن به صورت نمونه انتخاب شده است، يك موضوع كم و بيش ماجراجويانه (قاچاق، قتل و تعقيب) را دنبال مى‏كند. طى آن برخى افراد در فكر كسب پول و دست‏يابى به ارزش‏هاى مادى و سودجويى از طرق كم و بيش نامشروع (برج‏سازى در باغات، قاچاق و مانند آن) هستند.

نكته ضدارزشى اين قسمت از مجموعه آن است كه ماجراهاى كم و بيش هيجان برانگيز مثل قتل، قاچاق، تعقيب و فرار با بازى دو زن نسبتا زيبا و بسيار آرايش كرده و با پوشش عموما غيرمعمولى، ـ مثلاً، پيراهن مردانه شيك بر روى دامن ـ در حد بالايى تحريك‏كننده‏اند و اين صحنه‏ها با موسيقى عموما خارجى و جديد براى جوانان از جذّابيتى برخوردارند كه مى‏توان با آن‏ها ارزش‏هاى مستتر را منتقل نمود و با زاويه‏اى بسيار نامحسوس، مسير رفتارى آن‏ها را تغيير داد. (56)

اين سه نمونه به خوبى روند حركتى نمايش‏هاى تلويزيونى را نشان مى‏دهند و اين واقعيت تاكنون با سرعت بالايى رو به افزايش بوده است. مجموعه‏هايى در تلويزيون، به نمايش درمى‏آيند كه در آن‏ها دوستى دختر و پسر رفتارى بهنجار نشان داده مى‏شود و آن را رفاقت سالم مى‏نامند! حتى در برخى از برنامه‏ها، گفت‏وگوها و ميزگردهايى با چند دختر و پسر با پوششى نه چندان مناسب ترتيب داده مى‏شوند كه اين خود تأييدى ضمنى بر نشست‏هاى دو جنس مخالف است؛ آنچنان كه شاهد پارتى‏هاى مبتذل در سطح جامعه هستيم؛ و اين همه، خود گامى است در جهت انحراف از ارزش‏ها.

در اينجا، به يك نمونه از اين حركات ضدارزشى اشاره مى‏شود كه در نيمه اول سال 1382 از آنتن شبكه پنج سيما به نمايش درآمد، در مجموعه‏اى به نام «مهر خاموش» كه به ظاهر سعى داشت موضوع دفاع مقدّس را با نگاهى ديگر مورد بررسى قرار دهد، ولى در پايان، نه تنها در نمايش واقعيات دوره زيباى بروز ارزش‏ها توفيقى نداشت، بلكه با ظرافت خاصى كه از نگاه تيزبينان مخفى‏نبود، اصل‏انقلاب و دفاع مقدّس را زير سؤال برد.

در اين مجموعه با موضوعى خانوادگى، پدر فردى انقلابى و رزمنده بود كه دايم در جبهه حضور داشت و از خانواده‏اى مذهبى و كم درآمد بود، ولى مادر هرچند در دوران دانشجويى فردى انقلابى بود و همين موضوع نكته توافق اين دو بود، اما از خانواده‏اى سلطنت‏طلب و ثروتمند به شمار مى‏آمد كه پس از ازدواج و تولّد دومين فرزند، با تحريك پدر، از موضع اوّلى خود عدول نموده و سوداى سفر به فرنگ كرده و ابتدا سعى كرد شوهر را نيز با خود همراه كند تا در آن ديار، به كمال و پيشرفت خود و فرزندان نايل آيند، ولى وقتى شوهر مخالفت كرده بود از او جدا شده و با فرزندش به فرانسه سفر نمود، و پس از بيست سال، به ايران بازگشته بود تا در زمينه تخصص فرزندش سرمايه‏گذارى كند. ولى فرزند به جست‏وجو براى پيدا كردن پدر مى‏پردازد و در اين ميان، ماجراهايى پيش مى‏آيند. در اين مجموعه، كه انتظار مى‏رفت به ارزش‏هاى دينى و انقلابى و دوران دفاع مقدّس بپردازد، شاهد موارد بسيارى از انحراف از ارزش‏ها بوديم. در اينجا، به يكى از نقدهايى كه درباره اين سريال انجام شده است اشاره مى‏شود:

بازى و تكيه كلام‏هاى هنرپيشه زن، كه به عنوان كلفت خانه پدر همسر است، خود جاى سخن فراوان دارد. اين خدمت‏كار زن، فردى ساده و با چادر و مذهبى است، ولى على‏رغم مذهبى بودن، به دخترش سفارش و حتى دعوا مى‏كند كه با مهران گرم بگيرد و رابطه داشته باشد و او را تشويق به رابطه با مهران، پسر از فرانسه برگشته، مى‏كند، در حالى كه اين دختر عقد شده پسر عمّه خود است! علاوه بر اين، معلوم نيست كه چه اصرارى است كه در اغلب مجموعه‏هاى تلويزيونى بايد كلفت‏ها و افراد فرودست چادرى باشند و خانم‏هاى تحصيل‏كرده و نقش مثبت، خانم‏هاى بدحجاب باشند!

نكته ديگر آنكه در اين مجموعه، رابطه نامشروع دختر و پسر در اين سريال حل شده است؛ در اوايل مجموعه، در مراسم جشنى كه در خانه دوستِ خانم برقرار است، چند دختر و پسر، كه باهم دوست هستند، شركت دارند و در اين جشن هم دختر صاحبِ خانه دوست سرسخت مهران (پسر از فرنگ برگشته) مى‏گردد و اين دوستى ادامه دارد تا اينكه سر و كله دخترخوانده آقاى دكتر (پدر مهران) با حجاب كامل پيدا مى‏شود و ايشان با آنكه داراى حجاب كامل است كه معرّف ارزش‏هاى اسلامى مى‏باشد، كمى از دختر ايرج (فردى سرمايه‏دار كه در خانه او جشن برقرار بود) ندارد و آنچنان عاشق‏پيشه و زرنگ است كه دختر آقاى ايرج را كنار مى‏زند.

مورد ديگر رابطه آقاى كلانى، وكيل خانواده پريسا (زن) با خانم پريسا مى‏باشد كه در خارج و بعد در ايران در كنار هم زندگى مى‏كنند و ظاهر امر (گفت‏وگوى ميان پريسا و كلانى در سراسر مجموعه) برمى‏آيد كه اين دو وقتى به فرانسه رفتند ازدواج كرده‏اند و انتظار مى‏رفت در آخر مجموعه، مسئله روشن شود كه اين رابطه بر چه اساسى است، ولى در نهايت، اين رابطه روشن نگرديد. هرچند كلانى به دور از چشم پريسا همسرى برگزيده كه البته به عنوان منشى دفتر وكالتش است.

نكته ديگرى كه بسيار مهم است، در آخر داستان، پس از رفتن پريسا (همسر دكتر نوريانى) به خارج، چنان آقاى دكتر (همان فرد رزمنده و انقلابى) متوجه اعمال و رفتار گذشته خود مى‏گردد و چنان خود را مى‏بازد كه سرش را در ميان دو دست مى‏گيرد كه با رفتن به خارج از كشور و به دنبال پريسا، طورى مى‏خواهد گذشته خود را جبران نمايد و با رفتار خود، ثابت مى‏كند كه در گذشته اشتباه مى‏كرده است. (57)

تأسف‏بار اين است كه از بيت‏المال مسلمانان استفاده مى‏شود و عليه ارزش‏هاى اسلامى كار مى‏كنند و از رسانه‏اى بهره مى‏گيرند كه به فرموده امام راحل، «دانشگاه عمومى» است و به نام «حفظ و احياى ارزش‏ها»، ريشه ارزش‏ها را مى‏زنند و از آن‏ها منحرف مى‏شوند. رابطه نامشروع، به سخريه گرفتن چادر و حجاب، پشيمانى از رفتار ارزشى و مانند آن‏ها هديه مجموعه‏هاى تلويزيونى اينچنينى هستند كه در مرئى و منظر نسل سوم گذاشته مى‏شوند.

كلام آخر

در پايان، تذكار دو نكته بايسته است:

نخست آنكه تحقيق حاضر درصدد تخطئه همه رسانه‏هاى موجود در جامعه نيست، چه اينكه هيچ منصفى نمى‏تواند عملكرد ارزشى و مثبت برخى از رسانه‏ها، به ويژه رسانه صدا و سيما را ناديده بگيرد؛ زيرا همگان شاهد هستيم كه تلويزيون جمهورى اسلامى در برخى از حوزه‏ها، عملكردى مثبت داشته و در جهت روشنگرى سياسى و امنيتى جامعه سعى وافر نموده است، حتى در برخى موارد، كارهاى فرهنگى مناسبى همچون مجموعه‏هاى تاريخى ـ مذهبىِ برگرفته از فرهنگ قرآن و جامعه نيز موفق عمل كرده است. اما جامعه متديّن و اسلامى ما از اين رسانه، كه امامش آن را «دانشگاه عمومى» دانسته و دانشمندان علوم اجتماعى آن را در شمار عوامل اجتماعى شخصيت‏ساز قرار داده‏اند، انتظار مى‏رود كه در جهت تقويت و تحكيم ارزش‏هاى اسلامى، كه به بركت خون شهيدان و همّت نام‏آورانى همچون امام راحل قدس‏سره بر جامعه حاكم گرديده‏اند، تلاش بيشترى نمايند.

دوم آنكه، در سطور پيش ملاحظه گرديد كه رسانه تا چه حد در ناديده گرفتن ارزش‏هاى حاكم بر جامعه تأثيرگذار بوده و پيامدهاى ناگوار آن در جامعه مشهودند. اگر امروز محققان اجتماعى بنابر آمار رسمى، از افزايش درصد طلاق خبر مى‏دهند و توجه داريم كه اين امر در جامعه‏اى صورت مى‏گيرد كه اعتقاد ديرينه‏اش آن است كه «زن با چادر سفيد وارد منزل شوهر مى‏شود تا با كفن سفيد از آن خارج گردد»، آيا مى‏توان تأثير مجموعه‏هاى تلويزيونى را، كه در آن‏ها پس از اجراى صيغه طلاق، دو طرف شادى مى‏كنند و به هم تبريك مى‏گويند و با شيرينى، شيرين‏كام مى‏شوند (!)، ناديده گرفت؟ آيا اگر از رسانه عمومى مى‏شنويم كه درصد ازدواج كاهش يافته است، ناخودآگاه متوجه فيلم‏ها و مجموعه‏هاى تلويزيونى كه تجرّد را آسايش و زندگى مشترك را درگيرى با انواع دردسرها و مشكلات معرفى مى‏كنند، نخواهيم شد؟

اگر در كوچه‏ها و خيابان‏هاى محلّه و شهرمان شاهد روپوش‏هاى كوتاه و گاه مردانه هستيم و نسل سومى‏ها بى‏چادر و يا چادرهاى باز در برابر ما عبورمى كنند، آيا به ياد ظاهر برخى (= غالب) بازيگران سينما و تلويزيون نمى‏افتيم؟!

چگونه مى‏توانيم كم‏رنگ شدن فريضه امر به معروف و نهى از منكر و به تعبير شهيد مطهّرى، اصل اصيل و ركن ركين اسلام را متأثر از فيلم و مجموعه‏هاى تلويزيونى ندانيم كه در آن‏ها بازيگر نقش اول در برابر نصيحت و خيرخواهى طرف مقابل مى‏گويد: «درس اخلاق نده»، «وقت اين حرف‏ها گذشته»، «اين حرف‏ها قديمى شده»، «بگذاريد جوان‏ها جوانى كنند»! (58)

با اين همه، اگر برخى از رسانه‏ها را در رديف عوامل مؤثر در انحراف از ارزش‏ها قرار دهيم، كار گزافى كرده‏ايم؟ باور بر اين است كه رسانه‏هاى جمعى، به ويژه رسانه‏هاى تصويرى ارزان قيمت مثل تلويزيون، مى‏توانند از مهم‏ترين، قوى‏ترين و كارسازترين عوامل در جهت تقويت و تحكيم ارزش‏هاى الهى در جامعه ما باشند، به اين شرط كه در جهت اهداف و رسالت تعيين شده‏شان عمل كنند.

به اميد روزى كه گردانندگان رسانه‏ها، به ويژه رسانه‏هاى صوتى و تصويرى، يك بار ديگر به شرح وظايف قانونى و شرعى خود مراجعه نموده، عملكرد خود را در پرتو آن به نظاره بنشينند. در آن صورت است كه نوشته‏هايى از نوع نوشته حاضر را يارى‏دهنده خود تلقّى خواهند نمود.


1ـ بروس كوئن، مبانى جامعه‏شناسى، ترجمه و اقتباس فاضل توسّلى، تهران، سمت، 1372، ص 112.

2ـ ژان كازينو، جامعه‏شناسى وسايل ارتباط جمعى، ترجمه باقر ساروخانى و منوچهر محسنى، تهران، اطلاعات، ص 155.

3ـ جواد فخّار طوسى، امام خمينى و رسانه‏هاى گروهى، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى (ره)، 1381، ص 3.

4ـ بروس كوئن، پيشين، ص 112.

5ـ باقر ساروخانى، جامعه‏شناسى ارتباطات، تهران، اطلاعات، 1372، ص 177.

6ـ جمعى از نويسندگان، زمينه روان‏شناسى، ترجمه سعيد شاملو و ديگران، تهران، رشد، ج 2، ص 73.

7ـ محمدحسن اميرتيمورى، رسانه‏هاى آموزشى، شيراز، ساسان، 1377، ص 10.

8ـ همان، ص 16.

9ـ همان، ص 14.

10ـ مهدى محسنيان راد، ارتباط‏شناسى، تهران، سروش، 1380، ص 62.

11ـ على‏محمد نقوى، جامعه‏شناسى غربگرايى، تهران، اميركبير، 1363، ج 1، ص 171.

12ـ محمدحسن امير تيمورى، پيشين، ص 192.

13ـ امام خمينى، صحيفه نور، مؤسسه تنظيم نشر و آثار امام خمينى (ره)، ج 9، ص 456.

14ـ ر.ك: ژان كازينو، قدرت تلويزيون، ترجمه على اسدى، تهران، اميركبير.

15ـ آلوين تافلر، موج سوم، ترجمه شهيندخت خوارزمى، تهران، فاخته، 1375، ص 314 به بعد.

16ـ جواد فخّار طوسى، پيشين، ص 5.

17ـ باقر ساروخانى، پيشين، ص 65.

18ـ همان، ص 83.

19ـ امام خمينى، پيشين، ج 6، ص 399.

20ـ جمعى از طلاب و روحانيان، آزادى يا توطئه، قم، فيضيه، 1379، ص 100.

21ـ همان.

22ـ مجيد محمّدى، هفته‏نامه آبان، ش 100، ص 3.

23ـ محسن كديور، روزنامه صبح امروز، 11/11/78، ص 6.

24ـ ر.ك: نگارنده، «علل ناديده گرفتن ارزش‏ها»، مجله معرفت، ش 72، ص 9.

25ـ ر.ك: روزنامه عصر آزادگان، 16/1/79، ص 7.

26ـ محمّد مجتهد شبسترى، ماهنامه زنان، ش 57 (آبان 1378)، ص 21ـ22.

27ـ عبدالكريم سروش، ماهنامه زنان، ش 59 (دى ماه 1378)، ص 33 به بعد.

28ـ عبدالكريم سروش، روزنامه ايران، دى‏ماه 1377.

29ـ ر.ك: هفته‏نامه پيام هاجر، ش 310، 16/1/79، ص 6.

30ـ محمّد مجتهد شبسترى، روزنامه پيام آزادى، 28/1/79، ص 3.

31ـ عزت‏اللّه سحابى، روزنامه فتح، 20/11/78، ص 7.

32ـ عبدالكريم سروش، ماهنامه زنان، ش 59 (دى ماه 1378)، ص 33 به بعد.

33ـ نوشين احمدى خراسانى، ماهنامه جامعه سالم، تيرماه 1377.

34ـ عبدالكريم سروش، روزنامه نشاط، خردادماه 1378 به نقل از كتاب آزادى يا توطئه، ص 124.

35ـ ر.ك: هفته‏نامه پيام هاجر، ش 11، 23/1/79، ص 2.

36ـ محمّدسعيد حنايى كاشانى، ماهنامه كيان، فروردين 1378.

37ـ محمّد قوچانى، روزنامه عصر آزادگان، 20/1/79، ص 3.

38ـ محمّد مجتهد شبسترى، روزنامه فتح، 15/10/78، ص 8.

39ـ جمعى از طلاب و روحانيان، پيشين، ص 120.

40ـ همان، ص 130.

41ـ ر.ك: هفته‏نامه ايران جوان، ش 156 (5/10/78)، ص 2.

42ـ جمعى از طلاب و روحانيان، پيشين، ص 119.

43ـ شيخ حرّ عاملى، وسائل‏الشيعه، تهران، مكتبة الاسلاميه، ج 11، ص 396، ح 12.

44ـ فرامرز رفيع‏پور، وسايل ارتباط جمعى و تغيير ارزش‏ها، تهران، نشر كتاب فردا، 1378، ص 19 به بعد.

45ـ همان، ص 33و34.

46ـ محمّدتقى فهيم، روزنامه كيهان، پنج‏شنبه 23 مرداد 1382.

47ـ محمود گبرلو، همان.

48ـ ولى‏اللّه مؤمنى، همان.

49ـ ژان كازينو، قدرت تلويزيون، ص 180.

50ـ همان، ص 184.

51ـ محمد هاشمى، «سخنرانى در جمع طلّاب در مسجد اعظم قم»، سال 1369.

52ـ قسمت نهم، سال 1365.

53ـ ر.ك: فرامرز رفيع‏پور، پيشين، ص 50ـ52.

54ـ قسمت دوم، سال 1370.

55ـ قسمت هشتم، سال 1372.

56ـ همان، ص 49ـ72.

57ـ محمّد ميرانى، روزنامه كيهان، پنج‏شنبه 20/6/82، ص 10.

58ـ ر.ك: به مجموعه‏هاى تلويزيونى، مثل «پاورچين»، «نقطه چين»، «كمربندها را ببنديد» و ده‏ها مورد ديگر

/ 1