بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
و در ارتباط با مقام دوّم مىفرمايد:در دوران امر بين خود اين احوال پنج گانه، اصوليين وجوهى را ذكر كرده اند، مثلا در بعضى از تعارضات، اولويت را به كثرت قرار داده اند و وجوه ديگرى كه در كتاب هايى چون قوانين و غير آن مطرح شده است. ولى همه اين وجوه، استحسانى است و دليلى بر اعتبار آنها قائم نشده است. اين وجوه، همانند ظنون است كه تا وقتى دليلى بر اعتبار آنها قائم نشده، نمى توان به آن اعتماد كرد و رجحان في الجمله اى كه در ماهيت ظنون وجود دارد، براى اعتبار ظن كافى نيست. ظن، مثل قطع نيست كه حجّيت آن ذاتى باشد، بلكه به دليل اعتبار نياز دارد. وجوه استحسانيه اى نيز كه در اين جا گفته شده است، دليلى بر اعتبارشان قائم نشده است مگر اين كه آنها را به اصالة الظهور برگردانيم، در اين صورت، اولويت را مىپذيريم، زيرا اصالة الظهور داراى پشتوانه عقلائى است.(1)1 ـ اگر حجّيت ظواهر كنار برود، باب محاورات و تفهيم و تفهّم بسته مىشود، به همين جهت، يكى از مهم ترين ادلّه اى كه براى حجّيت ظواهر كتاب مطرح مىشود همين بناى عقلاست. شارع مقدس، در كتاب و سنت، همانند ساير عقلاء صحبت كرده است. اگرچه قرآن داراى مطالبى است كه عقول ما نمى تواند آن را درك كند ولى آنجايى كه بحث ظواهر كتاب مطرح است، شارع مقدس مانند يكى از عقلاء، مسائل را در اختيار مردم قرار داده است. بنابراين، اصالة الظهور يك اصل مسلّم عقلائى است، البته در بحث هاى آينده، بحثى مطرح است كه آيا غير از اصالة الظهور، اصل ديگرى به عنوان اصالة الحقيقة و اصل سوّمى به نام اصالة عدم القرينة نيز داريم يا اين كه اين ها شعبه اى از اصالة الظهور مىباشند؟ به نظر مىرسد كه در رابطه با حجّيت ظواهر كلمات، اصل ديگرى ـ غير از اصالة الظهور ـ نداريم ولى در بعضى از موارد، از اصالة الظهور، به اصالة الحقيقة تعبير مىكنيم و آن در دوران امر بين معناى حقيقى و مجازى است. در اين جا گاهى به اصالة الظهور و گاهى به اصالة الحقيقة و گاهى به اصالة عدم القرينة تعبير مىشود. اين ها شعبه هائى از اصالة الظهور مىباشند نه اين كه اصول مستقلى مقابل اصالة الظهور باشند. اصالة الظهور، در هرجايى به يك صورت تجلّى پيدا مىكند. حتّى در استعمالات مجازيه نيز اصالة الظهور داريم مثلا جمله «رأيتُ أسداً» ظهور در معناى حقيقى ـ يعنى حيوان مفترس ـ و جمله «رأيتُ أسداً يرمي» ظهور در معناى مجازى ـ يعنى رجل شجاع ـ دارد، به همين جهت، در استعمالاتى كه همراه با قرينه است، مراد متكلّم با اتّكاء به همين قرينه تعيين مىشود و اگر متكلّم، اين معنا را نپذيرفت با او احتجاج كرده مىگوييم: جمله «رأيتُ أسداً يرمي» ظهور در رجل شجاع دارد و اگر شما غير از اين را اراده كرده باشيد، خلاف ظاهر را اراده كرده ايد. و در جايى كه متكلّم، قرينه به كار نبرده است مىگوييم: جمله «رأيتُ أسداً» ظهور در حيوان مفترس دارد و اگر غير از اين را اراده كرده باشيد، خلاف ظاهر را اراده كرده ايد.