منبر نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

منبر - نسخه متنی

احمد حسین زاده

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

منبر؛ نقش ارتباطات و عوامل اجتماعى مؤثر بر تبليغ چهره به چهره

احمد حسين‏زاده

مقدّمه

اسلام با ويژگى جاودانگى رسالتش، همگانى بودن دعوت و تبليغ را طلب مى‏كند؛ زيرا معارف و تعاليم زنده و والاى اين آيين جاودان اگر نشر و ابلاغ نگردند و درست تفسير و تبيين نشوند، مكتب اسلام مهجور مى‏ماند و انسان مسلمان به عنوان يك مكلّف بايد پاسخگوى آن در پيشگاه خداوند باشد.

از اين‏رو، دعوت و تبليغ گذشته از آن‏كه جوهره تمامى اديان و مسؤوليت همه پيامبران خدا بوده است، در اسلام جايگاه ويژه‏اى دارد و آيه «كُنتم خيرَ امّة اُخرجت لِلناسِ تَأمرونَ بالمعروف و تَنهونَ عنِ المُنكر» (آل عمران: 110)؛ برترى امّت اسلام بر ساير امم را در منعكس‏كردن و امر و نهى پيام الهى دانسته، و با ذكر واژه للناس رسالت داعيان الى‏اللّه را براى هدايت عموم انسان‏ها حتمى شمرده است.

«انعطاف‏پذيرى» انسان در برابر عوامل تحريك‏كننده يا بازدارنده، زمينه دگرگونى گرايش‏هاى فكرى، اعتقادى و عمل اوست و همواره با شيوه‏هاى گوناگون تبليغاتى مورد استفاده‏هاى مثبت و منفى بوده است. بر همين اساس، امروزه سازمان‏ها و دستگاه‏هاى عظيم تبليغاتى بين‏المللى با استفاده از اين فرصت و با زمينه‏سازى‏هاى روانى و اجتماعى، برآنند تا تمايل و گرايش انسان‏ها را در جهت اهداف موردنظر خويش برانگيزند و آن‏ها را تحت تأثير قرار دهند. در چنين شرايطى، ضرورت بهره‏گيرى صحيح از فنون پيشرفته تبليغ و ساير امكانات در جهت اهداف الهى و انسانى بيش از پيش احساس مى‏گردد و ضرورت دگرگونى و بازنگرى نوى در شيوه‏ها، روش‏ها و ابزارها چيزى است كه در تبليغ دين نمى‏توان از آن چشم پوشيد، بخصوص در دنياى امروز كه به بركت انقلاب اسلامى، اسلام جان دوباره گرفته و مشتاقان زيادى در اقصى نقاط عالم پيدا كرده است.

بنابراين، مسؤوليت تبليغى ما حسّاس و سنگين است. از آن‏رو كه روش‏ها و شيوه‏هاى سنّتى با توجه به فناورى‏هاى جديد تبليغاتى، از جاذبه و تأثير كم‏ترى برخوردارند و به طور قطع، براى نسل جديد كافى و قانع‏كننده نخواهند بود، پس احتياج مبرم به بازنگرى دارند. از اين‏رو، براى تحقق هدف مذكور، به نظر مى‏رسد همان‏گونه كه كيفيت تبليغ بر اصول تخصصى و برنامه‏ريزى و شناخت نيازها استوار نبوده و امروزه مسؤولان امر تبليغ به بركت نظام مقدّس جمهورى اسلامى، با ايجاد رشته‏هاى تخصصى تبليغ و آموزش مبلّغان در دوره‏هاى نسبتا طولانى در پى اصلاح و بهينه‏سازى آن هستند، شيوه‏هاى معمول تبليغ كه تنها براى برهه‏اى از زمان كافى مى‏باشند، امروز با توجه به دگرگونى و تحولاتى كه جهان را فرا گرفته و نيازهاى جديدى براى مخاطبان ايجاد شده، بايد به لحاظ اجتماعى و جامعه‏شناختى مورد بررسى قرار گيرند و چنين نيست كه اين شيوه‏ها براى تمامى زمان‏ها و مكان‏ها مورد استفاده يكسان باشند.

1. منبر و پيشينه آن

الف. تعريف و جايگاه

«منبر» واژه عربى و «به معناى محل بلند و مرتفعى است، كه خطيب يا واعظ بر بالاى آن رفته و با مردم صحبت مى‏نمايد.» (1) و «منبر را منبر گفته‏اند؛ به خاطر ارتفاع و بلند بودن صدا بر آن، و ميم آن كسره داده شده به جهت تشبيه به اسم آلت.» (2)

تأسيس و شكل‏گيرى منبر به صدر اسلام‏برمى‏گردد؛مكانى كه پيامبر بر فراز آن مى‏نشستند و وحى‏الهى‏رابه‏مردم ابلاغ مى‏نمودند.

در خصوص اين واژه، مؤلّف كتاب كبريت الاحمر چنين مى‏نويسد: «مِنبر به كسر ميم از ادوات ارتقا و بلندى است؛ محلى است به غايت محترم؛ چه شرافت مكان و زمان تابع شرافت آن عملى است كه در آن و بر آن واقع مى‏شود و آن حالى كه در آن حلول مى‏كند، و معلوم است كه خداوند خلق نفرموده افضل از آنچه در منابر بايد به خلق برسد، و نيز در اسلام از براى افضل و اكمل مخلوقات گذارده شد.» (3)

در روايت آمده است: چون حضرت رسول اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله مسجد را بنا كردند، «در حالت ايستاده ايراد خطبه مى‏نمودند. خطبه‏هاى پيامبر گاهى طولانى مى‏شد و اين امر براى پيامبر مشقّت داشت، تا اين‏كه تنه درخت خرماى خشكى را آوردند كه بر آن تكيه مى‏نمودند. روزى شخصى از مدينه به مجلس وارد شد و به اطرافيان پيامبر پيشنهاد داد: اگر پيامبر بپذيرند، من چيزى خواهم ساخت كه در هنگام خواندن خطبه، هم بشود ايستاد و هم بشود نشست. اين مطلب به پيامبر منتقل شد. پيامبر قبول كردند. او منبرى ساخت. وقتى پيامبر بر فراز آن در آمدند، ناله‏اى از درخت خرما بر آمد كه پيامبر دست بر آن كشيد و ساكت شد.» (4)

در روايت ديگرى وارد شده است «پهلوى محراب درخت خرماى خشكى بود،[پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله ] به آن تكيه مى‏كردند و روى به سوى اصحاب موعظه مى‏نمودند و پيام خدا را به گوش حاضرين در مجلس مى‏رساندند. برخى اصحاب به آن حضرت عرض كردند: مرخص فرماييد كه براى شما منبرى بسازيم تا بر آن آمده موعظه فرماييد. آن حضرت اذن دادند. پس منبرى ساختند. وقتى كه حضرت بر فراز آن رفته و ايراد خطبه نمودند، ناگهان صداى ناله‏اى از تنه درخت خرما برخاست و حضرت برگشت، دست روى آن گذاشت و ساكت شد.» (5)

در همين مورد، مؤلّف مقاله ارتباطات سنتّى در ايران مى‏نويسد: «اين عمل پيامبر بارها تكرار شد و هر بار جهت ابلاغ وحى الهى به مسجد مدينه مى‏رفتند و به تنه درخت خرما تكيه مى‏زدند و ابلاغ پيام مى‏نمودند. بعدا مسلمانان يك منبر سه پله‏اى از چوب سدر ساختند كه بلال حبشى بالاى آن مى‏رفت و با صداى رسا و گرم خود اذان مى‏گفت و مردم را به اداى فريضه نماز فرا مى‏خواند.» (6)

ب. سازنده منبر

در اين‏كه چه كسى منبر را ساخت، اختلاف وجود دارد. «بعضى گفته‏اند: او تميم‏دارى بود، و بعضى گفته‏اند: او غلام نصيبه مخزمى، يكى از زنان انصار بود. پيامبر زنى را به سوى او فرستاد، مبنى بر اين‏كه غلام شما نجّار است؛ چيزى از چوب برايم بسازد كه بر روى آن بنشينم. و بعضى سازنده آن را شخصى رومى مى‏دانند.» (7)

بنابراين، همان‏گونه كه نويسندگان اشاره كرده‏اند، نحوه شكل‏گيرى منبر به عنوان يك وسيله اعلان، به زمان رسول الله صلى‏الله‏عليه‏و‏آله باز مى‏گردد و هدف از ابداع آن صرفا تكيه زدن بر آن و ابلاغ پيام دين و اعلان‏هاى مرسوم بوده است. از اين‏رو، منبر از همان بدو تأسيس، وسيله‏اى براى برقرارى ارتباط بين مردم در مكانى به نام «مسجد» بوده است.

به تدريج اين وسيله ابداعى در نقاط ديگر جهان اسلام مورد استفاده قرار گرفت و مسجد را، كه محل عبادت و پرستش خداوند است، به كانون ارتباط تبديل نمود.

ج. نقش مسجد در ترويج منبر

«مسجد» كه در لغت به معناى سجده‏گاه است، در طول تاريخ حيات خود، تنها يك مركز عبادت و پرستش خداوند نبوده و همواره استفاده‏هاى چندگانه از آن مى‏شده است؛ نشر معارف و احكام اسلامى، تعليمات دينى و علمى، سواد آموزى، حل و فصل اختلافات عمومى، اجراى حدود بر بزه‏كاران و مهم‏تر از همه، ايراد خطبه‏هاى آتشين، به ويژه هنگام بحران و جنگ براى جمع‏آورى مسلمانان و اعزام آن‏ها به جهاد با دشمنان از اين جمله‏اند.

اما در كنار اين، مهم‏ترين نقش مسجد نشر معارف الهى بوده كه از طريق منبر انجام مى‏گرفته است. اين مسأله به مرور زمان، رشد و توسعه يافت و ساير موارد به مكان‏هاى ديگرى انتقال داده شدند.

مؤلّف كتاب منبر؛ رسانه عمومى در اسلام مى‏نويسد: «مسجد به طور عام و منبر بخصوص از صدر اسلام، محلى بود كه اعلان‏هاى رسمى داده مى‏شد. حتى در عصر پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله نتايج جنگ‏ها در خطبه‏ها به آگاهى مى‏رسيد و نيز اعلان‏ها، فرامين، احكام مالياتى و جز اين‏ها به وسيله فرمانروا در مسجد اصلى اعلان مى‏شد. احكام عزل و نصب صاحب‏منصبان عالى‏رتبه نيز از بالاى منبر خوانده مى‏شد. مردم بسيار براى شنيدن اعلان رسمى گرد مى‏آمدند.» (8)

بر همين اساس، هرگاه از مسجد ياد مى‏شود، نقش منبر به عنوان يك رسانه عمومى به موضوعى مهم براى بررسى و مطالعه تبديل مى‏گردد. بنابراين، منبر به عنوان جزئى جدانشدنى از مسجد و در واقع، به صورت جايگاه سخنرانان و وعاظ شناخته مى‏شود، و به دليل تقويت نقش منبر در مسجد، ديگر نقش‏هاى مسجد به مرور زمان كم‏رنگ شدند و ساير فعاليت‏ها به مكان‏هاى ديگرى انتقال يافتند و منبر به جايگاه مهم و مطمئنى تبديل شد و نظم خاصى بر آن حاكم گرديد. اين نقش به مرور زمان براى آن تثبيت شد.

د. آسيب‏شناسى منبر

اين ابزار و شيوه ابلاغ كه تاكنون در ميان مبلّغان دين معمول بوده و به عنوان شيوه ابلاغ پيام دين از اعتبار بالايى نيز برخوردار است، با وجود تغيير شرايط و نگرش‏ها و سطح دانش افراد و همچنين به وجود آمدن شيوه‏هاى جديد و بر اساس تجربيات شخصى و شواهد موجود، به نظر مى‏رسد امروزه كارايى مورد انتظار را ندارد. اين عدم كارايى ممكن است به سبب عوامل مخلى باشد كه در آن راه يافته و يا ناشى از تغيير شرايط اجتماعى باشد.

با توجه به اين واقعيت كه اين وسيله تبليغ نقش زيربنايى در تربيت دينى دارد، لازم است اين مطلب مورد مطالعه و تحقيق قرار گيرد. بنابراين، آنچه دغدغه اصلى است و اين مقاله در پى پاسخ‏گويى به آن مى‏باشد اين‏كه منبر به عنوان يك شيوه ابلاغ پيام دين، كه از گذشته معمول بوده، در كدام شرايط اجتماعى، كارايى مناسب و لازم براى ابلاغ پيام دين دارد.

2. ارتباطات و منبر

به دليل مرتبط بودن اين بحث با مباحث ارتباطات، و اين‏كه منبر از مقوله ارتباط است، در اين قسمت مباحث مربوط به ارتباطات در حدى كه لازم و ضرورى است، مطرح مى‏شوند و عوامل مهم تأثيرگذار بر ارتباط و بالتبع منبر تبيين مى‏گردند:

الف. تعريف «ارتباط»

«ارتباط» به كلى‏ترين شكل خود اشاره دارد به «فرايندى كه پيام‏دهنده پيامى را از طريق وسيله‏اى به دريافت كننده‏اى ارسال مى‏دارد و اثر يا نتيجه‏اى را موجب مى‏شود.» (9)

ب. نظام ارتباطى و اجزاى آن

بسيارى از صاحب‏نظران بر اين باورند كه فرايند ارتباط پديده‏اى است كاملاً نظامگرا و تابع نظام. مفهوم «نظام‏گرايانه بودن ارتباطات» در برگيرنده پيوستگى و تعامل ميان اجزا و عناصر با يكديگر است. از اين‏رو، اين مفهوم بيانگر آن است كه چگونه اعضا با يكديگر عمل مى‏كنند و بر يكديگر اثر مى‏گذارند.

با نگاهى گذرا، مى‏توان گفت: ارتباط شامل اجزا و عناصر ذيل است: (10)

1. منبع (11) پيام را مى‏فرستد و در حقيقت، همان فرستنده پيام است.

2. پيام (12) چيزى است كه بايد به ديگرى منتقل شود، خواه براى دادن اطلاعات (13) به او و خواه براى اثرگذارى و يا اقناع (14) او.

3. گيرنده پيام (15) عموما كسى است كه پيام را دريافت مى‏كند.

4. محيط (16) جايى است كه ارتباط برقرار، و پيام ارسال مى‏شود.

5. كانال ارتباطى (17) مجرايى است كه پيام از طريق آن ارسال يا دريافت مى‏شود.

6. گيرنده معمولاً دريافت و درك پيام را به شكلى كه براى فرستنده آشكار شود به وى اطلاع مى‏دهد، كه ممكن است گفتارى يا غيرگفتارى باشد، اين عمل «بازخورد» (18) ناميده مى‏شود. (19)

همان‏گونه كه ملاحظه مى‏شود، فرايند ارتباطات شامل شش عنصر فرستنده، پيام، كانال ارتباطى، گيرنده، بازخورد و محيط يا زمينه است. هريك از اين عناصر نقشى اساسى و مشخص در موفقيت يا عدم موفقيت ارتباط بر عهده دارند.

شروع ارتباط هنگامى است كه فردى (فرستنده) احساسى را بيان مى‏دارد، نظرى را مطرح مى‏نمايد يا نياز به ارتباط با ديگرى را احساس مى‏كند. به عبارت ديگر، فرايند ارتباط هنگامى شروع مى‏شود كه فرستنده مى‏خواهد متن پيام خود را با ديگرى (گيرنده) در ميان بگذارد.

فرستنده پيام بر اساس محيط فراگير خود، كه حوزه تجربى او را مى‏سازد، محتواى مقصود را در ذهن خود شكل مى‏دهد و پيشاپيش تأثير آن را در ذهن خود بر روى دريافت كننده پيام مى‏سنجد و سپس آن را در چارچوب رمزگذارى خود قرار مى‏دهد و به شكل پيام، كه مى‏تواند گفتارى، نوشتارى، حركتى و يا غيركلامى و در بيش‏تر موارد، تركيبى از كلامى و غيركلامى باشد، ارسال دارد. پيام فرست هرگز پيام را در خلأ ارسال نمى‏دارد؛ او بر اساس قصد و نيتى پيام خود را شكل مى‏دهد و آن را در قالب پيام به مقصد و گيرنده پيام ارسال مى‏دارد.

هر پيامى بايد از طريق يكى از حواس پنج‏گانه ارسال يا دريافت شود. از اين‏رو، پيام‏ها ديده، شنيده، لمس شده، چشيده و يا استشمام مى‏شوند. رسانه‏هاى حسى كه پيام‏ها از طريق آن‏ها ردّ و بدل مى‏شوند، نقش مجارى ارتباطى را بر عهده دارند.

هر پيامى داراى يك مقصد مشخص يا نامشخص است. به شخص يا گروه يا چيزى كه پيام به آن منتقل مى‏شود «گيرنده» مى‏گويند. براى اين كه پيامى از طرف گيرنده دريافت شود، گيرنده بايد پيام را ببيند، بشنود يا انتقال آن را از طرف فرستنده احساس كند. گيرنده پيام با دريافت پيام اثرى مى‏پذيرد كه ممكن است با آنچه فرستنده در نظر داشت، يكى باشد، كه در اين صورت، از نظر فرستنده ارتباط به درستى كار خود را انجام داده و يا ممكن است متفاوت از آنچه مورد نظر فرستنده پيام باشد، متجلّى گردد در آن صورت، عمل ارتباط به درستى شكل نگرفته است. در اين مورد، قاعده ذيل مى‏تواند راهگشا باشد:

1 MSMR

Mr = معناى دريافت شده توسط مقصد يا گيرنده پيام؛ (20)

Ms = معناى فرستاده شده توسط پيام فرست. (21)

بهترين شكل ارتباط در اين قاعده، كه ارتباط كامل مى‏باشد، آن است كه معناى دريافت شده توسط مقصد با معناى فرستاده شده توسط پيام فرست برابر 1 باشد. 1= MSMR

يعنى كل آنچه را پيام فرست ارسال داشته است، به هر طريقى ـ كلامى يا غيركلامى ـ مقصد يا گيرنده پيام دريافت كند. در بيش‏تر وضعيت‏هاى ارتباطى، اين عدد كوچك‏تر از 1 است؛ بدين معنا كه بخشى از معنا و مفهومى كه مورد نظر فرستنده پيام است، به هر صورت، به گيرنده پيام نمى‏رسد.

گيرنده معمولاً دريافت و درك پيام را به شكلى كه براى فرستنده آشكار شود، به وى اطلاع مى‏دهد. پاسخِ گيرنده كه ممكن است گفتارى يا غيرگفتارى باشد، «بازخورد» ناميده مى‏شود. ويژگى بازخورد به فرستنده امكان مى‏دهد تا فهميده شدن پيام را دريابد. بازخورد اغلب به شكل پرسش‏هايى است كه به فرستنده كمك مى‏كند تا پيام خود را واضح‏تر نمايد.

سرانجام، هر ارتباطى در محيط و زمينه‏اى اتفاق مى‏افتد. اين زمينه تركيبى از ابعاد زمانى و مكانى است كه منحصر به رخداد خاص ارتباطى است. وقتى فردى با فرد يا افراد ديگر ارتباط برقرار مى‏كند، فرايند آن به شكل زير است: (22)

الگوى حاضر ساده‏ترين شكل ارتباط است و هرقدر بر اجزاى آن افزوده گردد، ارتباط پيچيده‏تر خواهد شد و معناى دريافتى از جانب گيرنده پيام با دشوارى و صعوبت بيش‏ترى انجام خواهد گرفت.

منبر يك شيوه ارتباط است كه از اين ويژگى برخوردار است و اجزاى اصلى ارتباط در آن در شكل غالب و معمول، همان اجزاى مذكور در الگو هستند؛ چون هيچ واسطه‏اى بين مخاطب و مبلّغ (پيام‏دهنده) وجود ندارد و ارتباط رو در روست و تأثير مستقيم بر مخاطب دارد.

ج. انواع ارتباط (23)

ارتباط را به چهار دسته اساسى مى‏توان تقسيم كرد كه در ذيل، به بررسى هريك از آن‏ها خواهيم پرداخت:

1. ارتباط با خود: (24) اين نوع ارتباط ـ همان‏گونه كه از نامش پيداست ـ خود را مورد توجه و محور اصلى بحث قرار مى‏دهد و نوعى ارتباط درونى است. هر يك از ما به عنوان انسانى كه در جامعه زندگى مى‏كند و با انسان‏هاى ديگر سر و كار دارد و در شرايط متفاوت با آن‏ها ارتباط برقرار مى‏نمايد، به طور مداوم با خود در ارتباط است. اغلب هنگامى كه ما در تنهايى خود هستيم، چنان غرق در ارتباط با خود مى‏شويم كه گاه اگر توسط ناظر بيگانه‏اى مشاهده شويم، باعث تعجب او مى‏شويم و ممكن است تصور كند ما ديوانه شده‏ايم. ممكن است ساعت‏ها مجذوبانه با خود حرف بزنيم و درون خود را تجزيه و تحليل كنيم و اساسا توجهى به محيط اطراف خود نداشته باشيم. انسان‏ها هر روز مدت‏ها به اين ارتباط مى‏پردازند. (25)

2. ارتباط ميان فردى: (26) در اين نوع ارتباط، فرايند انتقال معنا بين شخص با شخص ديگر است. اين ارتباط نيز مانند ارتباط با خود، به دلايل گوناگون به وقوع مى‏پيوندد: براى حل مشكلات و مسائل خود با ديگران، رفع تعارضات و تضادها، ردّ و بدل كردن اطلاعات، درك بهترخود، رفع نيازهاى فردى و اجتماعى. علاوه بر موارد مزبور، موارد بسيار زياد ديگرى وجود دارند كه لزوم ارتباط بدين‏گونه را براى هر انسانى محقق مى‏سازند.

3. ارتباط با ديگران (گروهى): (27) اين ارتباط ويژگى‏هاى خود را دارد و بيش‏تر از طريق رسمى و با ساختار و برنامه‏ريزى انجام مى‏شود؛ فردى سخن مى‏گويد، ديگران گوش مى‏دهند. هر انسانى به اقتضاى شرايط و تجارب و وضعيت خود، در سخنرانى‏هاى زيادى به عنوان مستمع شركت مى‏كند؛ به عنوان دانشجو و دانش‏آموز در كلاس درس، به عنوان شركت‏كننده در يك كنگره علمى يا هنرى و به عنوان مستمع در يك سخنرانى مذهبى. گاه ممكن است به عنوان سخنور يا سخنران در فراگرد ارتباطى شركت داشته باشد. اين نقش به طرق گوناگونى شكل مى‏گيرد؛ گاهى به عنوان استاد يا معلم و گاه به عنوان سخنران مذهبى. در بيش‏تر موارد، اين نوع ارتباط بر اساس هدف اطلاعاتى و يا اقناعى و يا متقاعدسازى طرح‏ريزى مى‏شود و شكل مى‏گيرد.

4. ارتباط جمعى: (28) نوعى از ارتباط كه بر اساس آن با تعداد بسيارى از انسان‏هاى ديگر ارتباط برقرار مى‏شود اين نوع ارتباط غيرمستقيم است كه ارتباط جمعى خوانده مى‏شود و عمدتا از طريق مطبوعات پر شماره و بخصوص وسايل ارتباطى نوين همانند راديو و تلويزيون بين گروه‏هاى وسيع انسانى انجام مى‏گيرد. اين نوع ارتباط بين ميليون‏ها نفر افراد ناآشنايى كه در شهرها و كشورهاى گوناگون به صورت گروه‏هاى انبوه زندگى مى‏كنند پديد مى‏آيد.

در اين نوع ارتباط، كه غيرمستقيم و غيرشخصى است، برخلاف انواع ديگر ارتباط، ويژگى «ارتباط مستقيم»، كه رو در رو بودن و صميميانه بودن آن است، وجود ندارد. در مقابل در اين نوع ارتباط، نقايص مربوط به محدوديت‏هاى مكانى و زمانى به كلى مرتفع مى‏شوند.

اين نوع ارتباط داراى ويژگى‏هايى است كه در انواع ديگر ارتباط وجود ندارند:

الف. سرعت انتشار، سريع و آنى بودن ارتباط؛

ب. مداومت انتشار؛ يعنى فعاليت بدون انقطاع در تمام شبانه روز؛

ج. وسعت جهانى و حوزه انتشار (گستردگى)؛

د. فراوانى و گوناگونى محتوا.

د. ارتباط مؤثر (29)

«ارتباط مؤثر»، ارتباطى است كه محرّكى به عنوان آغازگر و موردنظر فرستنده با محرّك مشهود گيرنده، برقرار مى‏كند و آن دو را در يك جهت قرار دهد و آن‏ها را به گونه‏اى به هم نزديك مى‏كند؛(30) و در تعريف ديگر، مى‏گويند: ارتباط مؤثر هنگامى تحقق مى‏يايد كه گيرنده، نيت و محتواى پيام ارسال شده از سوى فرستنده را بفهمد.(31) گيرنده معمولاً دريافت و درك پيام را به شكلى كه براى فرستنده آشكار شود، به وى اطلاع مى‏دهد.

بنابراين، ارتباط مؤثر زمانى رخ مى‏دهد كه نوعى تغييرات قابل مشاهده در مخاطب داشته باشد، و زمانى كامل است كه معنا و مفهومى كه در ذهن فرستنده است و قصد ارسال آن را دارد، با آنچه گيرنده از آن دريافت مى‏كند و از خود نشان مى‏دهد، يكى باشد. بر اساس تعريف مزبور، ارتباط يك «كلى مشكّك» (32) است، كه متصف به قوّت و ضعف مى‏شود و داراى درجات متفاوتى است. تفاوت اين درجات در درجه تجلى معناست كه در ميدان بين صفر (0) و يك (1) در نوسان مى‏باشند.

روشن است در هر فرايند ارتباطى، همه آنچه در ذهن فرستنده است به گيرنده منتقل نمى‏شود. بنابراين، هميشه بخشى از معناى موردنظر فرستنده توسط گيرنده درك نمى‏شود و اين عدم درك به سبب اختلالاتى است كه در فرايند ارتباط بين فرستنده پيام و گيرنده آن رخ مى‏دهند. اين بحث ما را به مفهوم عوامل مخل (پارازيت) و تقويت‏كننده رهنمون مى‏شود.

ه. عوامل مخل و عوامل تقويت‏كننده

1. اختلالات (پارازيت): (33) «اختلالات» به كليه عوامل و پديده‏هايى اطلاق مى‏گردد كه موجب تضعيف اثربخشى فراگرد ارتباطى مى‏شود. اين اختلالات بر روى كليه اجزاى ارتباطى اثر مى‏گذارند. «پارازيت به مانند ميكروبى است كه مى‏تواند چنان بيماريزا باشد كه آثارى چون كم‏توانى و ناتوانى داشته باشد و حتى به مرگ ارتباط در يك مقطع زمانى منتهى شود. برخى از اين ميكروب‏ها مستقيما روى يكى از اندام‏ها يا به عبارتى صحيح‏تر، روى يكى از عناصر فراگرد ارتباط اثر دارند، و برخى از آن‏ها روى چند عنصر. شواهدى وجود دارد كه پارازيت بر تمامى عناصر ارتباط مى‏تواند تأثير گذارد.» (34)

مواردى از قبيل حواس‏پرتى، دچار فراموشى شدن گوينده در انتخاب واژه مناسب، دچار لكنت زبان شدن وى، سر و صدا و همهمه فضاى گفت‏وگو، انتخاب واژه نامناسب يا حركت نابجا، كم‏بودن قدرت شنوايى، عدم تسلّط به زبان، و حواس‏پرتى گيرنده به ترتيب، مثال‏هايى براى پارازيت در منبع، معناى فرستنده، دستگاه رمزگذارى، وسيله ارسال رمز، مجرا، پيام، دستگاه گيرنده رمز، دستگاه رمزخوانى، منبع معناى گيرنده و بازخورد مى‏باشند.

با توجه به نوع اختلال، مى‏توان آن را به «اختلال درونى و بيرونى» (35) تقسيم كرد.

1. اختلالات درونى بيش‏تر به خود اجزاى ارتباطى بر مى‏گردند و در مورد فرستنده پيام و گيرنده آن بيش‏تر مشاهده مى‏شوند؛ مانند: خستگى، بى‏توجهى، سازمان نيافتگى، هيجان، ترس و اضطراب.

2. اختلالات بيرونى بيش‏تر به محيط اجتماعى (36) توجه دارند و از آن نشأت مى‏گيرند؛ مانند: سر و صدا، گرما و سرماى زياد، تاريكى و روشنايى زياد و ازدحام.

2. تقويت‏كننده‏ها: در مقابل اختلالات، مى‏توان از «تقويت‏كننده‏ها» ياد كرد كه به مؤثر بودن فرايند ارتباط كمك مى‏كنند. «تقويت‏كننده‏ها» به كليه عوامل و پديده‏هايى اطلاق مى‏شوند كه موجب اثربخشى فراگرد ارتباط در مورد عناصر چهارگانه مى‏گردند. اين تقويت‏كننده‏ها بر روى كليه اجزاى ارتباطى مؤثر مى‏باشند. عناصر تقويت‏كننده (37) به اشكال گوناگون مطرح مى‏شوند؛ مانند لبخند، تمجيد و ستايش، روى موافق نشان دادن، دادن امتياز، پذيرش اجتماعى، صداى ملايم، شنيده شدن توسط فرد يا افرادى كه براى ما داراى اهميت هستند، آرامى كلام، زيبايى صدا و قدرت صدا، انتخاب وقت مناسب.

پس از ذكر عوامل تقويت‏كننده و مخل در ارتباط، مى‏توان بر اساس عناصر چهارگانه ارتباط، عناصر چهارگانه در منبر را بر اساس آن طبقه‏بندى و بررسى نمود، اما به دليل اهميت پيام‏دهنده (مبلّغ) در منبر و جلوگيرى از اطاله مقال، در اين‏جا صرفا عوامل تقويت‏كننده اجتماعى در پيام‏دهنده (مبلّغ) بررسى مى‏گردند:

و. عوامل مخل و عوامل تقويت‏كننده اجتماعى در پيام‏دهنده (مبلّغ)

پيام‏دهنده اگر بخواهد ارتباطش مؤثر و داراى تأثير مطلوب باشد، در صورت امكان، بايد داراى ويژگى‏هاى اجتماعى باشد كه در ذيل، به آن‏ها اشاره مى‏شود:

1. قدرت: شواهد نشان مى‏دهند، كه «قدرت» يكى از منابع نفوذ و ترغيب در ديگران است و در عام‏ترين مفهوم خود، دلالت دارد بر «تأثير يا نفوذى كه توسط يك انسان يا گروه با هر وسيله و به شيوه‏هاى موردنظر بر رفتار ديگران اعمال گردد.» (38) در تعريفى ديگر، «عبارت است از اين‏كه يك فرد قدرت آن دارد كه اراده‏اش را بر شخص يا اشخاص ديگر تحميل كند.» (39) قدرت داراى اقسامى است كه در ذيل، به آن‏ها اشاره مى‏گردد:

«الف. قدرت مشروع: اين نوع قدرت ريشه در مقام افراد دارد. به طوركلى، در جوامع، مردم طورى جامعه‏پذير مى‏شوند كه براى اقتدار و در نتيجه، مقتدران احترام زيادى قايل شوند.

ب. قدرت تبحّر (تخصصى): چنين قدرتى در كلمات و اعمال افراد نهفته است، و ما چون معتقديم آن‏ها صلاح ما را بهتر مى‏دانند. تحت تأثير آن‏ها قرار مى‏گيريم.

ج. قدرت پاداش‏دهى: توانايى فرد بر ارائه پاداش‏هايى است كه افراد مايل به دريافت آنند.

د. قدرت قهريه: يعنى توانايى بر اعمال تنبيه در مقابل تخلّف، كه مى‏تواند به صورت تنبيهات جسمانى يا تهديد باشد.

ه. قدرت ارجاعى: مردم معمولاً با اشخاصى تعامل مى‏كنند كه از نظر آن‏ها جذّاب و قابل تحسين‏اند. اين قابليت قدرتى را براى افرادفراهم‏مى‏آوردكه‏به‏آن‏قدرت‏ارجاعى(اعتباراجتماعى)گفته‏مى‏شود.

و. قدرت اطلاعاتى: يكى ديگر از منابع قدرت، دست‏رسى به اطلاعات، بخصوص اطلاعاتى است كه ديگران از آن بى‏خبرند يا از آن محروم شده‏اند.» (40)

2. اعتبار: متّغير ديگرى كه در اثربخشى پيام مؤثر است، مقوله اعتبار است. ارسطو، نخستين روان‏شناس اجتماعى جهان، مى‏گويد: «ما گفتار نيك مردان را كامل‏تر و آسان‏تر از ديگران باور مى‏كنيم.» (41) اين امر عموما صحّت دارد، صرف‏نظر از اين‏كه مطلب چه باشد. اعتبار «پيام‏دهنده» يعنى «درجه مورد قبول بودن او»، (42) كه در نگاه محققان متفاوت است. برخى معتقدند كه ميزان آن بستگى دارد به «مقدار تخصص فرد در موضوع مورد بحث، و نيز به اين‏كه آيا وى قابل اعتماد و بى‏غرض به نظر مى‏آيد يا نه.» (43) برخى ديگر معتقدند «به كفايت و قابل اعتماد بودن پيام‏دهنده از نگاه گيرنده پيام بستگى دارد. كفايت از تخصص، قابليت و قابل اعتماد بودن، به اين‏كه او چه قدر رو راست، صادق و راستگو است، نشأت مى‏گيرد.» (44) در همين مورد، ويژگى‏هايى (45) وجود دارند كه بر ميزان اعتبار و ترغيب افراد مى‏افزايند.

الف. شغل: شواهد نشان مى‏دهند كه اعتبار سخنگو بستگى به نظر شنونده درباره شغل و آموزش‏هاى قبلى سخنگو دارد. شنوندگان اشخاصى را كه متخصص يا صاحب‏نظر معرفى مى‏شوند، قابل اعتمادتر و با كفايت‏تر تصور مى‏كنند.

ب. شواهد: اشاره است به منابعى كه مى‏توانند كفايت و قابل اعتماد بودن پيام‏دهنده را افزايش دهند. ظاهرا وقتى سخنگو به منابعى بسيار قابل اعتماد اشاره مى‏كند، مخاطبان اعتبار آن منابع را به او نسبت مى‏دهند. بنابراين، افراد بايد به اطلاعات روز مجهّز باشند و چنانچه مى‏خواهند اعتبار خود را به ديگران نشان دهند، صرفا بر اطلاعات و تجارب شخصى خويش تكيه نكنند.

ج. سرعت گفتار سخنگو: افزايش سرعت تكلّم باعث مى‏شود تا ديگران سخنگو را فردى مطلّع، باهوش و دقيق بدانند. «اگرچه متوسط سرعت تكلّم ما بين 125 تا 175 كلمه در هر دقيقه است. اما سرعت متوسط تفكر يعنى سرعت متوسط پردازش اطلاعات حدود 400 تا800 كلمه در هر دقيقه است. اين تفاوت بين سرعت تكلّم و سرعت پردازش به شنوندگان فرصت مى‏دهد تا اطلاعات را جذب، سازمان‏دهى و حفظ كنند و با درك درست به سخنگو پاسخ دهند. هرگاه سرعت تكلّم سخنگو به كم‏تر از 125 كلمه يا خيلى بيش از 300 كلمه در هر دقيقه برسد، گوش‏دادن مشكل خواهد شد. گوش‏دادن به سخن‏گويى كند، كارى دشوار است. از سوى ديگر، گوش‏دادن به كسانى‏كه خيلى سريع صحبت مى‏كنند هم دشوار است؛ چون پيام مخابره شده را نمى‏توانيم دريافت كنيم.» (46)

د. سليس نبودن گفتار: اين ويژگى شامل مكث‏هاى صوتى، تكرار نابجاى كلمات يا اصوات، استفاده از كلمات نادرست، و اشكال در تلفظ است. موارد مذكور تأثير چشم‏گيرى بر باور كردن سخنان توسط شنوندگان دارند. ما كسانى را كه اشكالات گفتارى دارند، كم كفايت‏تر مى‏دانيم. بنابراين، يكى از عوامل تأثيرگذارى مبلّغ در ارتباط با مخاطبان، سليس بودن در گفتار مى‏باشد؛ زيرا اين عوامل باعث گسيختگى پيام‏هاى مبلّغ مى‏گردند و باعث مى‏شوند كه نوعى اشتغال ذهنى براى شنونده به وجود آيد.

3. جذّابيت: عامل ديگرى كه موجب ايجاد علاقه بين افراد مى‏شود عامل «جذّابيت» است. «در مردم اين احساس هست طورى عمل كنند كه رضايت كسى كه برايشان جذابيت دارد جذب شود، حتى اگر آن شخص هيچ‏گاه از اين امر مطلّع نشود.» (47) همچنين «اين‏كه نويسندگان در رساله‏هاى خود در علم معانى و بيان، فرض كرده‏اند كه نيكويى شخصى تجلّى يافته در گويندگان كمكى به قدرت متقاعدسازى آن‏ها نمى‏كند حقيقت ندارد، بلكه بر عكس، منش گوينده را ممكن است مؤثرترين وسيله در تملّك او ناميد.» (48) برخى از خصوصيات ظاهرى مبلّغ ممكن است براى عده‏اى از شنوندگان برجسته‏تر جلوه كند. اين خصوصيات مى‏توانند مبلّغ را مؤثرتر بسازند يا بى‏تأثير. بنابراين، اگر متخصصان بتوانند جذّابيت كلى خود را افزايش دهند، شنوندگان را علاقه‏مندتر خواهند كرد. و در جلب موافقت آن‏ها موفق‏تر خواهند بود. در اين بين، چند عامل وجود دارند كه به جذّابيت شخص كمك مى‏كنند.

الف. جذّابيت جسمانى: جذّابيت جسمانى در ارتباط نقش بسزايى دارد. خصوصيات مشهود و مشخص و برجسته‏ترين آن‏ها ـ يعنى قيافه ـ مبناى تصميم‏گيرى ديگران براى پذيرش و تعامل با اوست. البته هيچ معيار علمى ثابتى براى تعريف جذّابيت وجود ندارد و آنچه امروز جذّاب به نظر مى‏رسد، شايد فردا جذّاب نباشد. هر عصر عقايد خاص خود را درباره جذّابيت دارد و معيارهاى انسان درباره جذّابيت جسمانى تغيير مى‏كند. ويژگى‏هايى از قبيل سن، قوميت، رنگ، قد و تناسب اندام در جذّابيت افراد مؤثرند. در اين زمينه، پژوهش‏هايى انجام پذيرفته كه حاكى از نفوذ اجتماعى افرادى است كه از نظر ديگران جذّاب محسوب مى‏شوند. «كلاً جذّابيت جسمانى باعث مى‏شود تا ما در نفوذ اجتماعى موفق‏تر باشيم.» (49) شواهد روشنى وجود دارند كه اشخاص خوش‏قيافه در جامعه نفوذ زيادى دارند. مردم از گويندگان و فروشندگان انتظار دارند خوش لباس باشند. وقتى ما كسى را جذّاب مى‏دانيم، خصايص مثبت ديگرى را هم به او نسبت مى‏دهيم؛ خصايصى مانند: مهربانى، كفايت، قابل اعتماد بودن، مردم آميزى، نوع دوستى و نظاير آن. «پژوهش‏ها نشان مى‏دهند كه مردم در مواقع لزوم، به افراد جذّاب بيش‏تر كمك مى‏كنند.» (50)

ب. شباهت: در صورتى به سوى ديگران جذب مى‏شويم و يا آنان را به سوى خود جذب مى‏كنيم كه در بين ما شباهت‏هايى وجود داشته باشد، و در نقطه مقابل، در صورتى ديگران را دوست نخواهيم داشت و از آنان گريزان خواهيم بود كه بين ما تفاوت‏هايى وجود داشته باشد. «در محدوده مشخص، هر انداره تشابه ميان اشخاص درگير در فرايند ارتباطى وجود داشته باشد، به همان ميزان، اثربخشى ارتباطى مشاهده خواهد شد.» (51) بنابراين، تشابه افراد در محدوده مكانى و نگرش‏ها و شخصيت موجب مى‏شود كه افراد جذب يكديگر شوند. «تحقيقات نشان مى‏دهد كه بيش‏تر مردم تحت تأثير كسانى قرار مى‏گيرند كه لباس‏ها، نگرش‏ها، علايق و اعتقادات مشابه آنان دارند.» (52) از اين‏رو، هر اندازه افراد شبيه‏تر باشند و يا ويژگى‏هاى مشابه بيش‏ترى با يكديگر داشته باشند، يكديگر را بهتر درك مى‏كنند.

ج. علاقه: «ما توسط كسانى كه به آن‏ها علاقه‏منديم تحت تأثير قرار مى‏گيريم و اگر كسى را دوست بداريم هنگامى بيش‏تر تحت تأثير قرار مى‏گيريم كه از ما بخواهد عقايدمان را تغيير دهيم (حداقل در مورد عقايد و رفتار و مسائل جزئى) و همچنين به نظر مى‏رسد در مقابل متقاعد شدن توسط كسى كه او را دوست نداريم، مقاومت مى‏كنيم، حتى اگر آن شخص متشخص باشد.» (53) همين موضوع مى‏تواند نفوذ آن‏ها را بر ما بيفزايد؛ مثلاً وقتى، دانش‏آموزان يكى از معلمان خود را معلمى مهربان، خون‏گرم و كارامد مى‏دانند، تا حدى ضعف ظاهرى او جبران خواهد شد.

د. تحسين: «اگر از تقويت‏كننده‏هايى مثل تحسين، تشويق و حمايت به طور صحيحى استفاده شوند، در ترغيب ديگران موفق خواهند بود. تحسين و تشويق آن‏قدر مؤثرند كه به عنوان يك قاعده، تحسين ديگران را مى‏پذيريم، حتى زمانى كه تحسين آن‏ها دروغين باشد.

ه. كميابى: هر چيزى كه كم‏تر در دسترس افراد باشد، قدر آن را بيش‏تر مى‏دانند.» (54)

عواملى‏كه ذكر شدند، مربوط به جذّابيت پيام‏دهنده و اصلى بودند، اگرچه عواملى كه در جذب مدخليت دارند و چندان مهم به نظر نمى‏رسند، بيش از اين‏ها هستند.(55)

4. پايگاه اجتماعى: وقتى طرف مقابل فرد مهمى است، سخنان او را بهتر درك مى‏كنيم. به عبارت ديگر، وقتى سخنگو شخص سرشناسى باشد، ارزش بيش‏ترى براى گفته‏هاى او قايليم. به همين صورت، وقتى مقام سخنگو از شنونده بالاتر باشد، توجه بيش‏ترى به صحبت‏هاى او خواهد كرد. بنابراين، اگر شنونده احترام و ارزش زيادى براى سخنگو قايل باشد، صحبت‏هاى او را بهتر و دقيق‏تر گوش خواهد داد. (56)

5. چهره‏هاى سرشناس: شخصيت‏هاى محبوب، رهبران فكرى، افراد متخصص و قابل اعتماد و اشخاص معروف و مورد احترام در اثرپذيرى مخاطبان در پيام تبليغى حايز اهميت هستند. پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله ، كه خود از چهره‏هاى معروف و سرشناس و محترم قريش بودند و كافران و مشركان مكّه ايشان را پيش از بعثت هم «امين» مى‏ناميدند، در سياست‏هاى تبليغى خود، اين نكته را رعايت مى‏كردند؛ مثلاً، براى دعوت و ارشاد بسيارى از اقوام و قبايل تلاش نمودند ابتدا رهبران و رؤساى آن‏ها را مسلمان كنند. طبعا افراد قبيله به سرعت و با پى‏روى از رئيس خود، مسلمان مى‏شدند. تأثيرپذيرى و حرف‏شنوى از الگوها و راهنمايان فكرى ريشه در يكى از غرايز آدمى ـ يعنى غريزه تقليد ـ دارد. (57)


1ـ ابراهيم مصطفى و ديگران، المعجم الوسيط، ج 2، ص 904.

2ـ لويس معلوف، المنجد فى اللغه، تهران، 1362، ص 785.

3ـ محمدباقر بيرجندى، كبريت الاحمر فى شرائط المنبر، تهران، 1377 ق، ص2.

4ـ نورالدين السمهودى، وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفى، ج2، بيروت، دارالكتب العلميه، ص 389.

5ـ نورالدين سمهودى، پيشين، ص 388 ـ 389.

6ـ محمدمهدى فرقانى، پژوهشى پيرامون ارتباطات سنتّى در ايران، تهران، 1375، ص 23.

7ـ نورالدين سمهودى، پيشين، ص 390ـ 392.

8ـ اصغرفتحى،منبر؛يك‏رسانه‏عمومى‏دراسلام،تهران،1358،ص 12.

9ـ ابراهيم رشيدپور، وسايل ارتباط جمعى و رشد ملّى، ص 3.

10ـ على‏اكبر فرهنگى، ارتباطات‏انسانى،چ‏دوم،تهران،1374،ص20.

11. Source .

12. Message .

13. Information .

14. Persuasion .

15. Receiver .

16. Environment .

17. Canal .

18. Feedback .

19. لايل سوسمان و سام ديپ، تجربه ارتباطات در روابط انسانى، ترجمه حبيب‏الله دعائى، مشهد، 1376 ص 10.

20. Effectivnes of communication .

21. Meaning of sender .

22ـ لايل سوسمان و سام ديپ، پيشين، ص 8.

23ـ على‏اكبر فرهنگى، پيشين، ص12ـ16.

24. Inter personal communication .

25ـ در اين زمينه، آيات و روايات زيادى وجود دارند كه به انسان دستور برقرارى ارتباط با خود (نفس) را مى‏دهند، و اين‏كه خود را مورد حساب و محاسبه قرار دهيد و يا اين‏كه «حديث نفس» نماييد؛ از قبيل: «حاسبوا انفسكم قبل ان تُحاسبوا و وازنواها قبل ان توازنوا»؛ از نفوستان حساب بكشيد پيش از آن‏كه از شما حساب بكشند و آن‏ها را بسنجيد پيش از آن كه شما را بسنجند. (ناصح‏الدين، آمدى، غررالحكم و دررالحكم، ج 1، قم، ص 385.)

26. Inter personal communication .

27. Group communication .

28ـ كاظم معتمدنژاد، وسايل ارتباط جمعى، تهران، 2535، ص 63.

29. Effective communication .

30ـ على اكبر فرهنگى، پيشين، ص37.

31ـ لايل سوسمان و سام ديپ، پيشين، ص 10.

32ـ محسن خندان، تبليغ اسلامى و دانش ارتباطات اجتماعى، تهران، 1374، ص 155.

33. Noises .

34ـ مهدى محسنيان راد، ارتباط شناسى، تهران، 1368، ص 354.

35ـ على‏اكبر فرهنگى، پيشين، ص 46.

36. Social environment .

37. Reinforcement .

38ـ جوليوس گولد و ويليام ل. كولب، فرهنگ علوم اجتماعى، ترجمه گروهى، تهران، 1376، ص 657.

39ـ بروس كوئن، درآمدى بر جامعه‏شناسى، ترجمه محسن ثلاثى، تهران، 1370، ص 299.

40ـ اون هارجى، كريستين ساندرز و ديويد ديكسون، مهارت‏هاى اجتماعى در ارتباطات ميان فردى، ترجمه خشايار بيگى و مهرداد فيروز بخت، تهران، 1377، ص 275ـ 279.

41ـ اليوت آرونسون، روان‏شناسى اجتماعى، ترجمه حسين شكركن، چ سوم، تهران، 1366، ص 67.

42و43ـ ريتال اتكينسون، ارنست ر. هيلگارد و ريچارد د.س. اتكينسون، زمينه روان‏شناسى، ج 2، ترجمه گروهى، چ چهارم، تهران، 1371، ص 407.

44ـ اون هارجى و ديگران، پيشين، ص 280.

45و46ـ اون هارجى و ديگران، پيشين ، ص 279ـ 283 / ص 226.

47و48ـ اليوت آرونسون و آنتونى پراتكانيس، عصر تبليغات، ترجمه كاووس سيد امامى و محمد صادق عباسى، تهران، 1379، ص 109 / ص 66.

49و50ـ اون هارجى و ديگران، پيشين، ص 283 / ص 284.

51ـ على‏اكبر فرهنگى، پيشين، ص 243.

52ـ اون هارجى و ديگران، پيشين، ص 284.

53ـ اليوت آرونسون، پيشين، ص 73.

54ـ اون هارجى و ديگران، پيشين، ص 284.

55ـ منابع گوناگون، عوامل مربوط به پيام‏دهنده را به صورت ديگرى نيز بيان كرده‏اند كه نمونه‏هايى از آن ذكر مى‏شوند:

الف. مؤلف كتاب «تبليغ اسلامى و دانش ارتباطات» در ص 24 اين چنين بيان كرده است:

1. عوامل مؤثر موروثى: الف. چهره جذّاب؛ ب. صداى خوش؛ ج. اخلاق خطيب. «ارسطو نظريه كسانى را كه اخلاق خطيب را در اقناع و جذب بى‏تأثير مى‏دانستند، رد كرده و مى‏گويد: صفات و ويژگى‏هاى خطيب بيش‏ترين تأثير را در اقناع دارد. (محسن خندان، پيشين، ص 197).

2. عوامل اكتسابى: الف. تربيت درست خانوادگى؛ ب. اندوخته‏هاى تجربى هر فرد.

ب. مؤلف كتاب مبانى‏تبليغ به نكاتى توجه نموده و آنان را ياداورى كرده است كه ذيلاً به برخى از آنان اشاره مى‏گردد.

1.

صبر و پشتكار؛

2. پرهيز از اجتهاد به رأى؛

3. تطابق گفتار و كردار؛

4. خدا نگرى؛

5. بى‏طرفى و پرهيز از گروه‏گرايى؛

6. پرهيز از سودطلبى؛

7. ضرورت قول ليّن و ... (محمدحسن زروق، مبانى تبليغ، تهران، 1371، ص 190.)

همان‏گونه كه ملاحظه شد، نويسنده كتاب مذكور به برخى اوصاف و ويژگى‏هاى مبلّغ، كه مبتنى بر دستورات اسلامى هستند، اشاره نموده است كه به برخى از آن‏ها اشاره گرديد. البته همان‏گونه كه از عنوان مقاله پيداست، اين پژوهش صرفا عوامل و پديده‏هاى اجتماعى تأثيرگذار را، كه عمدتا جنبه عمومى و كلى‏ترى دارند، مورد بررسى قرار مى‏دهد و فرامين و دستورات اسلامى و برخى عوامل مؤثر اجتماعى، كه بيش‏تر جنبه فردى و خصوصى دارند، از حيطه اين تحقيق خارج هستند.

56ـ همان، ص 227.

57ـ محسن خندان، پيشين، ص 223

/ 1