بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
بنابراين، عقل فعال، مدبر جهان مادون قمر، يعنى جهان كون و فساد، كه ما در آن زندگى ميكنيم، است. با اين تفصيل، قوس نزولى، كه از سبب اول آغاز شده بود، در نهايت به «عالم ارضي» منتهى ميشود و در كره خاكى، سير حركت متنازل برعكس ميشود و جهت متصاعد به خود ميگيرد و «قوس صعود» آغاز ميگردد؛ يعنى از «هيولي» و ماده نخستين عالم، به سوى برترين موجودات عالم مادون قمر، يعنى انسان، حركت جديدى شروع ميشود.موجودات زمينى در غايت نقص هستند و از ابتدا همه آن چه جوهر آنها بدان نيازمند است، اعطا نشده است، بلكه جواهر آن، بالقوه به او اعطا گرديد؛ زيرا او فقط ماده نخستين را واجد است و از اين جهت است كه هميشه در تلاش است تا صورتى به خود بگيرد و جوهريت آنها از قوه به فعل در آيد. بنابراين، ماده اوليه (هيولي) بالقوه تمام جواهر اجسام ارضى است كه مادون قمر هستند. پس چون جوهريت آنها بالقوه براى تحصيل و فعليت يافتن آن است، دائماً در حركت هستند؛ اما از نظر تأخر وجودى وخست وجودياى كه دارند، خود بهطور مستقل و از راه كوشش مستقل خود نميتوانند كمال و فعليت يابند، بلكه نيازمند به محركى از خارج ميباشند و محرك خارجى آنها به سوى كمالات ممكن، نخست اجسام و اجزاى آسمانى هستند وسپس عقل فعال است كه جمعاً وجود اجسام ارضى را به كمال ميرسانند، بدين ترتيب كه از جوهر و طبيعت و فعل اجسام آسمانى، ابتدا ماده اولى پديد آمد و سپس هر آن چه در طبيعت و امكان و استعداد ماده اولى است، از صورت پذيرى، بدان اعطا شد.عقل فعال هم در اينجا بنا به جوهر و طبع خود، مهياى نظارت است در هر آن چه جسم سماوى بدان ماده اعطا كرده است و هر چه از اين امور اعطا شده به وجهى از وجوه، بر آن ميشود كه آن را از ماده و عدم، خلاصى بخشد و به نزديكترين مرتبه خود واصل گرداند، بدين صورت كه معقول بالقوه را معقول بالفعل كند. و از همين راه است كه عقل بالقوه، عقل بالفعل ميشود. البته ناگفته