بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
نماند كه اين ارتقاى رتبه، ويژه انسانها است و سعادت نهايى و برترين چيزى كه براى وى ممكن است كه بدان نايل شود، همين است.1فارابى معتقد است كه در سير تصاعدى، حركت از بسيط به مركب است. نقطه آغازين، كه هيولى ناميده ميشود، عبارت است از «آخر الهويات و اخسّها ولولا قبوله للصورة لكان معدوماً بالفعل و هو كان معدوماً بالقوة فقبل الصورة فصار جوهراً»؛2 يعنى هيولى آخرين و پايينترين حقيقت و هويت وجود مادون قمر است كه اگر صورت به خود نگيرد، بالفعل معدوم ميشود؛ زيرا هيولى معدوم بالقوه هست و با قبول صورت، جوهر ميگردد. سپس با پذيرش حرارت، برودت، يبوست و رطوبت، تبديل به «اُسطُقسات» ميگردد.در سؤالى كه در رساله «جوابات لمسائل سئل عنها» از فارابى درباره مفهوم اسطقسات پرسيده شده، او جواب ميدهد كه: اسطقسات همان مبادى جواهر مركب هستند؛ يعنى همان عناصر اربعه آتش، هوا، آب و زمين. و جواهر مركبه، هم در اجسام طبيعى و هم در اجسام صناعى مراد است. و اين عناصر اربعه، مصدر توليد اصناف و اقسام تركيبات شدهاند: «تَولَّد صنوف المواليد و التراكيب.»3 البته اين ابهام وجود دارد كه هيولى چگونه پديد آمده است كه فارابى در آثار متعددى به آن پاسخ داده است و معتقد است: ماده اولى، نتيجه حركت اجسام آسمانى است كه دائماً در حركت هستند.او در «آراء اهل المدينة الفاضله» ميگويد: «از ناحيه طبيعت مشتركى كه در اجسام آسمانى است، وجود هيولى كه ماده مشترك بين اجسام مادون قمر است، لازم ميآيد. و از ناحيه جواهر آنها وجود اجسام كثير مختلف الجواهر پديد ميآيد. و از ناحيه تضاد نسبتها و اضافات آنها، وجود صور متضاده لازم ميآيد. و از تبديل و تعاقب نسبتهاى متضاده بر آنها، تبدل و تعاقب صور1. همان، ص 7.2. جوابات لمسائل سئل عنها، ص 107؛ آراء اهل المدينة الفاضله، پيشين، ص 77 ـ 79.3. جوابات لمسائل سئل عنها، ص 107.