بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
علت غايى، با استناد به اين تعبير زيباى فارابى ميگويد: «چگونه چنين نباشد در حالى كه هيچ چيزى نيست مگر آن كه در آن، طبعاً و يا ارادتاً شوق به محبوب و اشتياق رسيدن به معشوق وجود دارد.»1معلم ثانى با استناد به آيه 43 سوره نجم، كه خدا را منتهى اليه و غايت همه چيز ميداند، ميگويد: «خداوند كه ذات واجب است، به خاطر ذاتش غايت همه چيز است؛ زيرا همه چيز به آن منتهى ميشود؛ همانطور كه خودش فرمود: «ان الى ربك المنتهي». و چون هر غايتى خير است، پس خدا خير مطلق است.»2و بر اين اساس، فلسفه فارابى غايت خويش را بر معرفت خالق بنا نهاده است و بر اين مهم تأكيد ميكند: «الغاية التى يقصد اليها فى تعلم الفلسفة فهى معرفة الخالق تعالي»؛3 يعنى غايت مقصود، در يادگيرى فلسفه، شناخت خالق هستى است. و علاوه بر دستگاه فلسفى، غايت دين را نيز در اين جهت ميبيند و تصريح ميكند كه «دين، مقدمات و مبادى نهايى موجودات و معرفت به مبدأ اول و سبب نخست همه موجودات را، كه همان سعادت قصوى است، ارائه ميدهد.»4اين غايت انگارى در همه منظومه فكرى، به ويژه در بخش «سياسيات»، از شكلگيرى اجتماعات تا استقرار نظام سياسى، همه جا ديده ميشود. در مورد نظام سياسى مدينه ميگويد: «فالخير الافضل و الكمال الاقصى انما ينال اولاً بالمدينه»؛5 قبل از نظام سياسى «امت» و نظام جهانى معموره ارض، به واسطه حكومت «مدينه» ميتوان به خير برتر و كمال نهايى نايل شد. در خصوص غايت رهبرى هم آمده است كه «رهبر كسى است كه غرض و مقصودش در اعمال1. شيرازى صدرالدين، الحكمة المتعاليه فى الاسفار الاربعه، تهران: انتشارات حكمت، 1374، ج 2، ص 278.2. تعليقات، پيشين، ص 46.3. فارابى، ابونصر، ما ينبغى ان يقدم قبل تعلم الفلسفه، تحقيق محمدامين الخانجى، مصر: مطبعة السعاده، 1325ق، ص 62.4. تحصيل السعاده، پيشين، ص 90.5. آراء اهل المدينة الفاضله، پيشين، ص 118.