بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
لها الضرورى من امورها... الا باجتماع جماعات»؛1 يعنى انسان از جمله انواعى است كه حيات ضرورى او به جز در اجتماع تأمين نميشود.در مورد بُعد دوم هم ميگويد: «لكن لا يبلغ الافضل من احوالها الا باجتماع اشخاصه بعضها مع بعض»؛ يعنى به برترين حالات نميرسد مگر آن كه اشخاص با هم اجتماع نمايند. به عبارت ديگر، وصول به سعادت قصوى و كمال نهايى، كه غايت بُعد روحانى انسان است، نيازمند استفاده از مجارى طبيعى، از جمله، «اجتماع» دارد.فارابى در «تحصيل السعاده» در اين باره مينويسد: «ان الانسان انما يصير الى الكمال... اذا سعى عن هذه المبادى نحو بلوغ هذا الكمال و ليس يمكنه ان يسعى نحوه الا باستعمال اشياء كثيره من الموجودات الطبيعيه».2بنابراين انسان در رسيدن به كمال نهايى خود، هم نياز به استفاده از پديدههاى طبيعى دارد كه يكى از مصاديق آن، «اجتماع» انسانى است. معلم ثانى بلافاصله در ادامه ميگويد: «اذ جميع الكمالات ليس يمكن ان يبلغها وحده بانفراده دون معاونة ناس كثيرين له»؛ يعنى براى رسيدن به همه كمالات مادى و معنوى، انسان به تنهايى و بدون كمك ديگران نميتواند نائل شود.تا اينجا از بيان فارابى ضرورت اجتماع معلوم شد؛ اما اين كه منشأ اين ضرورت، نياز «فطري» و «طبيعي» است و يا انسان با «اراده» و اختيار و «عقلانيت» آن را انتخاب ميكند و يا آن كه فطرت و طبع انسانها بر فرديت استوار است و بر اثر ضرورت و اضطرار، حيات جمعى را پذيرفته است، در «تحصيل السعاده» روى سه عنصر «فطرت»، «كمال طلبي» و «فطرت طبيعي» و غريزه مادى تكيه دارد و ميگويد: «فطرت هر انسانى به صورتى است كه در بر آوردن نيازهايش مرتبط با ديگران است و هم چنين براى رسيدن به كمال خود، نيازمند مجاورت و اجتماع1. السياسة المدنيه، پيشين، ص 69.2. تحصيل السعاده، پيشين، ص 61.