بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
با ديگران است. هم چنين فطرت طبيعى او در پناه بردن و مسكن گزيدن با نوع انسانهاى ديگر است. به همين دليل است كه انسان را حيوان انسى و حيوان مدنى گفتهاند: «فلذلك يسمى الحيوان الانسى و الحيوان المدني».1در كتاب «السياسة المدنيه» آمده است: «انسان از آن نوع موجوداتى است كه ممكن نيست ضروريات امور زندگى و زيست او تمام و كامل گردد و به برترين كمالات و احوال انسانى خود برسد مگر به واسطه اجتماع جمعيتهاى بسيار، در يك مسكن و محل واحد».2بنابراين، فارابى ديدگاه نخست را، يعنى اين كه حيات اجتماعى، طبعى و فطرى نباشد و صرفا ضرورت و اضطرار خارجى عامل آن است، نميپذيرد؛ اما با توجه به تأكيدى كه بر طبعى و فطرى بودن اجتماع، در كنار ضرورت تأمين حيات مادى دارد، نظريه دوم (طبعى ـ غريزي) را اجمالاً ميپذيرد؛ به اين معنا كه رفع احتياج مادى، زمينهاى است كه در درون و باطن، انسان را به سوى اجتماع سوق ميدهد و اشباع حوايج مادى و غرايز حيوانى، نظير خوردن و خوابيدن و لذت بردن، بخشى از كششهاى انسانى به سوى اجتماع است، نه اين كه تنها عامل و منشأ حيات اجتماع باشند.اما فارابى نظريه سوم، يعنى «طبيعى ـ عقلاني» را ميپذيرد و معتقد است تلاش انسان براى رسيدن به سعادت و كمال، هم ريشه در طبيعت آدمى دارد و هم مبناى انتخابى و عقلانى، كه بدون حيات اجتماعى و به تعبير او بدون بهرهگيرى از «موجودات طبيعي» ميسر نيست؛ اما در مورد نظريه چهارم، معلم ثانى با توجه به پذيرش مبناى «طبيعي» و «فطري»، لزوما نوعى گرايش غريزى به حيات اجتماعى را نيز ميپذيرد؛ ولى با عنايت به نگرش چند بُعدى و چند عاملى به اجتماع و تأكيد بر كمال غايى، فارابى به جامعه، نگرشى «ابزاري» دارد؛ يعني1. همان، ص 61 ـ 62.2. السياسة المدنيه، پيشين، ص 69.