بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
برخى از محققان، بدون توجه به اصطلاح «شرايط»، عبارت «الشرايط الستّ المذكورة قبل او الخمس منها» را به دوازده ويژگى ارجاع دادهاند و با ترديد، تصور كردهاند كه منظور ممكن است شرط اول تا ششم از خصال باشد؛ يعنى منظور، شرايط فرعى است،1 غافل از اين كه فارابى ميگويد: «فان وجد مثل هذا فى المدينة»؛ يعنى اگر انسانى در مدينه، واجد دوازده خصلت، يافت شد «ثم حصلت فيه بعدان يكبر تلك الشرائط» و بعد از رشد و بلوغ، شرايط را هم تحصيل كرد، او رئيس مدينه است. بنابراين، خلط مبحث فوق، متضمن چند اشكال است:1. عدم توجه به مفهوم شرط و وصف.2. عدم توجه به طبعى بودن خصال و تحصيلى بودن شرايط.3. عدم توجه به ثبوتى بودن شرايط و اثباتى بودن خصال.4. بى توجهى در ارجاع شرايط به خصال.ظاهرا يكى از عوامل اين خلط مبحث، در اين است كه فارابى در «آراء اهل المدينة الفاضله» بر خلاف «فصول المدني» شرايط ششگانه را در چهار شرط خلاصه كرده است؛ ولى در هنگام ارجاع، تعبير به شرايط ششگانه ميكند و گويا در ذهن او «فصول مدني» بوده است.يكى ديگر از محققان با مقايسهاى كه بين «آراء اهل المدينة الفاضله» و «فصول المدني» دارد، بر اساس همان اشتباه در فهم شرط و وصف، دچار شگفتى ميشود و فارابى را متهم ميكند كه از نظر خويش عدول كرده است: «با كمال تعجب ميبينيم كه فارابى در «فصول المدني» از اين نظر عدول ميكند و شرايط رئيس اول را به شش صفت تقليل ميدهد.»2 و نفرمودهاند كه فارابى در كدام اثر، به بيش از شش شرط قائل شده است. در حالى كه معلم ثانى در كتاب «فصول المدني» اصلاً بحثى از اوصاف ندارد و تنها به ذكر شرايط بسنده كرده است و1. فارابى، ابونصر، انديشههاى اهل مدينه فاضله، پيشين، ترجمه سيد جعفر سجادى، ص 274.2. داورى، رضا، فارابى، تهران: طرح نو، 1374، ص 178؛ و ر.ك: ناظر زاده كرمانى، فرناز، فلسفه سياسى فارابى، پيشين، ص 234 ـ 256.