بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
و انتقاد و ابطال مثالات و شبهه در آنها ميخواهند به حق و حقيقت برسند.گروه دوم: جاهلانند. اينها دنبال اغراض جاهلانه هستند؛ نظير ثروت و كرامت و لذت. و قوانين و سنتها و اصول مشترك مدينه فاضله را مانع از رسيدن به آن اغراض ميبينند. بدين سبب، با شبهه و انتقاد، قصد ابطال آنها را دارند و از راه نقض و عناد و انتقاد و نيز از طريق مغالطه و حيلهگرى، به دشمنى با آنها بر ميخيزند. فارابى ميگويد: «و هولاء ليس ينبغى ان يجعلوا اجزاء المدينة الفاضله»؛1 يعنى اينگونه افراد را نبايد در زمره مردم مدينه فاضله محسوب كرد.گروه سوم: كسانى هستند كه همه معارف تمثيلى را به جهت مواضع عنادى كه در آنها وجود دارد، باطل ميدانند. اينان مردمى بدفهم و كج انديش هستند و نه تنها در معرفت تمثيلى، بلكه با مغالطه در براهين يقينى هم شبهه ميكنند. در واقع، كج فهمى آنان سبب ميشود كه حق را غير از آنچه هست، تخيّل ميكنند و گمان ميكنند تصور آنان همان مدعاى پيروان حق است. و چون تخيّل خود را باطل ميدانند، همه حقيقت را انكار ميكنند و طرفداران حق را به مكرو خدعه و نيرنگ متهم ميسازند.فارابى با طرح اين مقدمات، به اين نتيجه ميرسد كه دو گروه فكرى اخير، منشأ انحراف از اصول و ارزشها و آراى مشترك اهل مدينه فاضله هستند و در نهايت، اين تفكرات، منجر به استحاله تمام يا بخشى از مدينه فاضله شده و اساس «مدينه مبدّله» را به وجود ميآورد.
عوامل تحول در مدينه فاضله
تبيين عوامل زوال مدينه فاضله در واقع ميتواند عوامل تشكيل مدينه مبدّله را روشن كند. به اختصار، عوامل عمده، بيان ميشود:1. همان، ص 149.