بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
چنين پندارى را داشته باشند، بدون آن كه او اهل فضيلت باشد، غرض رئيس از تقدير دين اين است كه خود و مرؤسانش را به هدفى كه تصور ميكند سعادت قصوى است، برساند و حال آن كه چنين سعادتى در كار نيست.»1در «آراء اهل المدينة الفاضله» از اين هم فراتر ميرود و ميگويد: «رئيس مدينه ضالّه، از جمله كسانى است كه توهم ميكند كه به او وحى شده است، بدون آن كه اين امر واقعيت داشته باشد و در اين پندار، به انواع خدعهها و تزويرها متوسل ميشود.»2 و در جاى ديگر، منشأ انحراف در مدينه ضالّه را اين ميداند كه دين و آيين آنان بر اساس بعضى افكار و آراى فاسد قديمى بنا شده است.3از عبارت فارابى در «الملّة» ميتوان چنين استنباط كرد كه مراد وى از «رياست تمويه»4 همين رياست ضالّه است؛ زيرا ممكن است كه رئيس اين جامعه، خود با سعادت و فضيلت و حكمت آشنا باشد و در واقع، ملحق به اهل مدينه فاسقه باشد، اما در عين حال، با آگاهى، سبب گمراهى مردم و منشأ پيدايش «آراى ضالّه» و «حكومت ضالّه» بشود. فارابى در اين باره ميگويد: «كسى كه مردم مدينههاى ضالّه را گمراه كرده و براى نيل به اغراض و هدفهاى جاهلى، آنان را از سعادت منحرف كرده است، در حالى كه خود سعادت را به درستى ميشناسد، چنين كسى به سان مردم مدينه فاسقه است. چنين كسى، كه خود شقى و بدبخت است، سبب هلاكت و اضمحلال و گمراهى جامعه شده است.»5فارابى نظام سياسى ضالّه را همانند نظام سياسى جاهله، به شش نوع حكومت مستقل تقسيم ميكند6 و چون شرح آن در حكومتهاى جاهله گذشت، با ارجاع بدانجا به ذكر عناوين بسنده ميشود:1. الملّه، پيشين، ص 43 ـ 44.2. آراء اهل المدينة الفاضله، پيشين، ص 133.3. همان، ص 151.4. الملّه، پيشين، ص 44.5. آراء اهل المدينة الفاضله، پيشين، ص 144.6. السياسة المدنيه، پيشين، ص 102.