2. حوزه علمى انطاكيه
در حدود سال 100 هجرى، در دوران خلافت عمربن عبدالعزيز، مركز علمى اسكندريه به انطاكيه انتقال يافت و تا دوران خلافت متوكل عباسى (232 ـ 247ق) ادامه يافت.2 از اين زمان، مركز اسكندريه به حران منتقل شد و در دوران معتضد (279 ـ 289) اساتيد زبده اين مكتب، ابواسحاق ابراهيم قويرى، يوحنا بن حيلان و ابراهيم مروزى بودند كه از ابراهيم قويرى به شاگردش، ابو بشر متّى بن يونس منتقل شد و از ايشان به دو تن از شاگردانش، يعنى ابو نصر فارابى و ابو يحيى مروزى، منتقل گرديد. گفته شده كه انتقال حوزه علمى اسكندريه به انطاكيه، به اين دليل بوده است كه انطاكيه نزديك مرز دو امپراتورى عرب و بيزانس قرار داشت و طبيعتاً نقل نسخههاى يونانى به آنجا1. مرحوم شهيد مرتضى مطهرى با نقل تاريخچهاى از كتابخانه اسكندريه و ماجراى كتاب سوزى آنجا به دست مسلمانان در جريان فتوحات، با انتقاد از نويسندگانى چون قفطى، شبلى نعمان، حاجى خليفه ابوالفرج بن العبرى، عبداللطيف، جرجى زيدان و دكتر ذبيحالله صفا مينويسد: «تا قرن هفتم هجرى، يعنى حدود ششصد سال بعد از فتح ايران و مصر در هيچ مدركى، چه اسلامى و چه غير اسلامى، سخن از كتاب سوزى مسلمين نيست. براى اولين بار در قرن هفتم اين مسئله مطرح ميشود. كسانى كه طرح كردهاند، اولاً هيچ مدرك و مأخذى نشان ندادهاند و طبعاً از اين جهت نقلشان اعتبار تاريخى ندارد و اگر هيچ ضعفى جز اين يك ضعف نبود، براى بياعتبارى نقل آنها كافى بود. ثانياً همه آنها به استثناى ابوالفرج و قفطى وجود شايعهاى را بر زبانها روايت كردهاند نه وقوع حادثه را... ثالثاً نقلهاى قرن هفتم، كه ريشه و منبع ساير نقلهاست، يعنى نقل عبداللطيف و ابوالفرج و قفطى در متن خود، مشتمل بر دروغهاى قطعى است كه سند بياعتبارى آنهاست و علاوه بر همه اينها چه در مورد ايران و چه در مورد اسكندريه، قرائن خارجى وجود دارد كه فرضاً اگر اين نقلها ضعف سندى و مضمونى هم نداشت، آنها را از اعتبار ميانداخت. ر.ك: كتابسوزى ايران و مصر،ص 96؛ خدمات متقابل اسلام و ايران، ص308 ـ 352.2. ابن ابى اصيبعه، عيون الانباء، فى طبقات الاطباء، تحقيق نزار رضا (بيجا) دارالمكتبة الحياة، بيتا، ص 135.