بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
عزت است و سبب خوشنودى من است. در خانه از اندوختههايم به راحتى بهره ميگيرم و از تابش نور عزت، راحتى من تأمين ميشود.بنابراين، ما معتقديم كه حيات فكرى و سياسى فارابى بهدرستى شناخته نخواهد شد مگر آنكه سه عنصر انديشه، عمل و زمان وى را مورد توجه قرار دهيم. از اين جا است كه در تحليل شخصيت و حيات سياسى وى، تأثير نهضت فكرى ـ فرهنگى آغاز قرن سوم هجرى، با ورود اسلام به فاراب، روى شخصيت او قابل بررسى است.همچنين تفكر شيعى وى و چگونگى واكنش شيعيان در برابر خلافت عباسى و نوع رابطه وى با دانشمندان، فيلسوفان، مترجمان، اديبان، سياستمداران و فقها، به ويژه نايبان خاص امام عصر(عج) در بغداد و همچنين رابطه تفكر او در باطل بودن خلافت آن روز و حقانيت امامت شيعه و تهاجم همه جانبه شيعيان، در ربع اول قرن چهارم، كه سبب شد فارس و اصفهان و رى و حتى بخشى از عراق، تحت حاكميت آل بويه در آيد و موصل و حلب تحت قدرت حمدانيان، و افريقا و مغرب تحت سيطره فاطميان قرار گيرد، و بحرين و يمامه در دست قرمطيان باشد و قدرت بويهيان و حمدانيان تا بدانجا رسيد كه بر خليفه مسلط شدند و خليفه در پناه آنها از ولات شورشى سنى مذهب، نظير اخشيديان در مصر و شام در امان باشد.ما معتقديم كه مهاجرت فارابى از بغداد و رفتن نزد سيف الدوله شيعى مذهب، كه در زمان خودش در بين حمدانيان و حتى نزد خليفه، به امير عادل مشهور بود و عامل وحدت داخلى و سنگربان دفاع از مملكت اسلامى در برابر تهاجمهاى حكومت بيزانس بود، در راستاى انديشه سياسى و تفكر شيعى وى ارزيابى ميشود.ابن ابى اصيبعه (600 ـ 668) مينويسد: فارابى در اواخر عمر خويش از مصر بازديد كرده است.1 و ابراهيم مدكور معتقد است اين سفر كاملاً محتمل است؛1. ابن ابى اصيبعه، عيون الانباء، ج 2، پيشين، ص 139.