تبرک و توسل نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تبرک و توسل - نسخه متنی

جواد محدثی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پيشگفتار مترجم

شناخت جايگاه والاى اهل بيت عليهم السلام درمنظومه هستى، ما را هر چه بيشتر به تكريم و تعظيم و تقديس آنان مىكشاند.

عظمت و قدرت، از آن خداست،

ولى خداوند، برخى از بندگان شايسته اش را جلوه گاه رحمت و عظمت خويش مىسازد و براى نشان دادن جايگاه رفيع آنان، بندگان را دستور مىدهد تا اگر مىخواهند به خدا برسند، از اين راه برسند و اگر از قادر متعال، حاجت مىخواهند، خدا را به حرمت و قداست و جاه اين زبدگان سوگند دهند و آنان را (وسيله) قرار دهند.

يا ايها الذين امنوا اتقوا الله و ابتغوا اليه الوسيلة.(1)

وقتى دل در گرو محبت (آل الله) قرار گرفت،

وقتى عنصر (مودت اهل بيت) به عنوان اداى حق رسول، چون گوهرى ارزشمند در دل پديد آمد، شيفتگان فضيلت، چاره اى جز خضوع و تكريم در برابر فضايل مجسم ندارند.

عترت برگزيده و خاندان عصمت، مجراى فيض و واسطه جود الهى اند و دعايشان، سبب استجابت دعاهاى ما مىگردد و عنايتشان رحمت الهى را شامل حال ما مىسازد. وقتى خود پروردگار، دوست دارد اين زبده ترين مخلوقاتش براى عالميان شناخته شوند و حاجتمندان، (عترت) را وسيله حاجتخواهى از خدا قرار دهند، ديگر چه جايى براى مدعيان توحيد خالص! مىماند كه اين گونه توجه به غير خدا را شرك و بدعت بدانند و كاسه هاى داغتر از آش شوند؟

اين، عين توجه به خداست، چون در راستاى اجراى فرمان و خواسته اوست.

(توسل)، اينگونه است كه در متن دين قرار مىگيرد.

(تبرك نيز به علت انتساب اشياء به اين وجودهاى پاك و الهى است كه ارزش مىيابد؛ وگرنه سنگ و چوب و آهن و پارچه در عالم زياد است. چرا آن ها را نمى بوسند و تبرك نمى كنند؟

سخنى از خود علامه امينى بياوريم، كه مىگويد:

(اگر مدينه منوره، حرم محترم الهى شمرده شده و در سنت نبوى، براى مدينه و خاكش و اهلش و مدفونين آن جا ارزشهاى فراوان بيان شده است، به خاطر همان انتساب به خدا و پيامبر است و بر مبناى همين اصل، هرچيز ديگرى كه نوعى تعلق و انتساب به پيامبران و اوصياء و اولياء الهى و صديقين و شهدا و افراد مومن دارد، ارزش پيدا مىكند و شرافت مىيابد...)(2)

اگر عاشقان اهل بيت، آستان بوس اوياء دين اند،

اگر بر ضريح و سنگ قبر و پرچم عزاى حسينى و تربت كربلا تبرك مىجويند،

اگر براى دفن شدن در جوار حرمهاى مطهر، ارزش قائلند،

اگر مردگان خويش را براى دفن در اماكن مقدس و در جوار عتبات عاليه، به آن شهرها منتقل مىكنند،

اگر به آستان ائمه اطهار، متوسل مىشوند و آنان را در پيشگاه خداوند، شفيع قرار مىدهند،

اگر نذر و قربانى براى زيارتگاهها انجام مىدهند،

اگر به خاطر تبرك و احياء خاطره، براى رسيدن به غار حرا و غار ثور، جبل النور و كوههاى جنوبى مكه را در مىنوردند،

همه و همه ناشى از عشق و محبت به بندگان خالص خداست و راهى براى تقرب به ذات مقدس پروردگار است.

در زيارتگاهها، اگرچه در ظاهر، سنگ و چوب و در و آستانه و ضريح است، اما در باطن، محبتى ژرف و عشقى گدازان به ائمه اطهار است و انتساب اينها به اهل بيت، به آنان قداست بخشيده است. وقتى قلب، خانه محبت يك محبوب شد، صاحب آن دل، از نام و ياد و لباس و دستمال و كفش و كوچه و شهر محبوب هم خوشش مىآيد و لذت مىبرد و در همه اين آينه ها (عكس رخ يار) را مىبيند.

ما با محبتى كه به حضرت رسول داريم، اگر با خبر شويم كه جايى رد پايى و نشانى از آن احمد محمود صلّى الله عليه وآله وسلّم باقى است، آيا شوق ديدنش را نخواهيم داشت

مگر نه اينكه فقيه بزرگ اهل سنت نيز (فاكهانى) به دمشق سفر مىكند و كفشى را كه منسوب به پيامبر است مىبيند و بر صورت مىگذارد و اشك شوق مىريزد؟(در كتاب، خواهد آمد)

آرى... وقتى عشق در كار باشد، خاك ره دوست را بايد سرمه چشم كرد.

در و ديوار كوى ليلى، براى مجنون جاذبه دارد و آن را غرق بوسه مىكند. اين خاصيت محبت است و دلدادگى.

چه مىتوان كرد با دلهاى سنگى و جانهايى كه چشمه محبت در آنها خشكيده است

بارى... مساله تبرك و توسل، از موضوعاتى است كه پيروان كوردل (ابن تيميه) و در عصر حاضر نويسندگان و گويندگان وهابى، از آن چماقى براى كوبيدن شيعه ساخته اند و هر نوع تقديس و تكريم اولياء الهى و نذر و نياز براى حرمها و بوسيدن ضريح و بارگاه امامان و دست كشيدن و تبرك جستن را (شرك) مىدانند و گستاخانه، نه تنها شيعيان را، بلكه انبوه عظيمى از مسلمانان را كه محبتشان به پيامبر و اهل بيت او، آنان را به تبرك و توسل وامى دارد، مشرك مىپندارند و از اين رو بى حرمتى و توهين مىكنند و در تاليفات خود، تفرقه مىافكنند و آب به آسياب دشمن مىريزند.

عقيده به شفاعت و زيارت و نيز توسل به اولياء الهى براى تقرب به خدا و گراميداشت مزار بزرگان و تعظيم شعائر، از مسلمات دين است و بزرگانى از همه فرقه هاى اسلامى در اين زمينه، تاليفات متعددى دارند. آداب زيارت در حرمها، در كتب اهل سنت هم آمده است. نمونه هاى فراوانى از تبرك جستن به قبر پيامبر و توسل به آن حضرت براى آمرزشخواهى از خداوند و منتقل كردن جنازه مردگان از جاهاى مختلف به مكه، مدينه و شهرهاى مقدس يا جوار مدفن بزرگان دين و اولياء الهى در تاريخ اسلام وجود دارد كه صحابه، تابعين، فقها، علما و خلفا و ديگران چنين كرده اند و همه در منابع مورد قبول اهل سنت آمده است.

بنابراين بدعت شمردن اينگونه سنتها و تهمت شرك زدن به كسانى كه عاشقانه به پيامبر و آل او معتقدند و (مودت ذى القربى) را (وسيله) تقرب به خدا مىدانند، گناهى نابخشودنى است و نوعى (كج فكرى) و (كج فهمى) در دين است كه دامنگير برخى از قلم به دستان جاهل يا خودخواه و عوام فريب شده است. خوشبختانه عالمانى بصير و نقاد، همواره در همه دورانها به ميدان آمده اند و در دفاع از حق و زدودن پيرايه ها و دروغها، تلاشگرانه قلم زده اند. علامه امينى، يكى از اين نادره هاى روزگار است كه حقى عظيم به شيعه دارد.

نوشته حاضر نيز، همچون جزوات قبلى، برگرفته از ديدگاهها و تحليلهاى مرحوم علامه امينى در كتاب (الغدير) است. اتهامات و سخنان مغرضانه و بى اساس امثال ابن تيميه و وهابيان، در جاهاى مختلف الغدير مورد نقد و پاسخ گويى قرار گرفته است. مبحث (تبرك به قبور) از جلد 5 ص 146 به بعد است، بحث (انتقال جنازه به حرمها) از 66 تا 85 همان جلد، موضوع (نذر و نياز) از ص 180 و مبحث (توسل) نيز از همين جلد و مواردى از جلد اول و سوم كه در پاورقى اشاره شده است.

اميدواريم اين سلسله نوشته ها، گاهى دراثبات حقانيت اهل بيت عليهم السلام و پيروان دلباخته آن خاندان پاك، و روشنگر اذهان فريب خورده و پاسخى به شبهه آفرينى هاى عنادآميز و تفرقه انگيز به شمار آيد.

با درود و رحمت به روان بلند سنگربان رشيد ولايت و امامت، علامه عبدالحسين امينى (ره)، كه با كتاب جهانى اش (الغدير)، افقى تازه در نقد تاريخى و كلامى گشود.

قم - جواد محدثى

بهار 1376

/ 7