تبرک و توسل نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تبرک و توسل - نسخه متنی

جواد محدثی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تبرك به قبور

از آن جا كه قبور و حرمهاى مطهر پيامبر خدا و اهل بيت عصمت عليهم السلام منتسب به آنان است، علاقه مندى به آستان بلندشان و بركت يافتن از قبور پاكشان، جزء سنتهاى دينى است، چه به صورت دست كشيدن و لمس كردن، چه بوسيدن و چه صورت برقبور و آستان آنان نهادن. هيچ يك از اينها هم با توحيد و پرستش خداوند، ناسازگار نيست. بزرگان دين و پيشوايان مذاهب مختلف اسلامى پيوسته در آستان (اولياء خدا) متواضعانه زمين ادب مىبوسيدند و چهره بر آستان بلندشان مىساييدندو با تربت قبر آنان تبرك مىجستند.

با نقل نمونه هايى كه دركتب معتبر نزد اهل سنت آمده است، گوشه اى از اين سنت عملى را كه مخصوص شيعه هم نيست، نشان مىدهيم، تا نظر فقهاى اهل سنت هم روشن گردد:

1 - پس از رحلت پيامبر اكرم صلّى الله عليه وآله وسلّم و دفن آن حضرت، فاطمه زهرا سلام الله عليها بر سر خاك رسول خدا آمد و مشتى از خاك قبر برگرفت و بر چشمانش نهاد و گريه كرد و چنين خواند:

ماذا على من شم تربة احمد ان لايشم مدى الزمان غواليا *** صبت على مصائب لو انها صبت على الايام، صرن لياليا(3)

كسى كه تربت احمد صلّى الله عليه وآله وسلّم را ببويد، روا نيست كه درطول زمان، مشك و عنبر ببويد. بر من مصيبتهايى فرود آمد كه اگر بر روزهاى روشن فرود مىآمد، همچون شبهاى تيره مىشدند.

2 - بلال، موذن پيامبر، رسول خدا را در خواب ديد كه به او مىفرمايد: اى بلال، اين چه جفايى استآيا وقت آن نشده كه به زيارت من آيىبلال بيدار شد و اندوهگين و ترسان گشت. بر مركب خود سوارشده به زيارت قبر پيامبر درمدينه آمد و شروع كرد به گريستن و صورت بر قبر پيامبر ماليدن. چون حسن و حسين عليهماالسلام آمدند، آن دو را درآغوش كشيد و بوسيد.(4)

3 - به روايت امام على عليه السلام سه روز پس از دفن پيامبر اكرم، باديه نشينى به مدينه آمد و خود را بر روى قبر آن حضرت انداخت و ازخاك آن بر سر خود ريخت و گفت: يا رسول الله! گفتى و اطاعت كرديم، تو از خدا خبر دادى و ما از تو خبر يافتيم و در آيات قرآن آمده است كه آنان كه بر خويش ستم كرده اند اگر نزد پيامبر آيند و پيامبر براى ايشان آمرزش بطلبد، خدا را آمرزنده مىيابند، اينك من گنهكار آمده ام و مىخواهم برايم استغفار كنى. ازداخل قبر ندا آمد: خداوند تو را آمرزيد.(5)

4 - مروان روزى مردى را ديد كه صورت و پيشانى بر قبر پيامبر نهاده است. گردن او را گرفت و گفت: مىدانى چه مىكنىوقتى سربلند كرد، ديد ابوايوب انصارى است. ابوايوب گفت: آرى! من سراغ سنگ نيامده ام، سراغ رسول الله آمده ام. از آن حضرت شنيدم كه مىفرمود: بر دين گريه نكنيد وقتى كه شايستگان عهده دار آن شوند، بلكه زمانى بر دين گريه كنيد كه نااهلان عهده دار و والى آن گردند!(6)

اين حديث، نشانه بدعت امويان و كينه آنان نسبت به پيامبر و دودمان و دين اوست. امويان به زبان پيامبر خدا لعنت شده بودند و (شجره ملعونه) در قرآن به اين خاندان ننگين و ضددين تفسير شده است.

5 - ابن منكدر (از تابعين، متوفاى 130) همراه اصحابش مىنشست و گاهى كه تشنگى سراغش مىآمد، درهمان لحظه برخاسته صورت برقبر پيامبر مىنهاد و درمقابل اعتراض همراهانش، مىگفت: از قبر پيامبر شفا مىگيرم. وى گاهى به صحن مسجد مىآمد و در جاى خاصى بر زمين مىخوابيد، علت را كه مىپرسيدند، مىگفت: خودم ديدم كه پيامبر در همينجا خوابيده بود.(7)

6 - عبدالله بن احمد حنبل مىگويد از پدرم درباره حكم كسى كه به منبر رسول خدا دست مىكشد و تبرك مىجويد و آن را مىبوسد و با قبرنيز همين كار را مىكند تا ثواب ببرد، پرسيدم. گفت: اشكالى ندارد.(8)

7 - عبدالله بن عمر، هنگام زيارت قبر پيامبر، دست راست را روى قبر مىنهاد و بلال حبشى چهره برآن مىنهاد. روشن است كه علاقه زياد و عشق و محبت به اين كار فرمان مىدهد و اين نوعى احترام و بزرگداشت است و مردم به تناسب شوقشان حالات متفاوتى دارند. بعضيها وقتى قبر را مىبينند، بى اختيار به سمت آن مىشتابند، برخى هم با تاخير و درنگ، و همه محل خيرند.(9)

8 - محمد بن احمد رملى، از بزرگان شافعيه درشرح (منهاج) گفته است: سايه بان گذاشتن روى قبرو بوسيدن صندوق قبر و لمس كردن آن هنگام زيارت، مكروه است، مگر آن كه به قصد تبرك باشد، همچنان كه فتوا داده اند اگر كسى در اثر ازدحام نميتواند حجرالاسود را لمس كند، با عصا به آن اشاره كند، آن گاه عصا را ببوسد.(10)

9- قاضى عياض مالكى در مورد تكريم قبر مطهر پيامبر، تاكيد فراوانى دارد و مىگويد: اين جايگاههايى كه با وحى و رفت و آمد جبرئيل و فرشتگان آباد شده و تربت آن رسول خدا را در برگرفته و منطقه اى كه مساجد و مشاهد و نشانه هاى معجزات و مواقف حضرت رسول را در خود دارد، سزاوار است كه بزرگ داشته شود و نسيمش را ببويد و ديوارها و بناهايش را ببوسند. آن گاه با آوردن شعرى، از شوق جانسوز و عشق گداخته خود نسبت به اين ديار و در و ديوار سخن ميگويد و عهد مىكند كه چهره بر آن تربت نهد و آن جا را بوسه باران كند.(11)

10 - زرقانى مصرى گفته است: بوسيدن قبر شريف مكروه است، مگر به قصد تبرك، كه كراهتى ندارد.(12)

11 - شيخ سلامه عزامى شافعى گفته است: ابن تيميه طواف بر گرد قبر صالحان و دست كشيدن به آن را گناهى بزرگ و شرك... پنداشته است، درحالى كه علما و فقهاى اهل تحقيق و دقت، قرنها پيش از تولد او اين سخنان را رد كرده و پاسخ گفته اند ولى او با علما مخالفت كرده است. دست كشيدن و تبرك جستن به قبر را بعضى از علما مطلقا جايز دانسته اند، بعضى هم به عنوان كراهت شديد، نهى كرده اند ولى به حد حرمت نمى رسد. بعضى هم تفصيل قائل شده و آن را از سوى كسانى كه شوق فراوان دارند، مجاز دانسته اند. اين گونه امور را كفر و شرك دانستن مبنى بر دو مقدمه است: يكى اين كه هر نوع عبادت غير خدا شرك است. اين روشن است و حرفى نيست. ديگر اين كه هر نوع صدا كردن مرده يا طواف دور قبر يا دست كشيدن و قربانى و نذر كردن، (عبادت) محسوب شود و چنين نيست! اين تيميه آيات و روايات را يا نفهميده يا عمدا برخلاف معنايش تاويل كرده است. وى حتى نسبت به ساحت حضرت رسول هم بى ادبى كرده و رفتن به زيارت او را گناه و زائران قبرش را مشرك پنداشته است.(13)

12 - عبدالله بن محمد انصارى گفته است: همراه فقيه و اديب بزرگوار مالكى، (تاج الدين فاكهانى) (متوفاى 734) به دمشق رفتيم، او قصد كرد كه كفش مبارك پيامبر خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم را كه در (دار الحديث الاشرفيه) بود، زيارت كند، من همراهش بودم. چون نگاهش به آن كفش مبارك افتاد، سررا برهنه كرد و به بوسيدن آن پرداخت و آن را بر صورت خود ماليد و اشكهايش جارى بود و شعرى را به اين مضمون مىخواند: اگر به مجنون گويند آيا ليلى و وصال و ديدار او را مىخواهى، يا دنيا را با آن چه در آن استخواهد گفت: غبارى از خاك كفش ليلى برايم محبوبتر و براى درد عشقم شفابخش تر است.(14)

اين گونه عشق ورزيدن و محبت نشان دادن به محبوب، نشانه شدت وابستگى قلبى به اولياء خداست و با توحيد هم مغايرتى ندارد. بوسيدن يا تبرك جستن به حرم و ضريح و قبر، در واقع اداى احترام و ابراز علاقه به صاحب قبر و حرم است، نه به سنگ و چوب و آهن.

و چه زيبا گفته است، مجنون عامرى درباره ليلى كه معشوقش بود:

امر على الديار، ديار ليلى اقبل ذا الجدار و ذا الجدارا *** و ما حب الديار شغفن قلبى ولكن محب من سكن الديارا(5)

از ديار ليلى ميگذرم، اين ديوار و آن ديوار را مىبوسم. علاقه به ديار ليلى دلم را مشغول و قلبم را بى تاب نكرده است، بلكه عشق كسى كه ساكن اين ديار است، دلم را برده است.

13 - دركتابهاى سنن و آداب، يكى از مستحبات زيارت رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم، تبرك جستن به آثار نبوى و اماكن مقدسى است كه ازدورانهاى كهن به يادگار مانده است. خطيب شربينى گويد: مستحب است كه حاجى به ساير مشاهد و اماكن مدينه هم برود كه نزديك به سى محل مىشود و مردم مدينه آنها را مىشناسد. نيز مستحب است زيارت بقيع و مسجد قبا ورفتن به سراغ چاه اريس و نوشيدن و وضو ساختن از آب آن، همچنين بقيه چاههاى هفتگانه اى كه در مدينه است.(16)

/ 7