آزادى يكى از اصيلترين ارزشهاى نوع بشر به شمار مىرود؛ به گونهاى كه همگان آن را مىستايند. فيلسوفان متافيزيك و عالمان علوم اجتماعى، به ويژه حقوق و سياست، در اين زمينه سخنها راندهاند.با اينكه مفهوم آزادى، جزء مفاهيم بديهى محسوب مىشود ولى در رسيدنبه آن، گرفتار دشوارىها و پيچيدگىهاى فراوانى هستيم؛ بر اين اساس، تعاريف گوناگونى براى آن عرضه شده است و هر مكتب و فلسفهاى با توجه به پيشفرضهاى خود، به تفسير آن پرداخته است؛ لذا، سوء تفاهم و اختلاف نظر فراوانى در اين مفهومِ انتزاعى، به چشم مىخورد.شهيد مطهرى، در كتاب تكامل اجتماعى انسان مىفرمايد:«آزادى يكى ازبزرگترين و عالىترين ارزشهاى انسان است؛ به تعبير ديگر، جزء معنوياتانسان است (چيزهايى كه مافوق حدّ حيوانيت اوست). آزادى براى انسان،ارزشى مافوق ارزشهاى مادى است. انسانهايى كه بويى از انسانيت بردهاند،حاضرند با شكم گرسنه و تن برهنه و در سختترين شرايط، زندگى كنند ولى دراسارت يك انسان ديگر نباشند و آزاد زندگى كنند.»تاريخ اسلام و نمونههاى فراوان سيرهى عملى پيشوايان دين در احتجاجات و رفتارهاى اجتماعى، مؤيّد اين ارزشگذارى است.اين پديدهى مهم بايد از زواياى مختلف مورد بررسى قرار گيرد:نخست، تعريف و روششناسى تعريف آزادى و علت برترى يك تعريف برتعريفهاى ديگر.دوم، توجه به «آزادى از»، «آزادى در» و «آزادى براى». بدين معنا كه بايد تبيين كرد كه آدميان بايد از چه چيزهايى و در چه محدوده و قلمروى آزاد باشند و هدف اين آزادىها چيست؟سوم، ملاك و معيار آزادى است. استاد مطهرى در اين باره مىفرمايد: انسان استعدادهايى برتر و بالاتر از استعدادهاى حيوانى دارد. اين استعدادها يا از مقولهى عواطف و گرايشها و تمايلات عالى انسانى و يا از مقولهى ادراكها و دريافتها و انديشههاست. به هر حال، همين استعدادهاى برتر، منشأ آزادىهاى متعالى او مىشود. در غرب، ريشه و منشأ آزادى را تمايلات و خواهشهاى انسانى مىدانند و آنجا كه از ارادهى انسان سخن مىگويند، در واقع، فرقى ميان تمايل و اراده قايل نمىشوند. از نظر فلاسفهى غرب، انسان موجودى است داراى يك سلسله خواستها و مىخواهد كه اين چنين زندگى كند. همين تمايل، منشأ آزادى عمل او خواهد بود.چهارم، انواع آزادى و عدم خلط ميان آنهاست. مانند آزادى فلسفي، يعنى اختيار در مقابل جبر ـ كه مسئلهاى پر چالش ميان متكلمان اسلامى، يعنى اشاعره، معتزله و شيعه و نيز فيلسوفان غربى از جمله اگزيستانسياليستها و مالبرانش بوده است. ـ آزادى فكرى، يعنى، آزادى در تفكّر و انديشه، آزادى عقيده، و آزادى فردى و اجتماعى؛ مانند آزادىهاى سياسى و حقوقى و در نهايت، آزادى اخلاقى و عرفانى.ما در دورانى به سر مىبريم كه شبههها و پرسشهاى فراوانى در عرصهى دين و آزادى - آن هم در زواياى مختلف آن - مطرح شده است.آيا دين با آزادى ارتباطى دارد؟ آيا ارتباط اين دو مقوله، از سنخ ارتباط تعاضدى است يا تعاندي؟ سازگارند، يا ناسازگار؟ آيا مىتوان عناصرى از دين را با عناصرى از آزادى سازگار دانست يا خير؟ آيا ملاك محدود كردن آزادي، تنها قراردادهاى اجتماعى و حقوق وضعى است يا حقوق طبيعى و اديان نيز مىتوانند در اين محدودسازي، نقش ايفا كنند؟آنچه پيش روى شما خوانندگان عزيز است محصول دو گفتمان در باب رابطهى دين و آزادى است كه توسط استاد علامه حضرت آيتالله مصباح يزدي، در مدرسهى فيضيه به اجرا در آمده است. در اين گفتمانها، فضلا و طلاب حوزهى علميهى قم حضور داشته و پرسشهايى را مطرح نمودهاند و استاد با حوصلهى تمام در جلسات گفتمان به آن پرسشها پاسخ دادهاند و نيز پاسخ پارهاى از پرسشها زيرنظر ايشان تهيه و تدوين شده است.اميدوارم، اين اثر براى خوانندگان عزيز مفيد واقع گردد. در پايان از همهى پژوهشگران و مديران مركز مطالعات كه در آمادهسازى اين اثر تلاش نمودهاند سپاسگزارم؛ به ويژه، مدير محترم مركز مطالعات و پژوهشهاى فرهنگى و مدير محترم حوزهى علميه، حضرت حجتالاسلام و المسلمين آقاى حسينى بوشهرى.عبدالحسين خسروپناهجانشين مركز مطالعات و پژوهشهاى فرهنگيحوزهى علميهى قمگفتمان نخستموضوع بحث، رابطهى آزادى و دين است. در اين زمينه به خصوص در سالهاى اخير، بحثهاى زيادى انجام گرفته و كتابها، رسالهها و مقالات فراوانى منتشر شده و در گوشه و كنار، درسها، بحثها، ميزگردها، سخنرانىها و كنفرانسهايى برگزار شده است؛ ولى علىرغم همهى اين بحثها، ممكن است گوشههايى از بحث هنوز احتياج به توضيح داشته باشد.اجمالاً ما مدعى هستيم كه در اين زمينه، بيشتر ابهامها در مفاهيم است. اصلاً آزادى يعنى چه؟ همين طور مفهوم ما از دين، با مفهوم غربىها و غربزدهها متفاوت است. بايد توضيح دهيم كه واژهى دين، چه مفهومى دارد؟ قلمروش تا كجاست؟ شامل چه زمينهها و محورهايى از معرفتها، رفتارها، ارزشها و باورها مىشود. در اين تصوّر كه دين با آزادى تنافى دارد، دين به چه معنا و آزادى به چه معناست؟ و همين طور تبيين اين شعار كه دين ـ لااقل دين اسلام ـ با آزادى، هيچ تنافى ندارد و هر كدام، جايگاه خودشان را دارند و نبايد تعارض داشته باشند، چگونه است؟ با كدام آزادى؟ به چه نحو؟ و سؤالاتى از اين قبيل كه، آيا دين مىتواند جلوى آزادى را بگيرد؟ مىتواند آن را محدود كند يا نمىتواند؟ و...