چرا كوتاهى مى‏كنى؟! - عارف کامل میرزا جواد آقا ملکی تبریزی (قدس سره) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عارف کامل میرزا جواد آقا ملکی تبریزی (قدس سره) - نسخه متنی

احمد لقمان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

چرا كوتاهى مى‏كنى؟!

مرحوم حاج ميرزا عبدالله شالچى انسان وارسته و عاشقى بود، كه ده‏ها سال پس از وفات استادش مرحوم ملكى تبريزى‏ قدس سره در دورى وى اشك غم مى‏ريخت و مى‏گفت: روزى استادم مرحوم حاج ميرزا جواد آقا مرا خواست، در تنهايى دستورهايى داد و فرمود: اين كارها را بكن.

آن وقت ايام جوانى بود و كثرت خواب و سهل‏انگارى و غفلت. دستورهاى ايشان را جدى نگرفتم و مسامحه كردم. چندى بعد نزد ايشان رفتم، مشغول موعظه بودند. پس از صحبت‏هاى خود با افراد مصافحه كرد و بعد از مصافحه با من، در گوشم گفت: چرا كوتاهى و مسامحه مى‏كنى؟!

در عين تنگدستى در عيش كوش و مستى‏ *** كاين كيمياى هستى قارون كند گدا را

شب‏ها كى بيدار مى‏شوى؟!

مرحوم حاج ميرزا عبدالله شالچى داستان ديگرى از برخورد استاد عزيز خود را اين گونه نقل مى‏كند:

«يك روز صبح زود به طرف حرم كريمه اهل بيت‏حضرت معصومه - سلام‏الله عليها - در حركت‏بودم. چون پشت در صحن رسيدم ديدم هنوز در را باز نكرده‏اند. ناگاه جناب حاج ميرزا جواد آقا را ديدم كه پشت در ايستاده و مثل من انتظار ورود به حرم را مى‏كشد. چون نگاهش به من افتاد مرا صدا زد و فرمود: بگو ببينم، شب‏ها كى از خواب بلند مى‏شوى؟ گفتم: من بيدار نمى‏شوم، اگر هم گاهى بيدار شوم نيم ساعت‏يا يك ربع مانده به اذان صبح است.

فرمود:نه،در تابستان‏يك ساعت‏و در زمستان‏دو تا سه ساعت زودتر بايد بلند شوى و مشغول تهجد گردى. حال اگر بلند شدى چه مى‏كنى؟

گفتم: دعا و قرآن مى‏خوانم.

فرمود: چه دعايى؟

گفتم: دعاهاى خمسة عشر.

من دقت كردم ديدم همچون طبيبى دلسوز كه در پى مداواى مريض بدحال خود است، سؤالاتى از شب‏هاى من، راز و نيازها و دعاهاى من مى‏كند تا ريشه‏يابى كرده، علت توقف روحى و ركود معنوى من را بفهمد. در اين لحظه از نام دعايى كه مى‏خوانم، سؤال كرد:

كدام يك از دعاهاى خمسة‏عشر را مى‏خوانى؟

گفتم: علاقه‏ام به «مناجات محبين‏» است; اما پدر و مادرم مانع مى‏شوند كه خيلى زود بيدار شوم. آنها از سر دلسوزى معتقدند اگر زياد بيدار بمانم ضعيف و لاغر مى‏شوم.

فرمود: هر طور صلاح مى‏دانى آنها را راضى كن. به پدر و مادرت بگو الان عده‏اى هستند كه در مجلس انس حقند، شما راضى مى‏شويد من از اين توفيق و آن مجلس بازبمانم؟!

... و سرانجام راهنمايى‏ها، دستورها و دلسوزى‏هاى آن پدر مهربان و استاد گرانقدر و ربانى كار عده‏اى را بدان‏جا رساند كه وقتى از آنها سؤال مى‏كردم چه مى‏بينيد، گروهى مى‏گفتند: ديشب فرشته‏اى مرا براى خواندن نماز شب بيدار كرد و دسته‏اى جواب مى‏دادند: من بهشت را ديدم و...» (15).گويا مرحوم حاج ميزا جواد آقا هميشه اين شعر را زمزمه مى‏كرد:

سال‏ها دل طلب جام جم از ما مى‏كرد *** آنچه خود داشت ز بيگانه تمنا مى‏كرد

بى دلى در همه احوال خدا با او بود *** او نمى‏ديدش و از دور خدايا مى‏كرد


(1). سيد محمد حسين حسينى تهرانى، رساله لب اللباب، ص 35 و 36.

(2). گنجينه دانشمندان، ج 1، ص 232 و 233.

(3). رساله لقاءالله، مقدمه، ص ه.

(4). حافظ، ديوان.

(5). انبياء(21) آيه 87.

(6). عرفان اسلامى، ج 4، ص 94 و 95.

(7). رساله لقاءالله، مقدمه، ص‏8.

(برخى از اهل‏اطلاع نقل مى‏كنند كه در آن جلسه وقتى شخصى از ايشان درباره سر و صداى زنان سؤال مى‏كند، او اين چنين جواب مى‏فرمايد: امروز عيد (غدير) است و خداوند به ما عيدى داده است!

(8). سعدى، بوستان.

(9). به درستى كه در آفرينش آسمانها و زمين و درپى يكديگر آمدن شب و روز نشانه‏هايى براى خردمندان وجود دارد. آنان كه مى‏گويند... پروردگا را اينها را بيهوده نيافريده‏اى...(آل‏عمران(3) آيه 189 و190).

(10). رساله لقاءالله، مقدمه، ص و.

(11). رساله لقاءالله، ص 104.

(12). محمد رازى، آثار الحجه، ج 1، ص 29.

(13). صف(61) آيه 30.

(14). مجله حوزه، ش 34 (آبان 1368)، ص 55.

(15). نوار سخنرانى مرحوم حاج ميرزا عبدالله شالچى از شاگردان مرحوم حاج ميرزا جوادآقا ملكى.

/ 43