فصل پنجم: بوى گل را از كه جوييم، از گلاب
بوى گل را از كه جوييم، از گلاب
هيچ چيز شگفتتر از «انسان» نيست. با استعدادهاى شگرف و نيروى انتخاب و ارادهاى كه از آن برخوردار است، مىتواند فراتر از فرشته رود و پستتر از حيوان گردد; به «اعلى عليين» صعود كند و به «اسفل السافلين» سقوط.بلنداى تكامل و تعالى انسان و «طيران آدميت» او حد و مرز ندارد. گاهى در اوج قله شرافت انسانى تا حد يك فرشته و بالاتر و بيشتر از آن ترقى مىكند و تا مرز بىنهايت «انسان» پيش مىرود و رنگ ابديتبه خويش مىدهد.آثارى گرانبها و ماندگار از خود به يادگار مىگذارد تا براى هميشه در تاريخ، نورافشان صراط هدايت و راستى باشند.اكنون كه فرصتحضور در محضر عارف فرزانه و استاد وارسته حاج ميرزا جوادآقا برايمان ميسر نيستسيره سپيد، نورانى و درسآموز آن عزيز را از شاگردان و برخى از ارادتمندان معظمله جويا مىشويم; چرا كه گفتهاند:
چون كه گل رفت و گلستان شد خراب
بوى گل را از كه جوييم، از گلاب
بوى گل را از كه جوييم، از گلاب
بوى گل را از كه جوييم، از گلاب
بلبلان را آرزويى جز گل و گلزار نيست
عاشقان را لذتى جز لذت ديدار نيست
عاشقان را لذتى جز لذت ديدار نيست
عاشقان را لذتى جز لذت ديدار نيست
گر بشكافند سراپاى من
جز تو نيابند در اعضاى من
جز تو نيابند در اعضاى من
جز تو نيابند در اعضاى من
يا سيدى يا ليتنى كنت فداء لك
من جميع هذه البلايا و جل هذه الرزايا
من جميع هذه البلايا و جل هذه الرزايا
من جميع هذه البلايا و جل هذه الرزايا