«فقيد معظم آيةالله فى العالمين العالم الربانى والكامل الصمدانى جمال السالكين وقطب العارفين الحاج ميرزا جواد آقاى ملكى تبريزى از شخصيتهاى برجسته و دانشمندان و علماى متاخرين و معاصرين ما بوده كه مىتوان او را در سلوك و عرفان و خلق و ايمان در شمار نوادر زمان آورد.در تبريز متولد شده و پس از ديدن مقدمات و سطوح به عتبات عاليات و نجف اشرف عزيمت نموده و فقه را از مرحوم حاج آقا رضاى فقيه فقيد همدانى صاحب مصباح الفقيه، و اصول را از آقاى آخوند خراسانى آموخته، و علم حديث و درايه را از حاجى نورى. و در همان اوقات ملازمت و مصاحبت مرحوم جمال السالكين صاحب النفس الزكيه مولانا آخوند ملاحسينقلى همدانى را كه شهرت فضايلش نزد ارباب علم و دانش و عرفان و بينش بسيار و مستغنى از توضيح نالايق ماست و در رساله التقوى اشاره به مقام ايشان و شاگردانش نمودم، اختيار كرده و نفس خود را تهذيب و تكميل نموده و در حدود 1321قمرى به ايران مراجعت و اولا در تبريز سكنى نمودند تا بعد در قضيه انقلاب مشروطه در سال 1329 هجرى از آنجا به قم مهاجرت نمودند و مشغول به تدريس (درس فقه كه عنوانش مفاتيح مرحوم فيض بود) و ترويج و تربيتشاگردان مكتب جعفر بن محمدعليهما السلام شدند و سه ماه رجب و شعبان و رمضان را صائم گرديده و در مدرس مدرسه فيضيه درس اخلاق عمومى مىگفتند و اكنون كه سى سال است از رحلت و فقدان آن عالم ربانى مىگذرد در و ديوار مدرس و فضاى مدرسه صداى حزين و گريان و نالههاى شوق و سوزان او را كه مىگويد:اللهم ارزقنا التجافى عن دار الغرور والانابة الى دار الخلود و الاستعداد للموت قبل الفوت.به گوش هوش مىرساند.فضايل و كرامات مرحوم حاج ميرزا جواد آقا بيشتر از آن است كه در اين وجيزه توان آورد. درباره اخلاق و زهد و تقوا و عشق و عرفان او شاگردانش كه از علماى معروف عصر حاضرند داستانهايى گفته، و حتى او را در رديف بكايين آخرالزمان آوردهاند. نماز جماعتش در مسجد بالاسر، و گاهى در مدرسه فيضيه و درس گفتنش در آن، شاهد اين مدعااست.ارتباط و مراودهاش با اعلى حضرت بقيةالله - ارواحنا له الفدا - بسيار، ملازمتش به تقوا و ورع بىاندازه، مراقبتش به نوافل و حضور و توجه دائمى فراوان بود، و لحظهاى از ياد خداوند بيرون نمىرفت». (7)