حج در کودکی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حج در کودکی - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حج در کودکي

در زمينه تشرف حضرت علي بن الحسين به حج در کودکي دو روايت وجود دارد.

1- ابراهيم بن ادهم و « فتح الموصلي » هر دو اين قضيه را نقل کرده اند که: من در بيابان با کارواني طي طريق ميکردم، حاجتي برايم پيش آمد و کمي از کاروان فاصله گرفتم در اين حال با کودکي برخورد کردم که با پاي پياده راه مي پيمود. با خود گفتم: سبحان الله بياباني پهناور و کودکي در حال پياده روي! پس به او نزديک شدم و بر او سلام نمودم. جواب سلامم را داد.

آنگاه به او گفتم: به کجا رهسپاري؟ گفت: خانه پروردگارم را اراده کرده ام. گفتم: حبيب من تو کوچکي و بر تو نه واجبي است نه مستحبي. او گفت: اي پيرمرد بزرگوار آيا تا بحال نديده اي افراديکه از من کوچکتر بوده اند و مرده اند. من گفتم: زاد و راحله تو کجاست؟ جواب داد: زاد و توشه من تقواي من است و مرکب سواري و راحله ام دو پاي من و اراده و قصدم مولاي خودم. گفتم: من چيزي از غذا و طعام با تو نمي بينم.

گفت: اي شيخ آيا اين عمل نيکوست که انساني تو را به دعوتي بخواند آنگاه تو از منزلت طعامي را برداشته و با خود همراه ببري؟ گفتم: نه گفت: کسي که من را به خانه اش دعوت نموده است همو مرا طعام مي دهد و آب مي آشاماند. گفتم: بر مرکب من سوار شو تا به مکه برسيم و حج را ادراک کنيم. گفت: کوشش و تلاش از جانب من است و رساندن بر عهده او. آيا قول خداي متعال را نشنيدي که مي فرمايد: «والذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا و ان الله لمع المحسنين » (69 / عنکبوت) يعني کسانيکه در راه ما جهاد و تلاش کنند هر آينه آنها را به راههاي خود هدايت مي کنيم و حتماً خداوند با نيکوکاران است.

در اين گير و دار بوديم که جواني خوش منظر در حاليکه لباسهاي سفيد نيکوئي پوشيده بود رو به ما آورد و با آن کودک دست به گريبان هم فرو برده ديده بوسيدن نمود و بر او سلام کرد. من رو به آن جوان کرده و گفتم: تو را به کسي که تو را نيکو آفريده سوگند مي دهم اين کودک کيست؟ گفت: آيا او را نمي شناسي؟ اين علي بن الحسين بن علي بن ابي طالب است.

من جوان را رها کرده و رو به آن کودک آوردم و پرسيدم شما را به پدرانتان مي خوانم، اين جوان کيست؟ گفت: او را نمي شناسي؟ اين برادرم خضراست که هر روز به سراغ ما مـي آيد و بر ما سلام مـي کند. عرض کردم: شما را به حق پدرانتان سوگند مي دهم که من را آگاه سازي از اين بيابانهاي بي آب و علف و صحراهاي سوزان چگونه بدون زاد و توشه عبور مي کني؟ حضرت فرمود: نه، من با زاد و توشه عبور مي کنم!

زاد و توشه من چهار چيز است. عرض کردم، کدام است؟ فرمود: همه دنيا را يکسره به کلي مي بينم که مملکت خداوند است اما همه خلق را مي بينم که بندگان خدا و کنيزان او و عيال اويند. اسباب و روزيها را نيز به دست خدا مي بينم و قضاء الهي را در تمام زمين خداوند نافذ و جاري مي بينم. من گفتم: يا زين العابدين زاد و توشه شما چه نيکو زاد و توشه اي است و شما با آن صحراهاي آخرت را در مي نورديد پس صحراهاي دنيا چگونه است؟

2- عبدالله بن مبارک مي گويد: در بعضي از سالها به سمت مکه قصد حج نمودم در حاليکه در کنار حجاج در حال حرکت بودم کودکي هفت يا هشت ساله را مشاهده کردم. او در گوشه اي بدون زاد و راحله مشغول حرکت بود. من به نزدش رفته بر او سلام کردم و گفتم: با چه کسي بيابان را طي کردي؟ گفت: با شخص نيکو کار (قلت له مع من خطعت البرّ؟ قال: مع البّار) پس در چشمان من او بزرگ آمد. و لذا عرض کردم: پسر جانم زاد و توشه و مرکب سواري شما کجاست؟

فرمود: زاد من تقواي من و راحله و مرکب سواريم دو پاي من، مولايم را نيز قصد کرده ام. با شنيدن اين سخنان شخصيت او در نفس من بسيار بزرگ جلوه کرد و لذا گفتم: پسرم از کدام فاميل هستيد؟ فرمود: از دودمان ابوطالب گفتم: بيشتر توضيح دهيد فرمود: هاشمي هستم و باز که بيشتر توضيح خواستم فرمود: علوي و فاطمي مي باشم. گفتم: اي سيد و آقاي من آيا تاکنون شعري سروده ايد؟ فرمود: بلي گفتم چند سطري از شعرت برايم بخوان. حضرت اينچنين سرود:




  • 1- لحنن علي الحوض روّاده
    2- ما ناز من ناز الابنا
    3- و من سرّنا نال منا اسرور
    4- و من کان غاصبنا حقنا
    فيوم القيامه ميعاده



  • ندود و نسقي وّراده
    و ما خاب حبنا زاره
    و من يساء نا ساء ميلاده
    فيوم القيامه ميعاده
    فيوم القيامه ميعاده



1- هر آينه ما پيش نازان و در بر « حوض کوثر » هستيم و واردشدگان بر آن را پشتيباني نموده و آب مي آشامانيم.

2- هر کس که به خود و رستگاري رسيد جز از طريق ما و بوسيله ما سعادتمند نشد و هر کس که حبّ و محبت ما زاد و توشه او بود ضرر نکرده و زيان نديده.

3- هر کس ما را مسرور کند از طريق ما به او سرور و خوشحالي خواهد رسيد و هر کس به ما بدي کند ميلاد و مولد او بد مي باشد.

4- و هر کس حق را غضب کند پس روز قيامت ميعاد او خواهد بود.

سپس از چشمان من غائب شد تا اينکه به مکه رسيدم و حج خود را به جا آورده و برگشتم به «ابطح » (که اسم وادي است) رسيدم. در آنجا حلقه اي دائره شکل ديدم نزديک رفته و بر آنها مشرف شدم تا ببينم چه کسي آنجاست.

در اين حال همان کودک که مصاحب و رفيق من شده بود را ديدم، از اسم او که سئوال کردم گفتند او زين العابدين (عليه السلام) است.

منابع

• بحارالانوار، ج 46، ص38، حديث 33 و ص 91 حديث 78 و ص 91 حديث 78 به نقل از مناقب ابن شهر آشوب

/ 1