اگر خطا و اشتباه بشر، منحصر به مسائلى بود كه چندان ارتباطى با سعادت وى نداشت در اين فرض ممكن بود كه كسى درباره لزوم بعثت پيامبران شك و ترديد به خود راه دهد، مثلاً اگر اشتباه وى مربوط و منحصر به مسائل فلكى و فواصل ستارگان، حركت و سكون زمين، مقدار سير نور، شماره سحابى ها و كهكشان ها، تعداد عناصر و... بود و در مسائل مربوط به سعادت، مصون از خطا بود جا داشت لزوم بعثت را انكار كنيم؛ زيرا در اين صورت بشر با پاى خود و با بال هاى انديشه و پرهاى دانش، به هدفى كه براى آن آفريده شده بود مى رسيد، زيرا فرض اين است كه اشتباه او منحصر به مسائلى است كه با سعادت وى ارتباط ندارد، ولى متأسفانه بشر در مسائلى اشتباه مى كند كه با سعادت واقعى حتى زندگى مادى او به طور مستقيم ارتباط دارد. او در مسأله خداشناسى كه اساس هر نوع سعادت است دچار لغزش مى گردد كه نه تنها حيات معنوى او را به خطر مى افكند، بلكه بر اثر انحراف از جاده توحيد تيشه به ريشه حيات مادى او نيز مى زند.امروز ملت هند در برخى ايالت ها با گرسنگى و قحطى دست به گريبان است، در حالى كه گاوهاى به اصطلاح مقدس هر جا كه بخواهند آزادانه مى گردند و براثر افكار عمومى غلط، كسى جرأت ندارد كه درباره آنها سخن بگويد. افكار غلط درباره گاوهاى مقدس آن چنان آنان را بيچاره و زبون ساخته كه هزاران نفر در طول سال در اين كشور پهناور از گرسنگى جان مى سپارند، ولى هيچ كس جرأت نمى كند كه از گوشت آنها سد جوع نمايد و به اصطلاح موجود (دانى) را فداى (عالى) نمايد.روزى كه دولت هند اعلام كرد كه در آن كشور براى حفظ جان انسان ها از گوشت گاو به مقدار ضرورت استفاده شود، هيجان بى سابقه اى سراسر هند را فراگرفت و نزديك بود كابينه سقوط كند، از اين رو دولت بر اثر فشار افكار عمومى سخن خود را پس گرفت.هنوز بشر متمدن يا به تعبير صحيح تر جامعه ماشينى، مشكل (نژاد) را كه الفباى تز (زندگى مسالمت آميز) است به طور صحيح حل نكرده و هر روز در گوشه و كنار دنيا سيلابى از خون بر سر اين موضوع جارى مى گردد و اعتصاب هاى دامنه دارى به وجود مى آيد.هنوز صدها ميليون بشر در سرزمين هند (موزه مذاهب) اجرام آسمانى و گاوان مقدس را مى پرستند تا آن جا كه اگر گاوى بر سر راه قطار بخوابد، هيچ مقامى حق ندارد به مقام رفيع گاو اهانت كرده آن را از جاى خود بلند كند، بلكه بايد قطار آن قدر صبر كند كه معبود مسافران با كمال ميل و رغبت و آزادى از ميان خط برخيزد.هنوز در كشور صنعتى ژاپن، براى هر رويدادى خدايى مى انديشند و پيكرهايى را كه حاكى از صورت خيالى آن خدايان دروغين است مى پرستند، تا آنجا كه دختران دم بخت براى شوهريابى، بت هاى مخصوص را پرستش مى كنند و تصور مى كنند كه آن بت ها خداى شوهر رسان آنها هستند.اين است وضع خداشناسى و معارف الهى در عصر فضا و قرن اتم، آن هم پس از بعثت هزاران رهبر آسمانى و بى ترديد اگر پيامبرانى برانگيخته نمى شدند و پيكار پى جويانه اى را در راه مبارزه با بت پرستى آغاز نمى كردند معلوم نبود وضع مردم در موضوع (خداشناسى) به كجا منتهى مى شد.جاى گفتگو نيست كه اگر مجاهدات سربازان مكتب توحيد و آموزگاران آسمانى در سوق دادن مردم به معارف الهى نبود، مشعل توحيد در هيچ نقطه اى از نقاط جهان روشن نمى گشت.هرگاه برخى از نوابغ جهان مانند سقراط، افلاطون، ارسطو و... از طريق فكر و نظر، به خدا راه پيدا كرده اند و بدون الهام از مكتب پيامبران به شاهراه توحيد رسيده اند نمى تواند مقياس قضاوت و داورى در مسأله لزوم بعثت باشد، زيرا ملاك در اين مسأله نوع مردم هستند نه افراد استثنايى. گذشته از اين، خرد نوابغ به اصل وجود خدا پى مى برد و اما در مورد صفات خدا و آن چه كه شايسته ذات اوست و آن چه كه بايد از آن پيراسته گردد، نمى توانند به صورت كامل به آن دست يابند و هم چنين فروغ هدايت پيامبران آسمانى مخصوص به زمان و مكان خاصى نيست، بلكه از روزى كه بشر در روى زمين گام نهاده و داراى عقل و شعور شده و قابليت تكليف و كسب فيض از مقام سفيران الهى را پيدا كرده است، آموزگاران وحى و رجال آسمانى براى هدايت و راهنمايى او گماشته شده اند و از اين جهت هيچ بعيد نيست كه حتى ايمان و خداشناسى اين گروه از نوابغ، در پرتو تعاليم پيامبران پيشين بوده است كه شعاع آن تا سرزمين يونان گسترش پيدا كرده و فروغش آن جا را نيز در بر گرفته است.