درس 44: نارسايى هاى علوم انسانى در زمينه اقتصاد و اخلاق - عقائد اسلامی در پرتو قرآن عقل و حدیث نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عقائد اسلامی در پرتو قرآن عقل و حدیث - نسخه متنی

جعفر سبحانی‏

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

درس 44: نارسايى هاى علوم انسانى در زمينه اقتصاد و اخلاق

نارسايى دانش بشر، منحصر به مسائل مبدأ و معاد و خدا و صفات او نيست، تا تصور شود بشر در ديگر قسمت هاى زندگى از ارشاد و راهنمايى پيامبران بى نياز است، بلكه دامنه جهل و بى اطلاعى وى بسيارى از مسائل اخلاقى و اجتماعى و اقتصادى كه پايه هاى سعادت دنيوى او را تشكيل مى دهند كشيده شده است و افكار متضاد مكتب هاى گوناگون روشنگر نياز وى به علومى است كه مولود عقل انسانى نبوده و از افق فكر او بيرون باشد. براى روشن شدن مطلب نمونه هايى را ياد آور مى شويم:.

1. جاى گفتگو نيست كه اساس زندگى مادى، استقرار يك سيستم اقتصادى در اجتماع است كه ضامن سعادت جامعه و حافظ حقوق افراد آن باشد، ولى هنوز بشر با اين ترقيات شگرف صنعتى در تشخيص الفباى آن، چنان حيران و سرگردان است كه اجتماع كنونى را به دو بلوك شرق و غرب، آن هم بر اساس دو اقتصاد متضاد و مباين (كمونيسم) و (كاپيتاليسم) تقسيم نموده است، در صورتى كه ميان هر دو گروه دانشمندانى وجود دارد كه خود را عالى ترين رهبر اقتصادى و مكتب خود را بهترين مكتب اقتصاد مى دانند و هر دو گروه براى اثبات استوارى (تز) خود دلايلى دارند و آنها را به وسيله هزاران كتاب و رساله به جهانيان عرضه داشته اند، با اين وصف هنوز تشخيص اقتصاد صحيح براى بشر به صورت (معماى لاينحل) و كلاف سردرگمى در آمده است.

آيا با اين وضع مى توان گفت كه عقل و دانش بشر، مى تواند او را به هدفى كه براى آن آفريده شده است رهبرى كند، يا بايد در پيمودن اين راه از هدايت ديگرى كه آن را (هدايت تشريعى) مى ناميم الهام گرفته نقص و كمبود خود را از اين طريق جبران نمايد.

2. ارزش هاى اخلاقى، اساس زندگى انسانى است و ملتى كه فاقد اخلاق است، فاقد همه نوع كمال انسانى است، ولى هنوز بشر عصر ماشين نتوانسته يك مكتب اخلاقى منظم كه بيانگر اصول صحيح اخلاق باشد به جهان عرضه كند، بلكه در تشخيص اصول و الفباى آن، چنان دچار اختلاف و آشفتگى است كه گروهى كه تا هفتاد سال بر يك سوم جهان حكومت مى كردند و البته اكنون معظم اين طرز تفكراز هم فرو پاشيده است اخلاق انسانى را چنين تفسير مى كردند:.

(هرچه به هدف كمك كند همان اخلاق است!).

طبق اين تفسير هر قتل، جنايت و خراب كارى كه به انقلاب (پرولتاريايى) كمك كند و سبب شود كه جامعه هاى سرمايه دارى به سوى (كمونيسم) كشيده شوند فضيلت اخلاقى و عمل انسانى شمرده مى شود اگرچه موجب قتل ميليون ها انسان بى گناه و انهدام و نابودى صدها مؤسسه كه وسيله تأمين زندگى هزاران رنجبر است باشد!.

شايد شما از شنيدن اين مطلب تعجب كنيد كه گروهى در جهان معتقد بودند: (هر نقشه و حيله اى كه به انقلاب كارگرى و هدف حزبى، كمك كند عين اخلاق است و به اصطلاح (الغايات تبرر الوسائل) وصول به هدف، استعمال هر نوع وسيله را مباح مى سازد، و امروزه كه چنين نظامى از ظلم فرو پاشيده ممكن است با شگفتى به خود بگوييد: آيا به راستى ميان ملل متمدن و درس خوانده يك چنين مكتب اخلاقى با فضيلتى وجود داشته است، و يا هم اكنون نيز در بعضى جاها وجود دارد.

براى رفع تعجب شما جمله هاى زير را از يكى از پايه گذاران اين حزب نقل مى كنيم:.

(لنين) مى گويد:.

يك كمونيست بايد براى هر گونه فداكارى آماده باشد و در مورد لزوم حتى به انواع نقشه ها و حيله هاى جنگى متوسل شود و روش هاى نامشروع را به كار برد و حقيقت را پنهان سازد تا در اتحاديه هاى بازرگانى راه يابد.

اما در كشورهاى سرمايه دارى كه تظاهر به اخلاق بيش از جاهاى ديگر است، مكتب اصيل اخلاقى وجود ندارد و آن چه را كه اخلاق مى نامند چيزى جز تجلى روح استثمار در لباس اخلاق نيست. در سراسر مكتب اخلاقى آنان سخنى از اين نيست كه چه كنيم كه خدا را راضى و خشنود سازيم يا چه عملى را انجام دهيم كه به وظيفه انسانى خود عمل كرده باشيم، بلكه همه بحث ها و گفتگوها و پيشنهادها بر اين دور مى زند كه چه كنيم جامعه را به خود خوش بين سازيم وچگونه با مردم سخن بگوييم تا آنها را به خود جلب كنيم و بالأخره شالوده زندگى مادى خود را روى چه اساسى قرار دهيم كه استفاده بيشترى برده و به لذت بيشترى نايل آييم.

يك چنين اخلاقى انعكاس روح نفع پرستى و ماديگرى است و هرگز نمى تواند زنده كننده فضايل وسجاياى انسانى در جامعه گردد.

آيا با يك چنين افكار آشفته درباره اخلاق، بشر مى تواند بدون اتكا به مكتب وحى، به اصولى راه يابد كه زنده كننده فضيلت و شرافت انسانى و ضامن معنويت و حاكم بر قلوب باشد!.

اگر هنوز در پاره اى از نقاط جهان حقايقى از ارزش هاى اخلاقى وجود دارد وگروهى اخلاق را براى خودِ اخلاق، و معنويت را براى خودِ آن مى خواهند و هدفى جز آراستن روح و روان با يك رشته فضايل اخلاقى ندارند همگى نتيجه مجاهدات و تبليغات پى گير رهبران آسمانى است.

3



. شناخت عوامل سعادت و شقاوت و به عبارت ديگر آشنايى به امورى كه با خوش بختى و بدبختى انسان رابطه مستقيم دارد يكى از پايه هاى وصول به كمالى است كه بشر براى آن آفريده شده است و بسيارى از ملل جهان در پرتو تعاليم پيامبران با قسمتى از اين عوامل آشنا شده اند و امورى را به عنوان (فرايض) اجتماعى و يا (محرمات) و (منكرات)شناخته اند و اگر راه (وحى) به روى بشر گشوده نمى شد و پيامبرانى براى ابلاغ مصالح و مفاسد مبعوث نشده بودند چقدر طول مى كشيد كه بشر با فكر خود بر آنها دست يابد پاسخ به اين سؤال و تعيين مدت آن بسيار مشكل و پيچيده است.

هيچ بعيد نيست كه اگر بعثت انبيا نبود، بشر تا اين لحظه يا دست كم تا مدت مديدى در جهالت خود درباره مصالح و مفاسد اخلاقى و اجتماعى باقى مى ماند؛ زيرا مثلاً مشاهده مى شود با اين كه عقل و هوش بشر به اندازه كافى تكامل يافته و در پرتو آزمايش ها و مطالعات دقيق به آثار سوء و خانمان برانداز نوشابه هاى الكلى و مضرات گوشت خوك و حشرات و خون و خطرات سهمگين رباخوارى و... پى برده است هنوز اين نوشابه ها و غذاهاى پليد در آمريكا و اروپا رايج است! چه رسد به جهان عقب افتاده ديروز كه با الفباى علوم امروز آشنايى نداشتند و آب و شراب در نظر آنها يك سان بود و گوشت گوسفند و خوك و داد و ستد و ربا نزد آنها با هم فرقى نداشت.

آيا با اين نارسايى عقل انسان، صحيح بود كه خداوند بشر را خلق كند و عنان زندگى وى را به دست خود او بسپارد و از او بخواهد كه به سوى هدفى كه براى آن آفريده شده است گام بردارد و به آن برسد.

/ 326