درس 48: چگونه معجزه گواه بر راست گويى مدعى نبوت است - عقائد اسلامی در پرتو قرآن عقل و حدیث نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عقائد اسلامی در پرتو قرآن عقل و حدیث - نسخه متنی

جعفر سبحانی‏

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

درس 48: چگونه معجزه گواه بر راست گويى مدعى نبوت است

از راه هاى شناختن راست گويى مدعى نبوت، همان معجزه اوست كه به وسيله آن مى توان نبىّ واقعى را از متنبّى دروغ گو تشخيص داد، در اين جا سؤالى مطرح است و آن اين كه:.

چگونه اعجاز مدعى نبوت، گواه بر راست گويى اوست و چگونه انجام كار خارق العاده كه از توانايى همه افراد بشر خارج است مى تواند گواه بر صدق گفتار آورنده آن گردد زيرا بايد ميان مدعا (نبوت) و دليل و برهان (اعجاز) رابطه اى وجود داشته باشد.

كسانى كه معجزه را گواه بر راست گويى گفتار پيامبران مى دانند بسان اين است كه عمل پيوند قلبى دكتر (بارنارد) را گواه بر راست گويى نظريه هاى او در مسائل فضايى و فلكى بدانند! اصولاً چگونه، مار و افعى گشتن چوب خشك و شفا پيدا كردن بيماران و... مى تواند گواه بر صدق گفتار مدعى نبوت در مسائل مربوط به مبدأ و معاد گردد.

پاسخ: حل اين اشكال بستگى دارد به اين كه دو اصل زير را قبلاً بپذيريم:.

1. جهان خدايى دادگر و حكيم دارد كه هرگز برخلاف هدف خود، كارى را انجام نمى دهد؛.

2. خداوند خواهان سعادت و هدايت مردم به سوى مبدأ و معاد و آيين حق است و هرگز خواهان ضلالت و گمراهى مردم نيست.

با پذيرفتن اين دو اصل، پاسخ اشكال روشن مى شود كه: دادن چنين قدرت (قدرت بر انجام كارهاى خارق العاده كه مقابله با آن در امكان كسى نيست) به فرد دروغ گو، موجب گمراهى مردم است و گمراهى مردم با هدف خداى حكيم ناسازگار است.

توضيح اين كه وجود معجزه در دست يك شخص در صورتى سند زنده براى نبوت اوست كه لااقل واجد دو شرط زير باشد:.

1. در طول زندگى از هر نوع عيب اجتماعى و آلودگى اخلاقى پيراسته باشد؛.

2. شريعت و آيينى كه مردم را بر آن دعوت مى كند، مطابق فطرت و سرشت و مطابق عقل و خرد باشد.

و علت لزوم اين دو شرط روشن است. اگر مدعى نبوت سوابق ننگينى داشته باشد، وجود چنين سوابقى مانع از گرايش مردم به وى مى باشد و خداوند حكيم چنين فردى را كه موجبات گريز مردم در او جمع است براى هدايت مردم نمى فرستد، زيرا چنين فردى نمى تواند هدف الهى را تأمين نمايد.

هم چنين اگر آيين او بر خلاف عقل و خرد باشد، در اين صورت عقل و خرد رسالت او را محكوم نموده و به رسميت نخواهد شناخت و ديگر نوبت به معجزه خواهى نمى رسد.

ولى هرگاه در مدعى نبوت و آورنده اعجاز، اين دو شرط جمع گردد، در اين صورت هر دو شكل مسأله را بررسى مى كنيم يا او در اين ادعا راست گوست يا دروغ گو. اگر راست گوست و معتقديم كه چنين شرايط جز براى پيامبر راست گو پيش نمى آيد، در اين صورت مدعاى ما ثابت شده است و اگر فرض كنيم كه او با اين شرايط دروغ گوست در اين صورت اين سؤال پيش مى آيد كه چرا خداوند حكيم يك چنين قدرتى را در اختيار شيادى نهاده است كه گروه انبوهى را بفريبد.

خدايى كه آگاه است و مى داند كه اعجاز، بر عظمت معنوى مدعى مى افزايد و اين شخص به وسيله همين اعجاز، موقعيت خود را در جامعه تحكيم مى كند و حساب خود را از مردم جدا مى سازد و مردم خواه ناخواه به سوى وى كشيده مى شوند و مطيع او مى گردند، با اين وصف چطور يك چنين حربه برنده و مغناطيس دل ها را در اختيار او نهاده است، مگر او حكيم نيست، مگر او به هدايت مردم علاقه ندارد و خدايى كه واجد اين صفات است كارى نمى كند كه ضربه اى بر هدف او وارد سازد.

از اين نظر شق دوم كه معجزه در اختيار مدعيان دروغ گو قرار بگيرد باطل بوده و قهراً صورت نخست كه اين قدرت به مقتضاى حكمت فقط در اختيار افراد صالح و راست گو قرار مى گيرد ثابت مى شود و معجزه، سند زنده بر صدق گفتار مدعى نبوت تلقى مى گردد.

/ 326