براى يك فرد مادى كه دايره هستى را منحصر به جهان ماده مى داند و جز ماده و پديده هاى آن به چيزى اعتقاد ندارد درك اين نوع مسائل بسيار مشكل است و تا دگرگونى عميقى در طرز تفكر يك فرد مادى به وجود نيايد و به جهانى بالاتر از ماده معتقد نگردد هرگز قادر به درك اين سنخ مسائل نخواهد بود.كسانى كه ابزار تحقيق آنها لابراتوار و يا چاقوى تشريح و ميكروسكوپ است و اصرار دارند كه به هر حادثه و رويدادى رنگ پديده مادى بدهند، هرگز نخواهند توانست كه با يك فرد الهى كه افق ديد وى بسيار وسيع است و جهان هستى را منحصر به چهارچوب ماده نمى داند و شعاع وجود را تا مجردات و ماوراى طبيعت گسترده مى داند در اين مباحث هم گام و هم فكر شوند.علت اين كه يك فرد مادى به مسائلى مانند وحى و فرشته و مانند آنها نمى تواند معتقد گردد، اين است كه مى خواهد همه چيز را با ابزار ناقص مادى خود اندازه گيرى كند و سپس درباره آنها داورى نمايد، در صورتى كه با اين ابزار با همه نقصى كه دارند فقط مى توان درباره وجود و عدم قسمتى از امور مادى داورى نمود و امور معنوى و مجرد از ماده از نظر درجه بندى وجود در مرتبه بالاتر از اين ابزار قرار گرفته اند و تحت حكومت آنها واقع نمى شوند؛.مثلاً هرگز نمى توان روح مجرد را با چاقوى تشريح و يا ميكروسكوپ و يا ساير وسايل مادى مشاهده نمود و از اين طريق درباره آن به نفى و اثبات پرداخت.آن دانشمند مادى كه مى گويد: ما در بررسى ها و آزمايش هاى خود به موجودى به نام (روح) و ادراكى به نام (وحى) برخورد نمى كنيم، بايد در پاسخ آنان گفت: شما با اين ابزار مادى نمى توانيد جز درباره امور مادى قضاوت كنيد و موضوعاتى كه از نظر سنخ وجود بالاتر از ماده است با اين ابزار تحت تجزيه و آزمايش قرار نمى گيرند، بلكه اين نوع مسائل براى خود راه اثبات جداگانه و دلايل مخصوصى دارند كه اگر با كمال بى طرفى از راه ويژه آن وارد شويد به وجود چنين جهانى اعتراف خواهيد نمود.بنابراين يك فرد مادى تا به وجود ماوراى طبيعت معتقد نگردد، بحث با او در اين نوع مسائل ثمرى نخواهد داشت، بلكه قبلاً بايد اين جاده را براى او هموار ساخت سپس در وجود ادراكى به نام (وحى) كه از سنخ ادراك هاى معمولى نيست با او گفتگو نمود.