هر نوع ادراك سرى و پنهانى را از نظر لغت (وحى) مى گويند و اگر به آهسته سخن گفتن (وحى) مى گويند، از اين نظر است كه گوينده به طور سرى مى خواهد مخاطب را از مقصد خود آگاه سازد و ديگرى متوجه نگردد.در قرآن مجيد اين لفظ در معانى گوناگونى به كار رفته است، ولى همه اين معانى به ريشه واحدى كه بيان گرديد برمى گردند. اينك برخى از اين معانى:.1. آشنا ساختن موجودات به وظايف خود به طورى كه هر موجودى به وظيفه تكوينى خود عمل كند؛ مانند:.فَقَضاهُنَّ سَبعَ سَمواتٍ فى يَومَينِ وَ اَوحى فى كُلّ سَماءٍ اَمرَها؛(8).آنها را در ظرف دو روز به صورت هفت آسمان قرار داد و وظيفه هر آسمانى را برعهده آن نهاد. واز اين طريق هر آسمانى به وظايف خود آشنا گرديد.2. درك غريزى؛ مانند:.وَ اَوحى رَبُّكَ اِلى النَحلِ اَنِ اتَّخِذى مِنَ الجبالِ بُيُوتاً؛ (9).خداى تو، به زنبور (وحى) نمود كه از كوه ها براى خود لانه گيرد.بنابراين كليه فعاليت هاى اين حشره و حشرات ديگر از قبيل لانه سازى و گردآورى شيره درختان، پرورش نوزادان و... يك نوع وحى فكرى است و همه اين جان داران از طريق رهبرى فطرت و غريزه به وظايف خود آشنا مى شوند. اين قسم از وحى را در اصطلاح دانشمندان (وحى تكوينى) مى گويند.3. الهام قلبى؛ مانند:.وَ اَوحَينا اِلى امّ مُوسى اَن اَرضعيهِ؛ (10).به (قلب) مادر موسى الهام نموديم كه نوزاد خود را شيرده.4. القاى كلام به طور سرى و پنهانى؛ مانند:.وَ اِنَّ الشَياطينَ لَيُوحُونَ اِلى اَولِيائِهِم؛ (11).شياطين به دوستان خود مطالبى مخفيانه القا مى كنند.5. ارتباط پيامبران با جهان بالا و دريافت حقايق و دستورهايى از آن جهان و اين همان وحى است كه مورد گفتگوى ماست.اگر به پيامبران آسمانى (نبى) مى گويند از اين نظر است كه آنان مطالبى را از جهان ديگر گزارش مى دهند و بر اثر ارتباطى كه با خداوند دارند، دستورهاى او را در اختيار بندگان وى مى گذارند و اين ارتباط به صورت هاى گوناگونى تجلى مى كند:.الف) گاهى روح قوى و نيرومند و مؤيد پيامبر حقايقى را در عالم رؤيا مى بيند و راز الهى و احكام وى از اين راه به او مى رسد، چنان كه ابراهيم براى ذبح اسماعيل از اين طريق مأموريت يافت. به طور مسلم خواب اولياى الهى كه همواره مورد مراقبت خداوند متعال و فرشتگان آسمانى هستند با خواب افراد معمولى كه هيچ نوع مصونيت ندارند فرق دارد؛.ب) گاهى دستورهاى الهى به روح و قلب پاك آنها القا مى گردد و روح بزرگ آنان مركز نزول وحى آسمانى مى شود؛.ج) گاهى ممكن است كه خالق جهان در عين حالى كه در حجاب غيب است از طريق ايجاد صوتى با پيامبر خود سخن بگويد؛.د) معمولاً وحى آسمانى به وسيله پيك وحى و فرشته حامل آن انجام مى گيرد و فرشته آسمانى در برابر ديدگان پيامبر به صورت خاصى تمثل مى جويد.قرآن مجيد به مراحل چهارگانه وحى در آيه زير اشاره كرده مى فرمايد:.وَ ما كانَ لِبَشَرٍ اَن يُكَلّمَهُ اذ اِى وَحياً اَو مِن وَراءِ حجابٍ اَو يُرسِلَ رَسوُلاً فَيُوحِىَ بِاِذنِهِ ما يَشاءُ اِنَّهُ عَلى حكيم؛(12).و شايسته هيچ انسانى نيست كه خدا با او سخن گويد مگر از راه وحى يا از پشت حجاب يا رسولى مى فرستد و به فرمان او آن چه را بخواهد وحى مى كند، چرا كه او بلند مقام و حكيم است.1) (اِى وَحياً)؛ اين جمله به دو قسم نخستين وحيى كه همان ادراك در رؤيا و القا در قلب است اشاره مى كند.2) (اَو مِن وَراءِ حِجاب)؛ مقصود از آن اين است كه گوينده در پشت حجابى باشد و شخص او ديده نشود، ولى سخن او شنيده گردد و اين همان وحى به وسيله امواج صوتى است. مانند آن كه حضرت موسى، صداى وحى الهى را از كوه يا درخت شنيد، گويى خدا از پشت حجاب سخن مى گويد.3) (اَو يُرسِلَ رَسُولاً)؛ و مقصود از آن پيك وحى است كه حامل دستورهاى الهى است و به صورتى در برابر پيامبر خدا جلوه گر مى شود.در بسيارى از آيات، خداوند بزرگ، خود را وحى كننده و فرستنده وحى معرفى كرده است و از تمام آيات و رواياتى كه در اين زمينه وارد شده استفاده مى شود كه آن چه را پيامبر از طريق وحى اخذ مى كند سخن خدا و دستور پاك و دست نخورده اوست و هرگز زاييده فكر پيامبر يا نبوغ او و ساير امور نيست..