دارندگان اين نظريه بسان كسانى هستند كه قبلاً مدعاى خود را ساخته اند و سپس به دنبال دليل آن مى روند، آنان چون در جهان هستى به اصالت چيزى جز ماده معتقد نيستند و جهان غيب را زاييده وهم بشر مى دانند، ناچار همه مطالب مربوط به جهان ديگر را از اين طريق و امثال آن توجيه مى كنند.از خصايص فكر مادى اين است كه مى خواهد با دانش كوتاه خود و اصول نارساى ماديگرى به تفسير همه حقايق موفق گردد، از اين جهت دارندگان چنين طرز تفكرى درصددند كه مسأله وحى و نبوت را از راهى كه بيان شد حل كنند، غافل از آن كه يك چنين توجيهى براى مسأله وحى كه مظهر تجلى عالى ترين حقايق علمى و فلسفى و قوانين سعادت بخش و استوار انسانى است؛ مانند اين است كه بگوييم: زلزله شديد در فلان نقطه جهان معلول تيرى بوده است كه براى شكار حيوانى شليك شده بود و يا مولود فروريختن يك اتاقك چوبى در روستاهاى اطراف آن جا بود.انكار نمى كنيم عوامل مزبور ممكن است افكار غير ارادى انسان را تشديد كند و استعداد نهانى او را آشكار سازد، ولى هرگز نمى تواند آفريننده پيامبرى باشد كه كتاب آسمانى او پس از چهارده قرن درميان تمام افكار نوابغ انسانى، مانند مشعل فروزانى بدرخشد و تمدنى را به وجود آورد كه هنوز تاريخ تمدن انسان مانند آن را نشان نداده است و درباره معارف عقلى، فلسفى، قوانين مربوط به جهان طبيعت و اصول زندگى و فضايل اخلاقى، مطالبى را به جهان عرضه بدارد كه هميشه صحت و استحكام خود را در زمينه هاى گوناگون حفظ كند.