چگونه ممكن است يك فرد در برابر گناه معصوم باشد - عقائد اسلامی در پرتو قرآن عقل و حدیث نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عقائد اسلامی در پرتو قرآن عقل و حدیث - نسخه متنی

جعفر سبحانی‏

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

چگونه ممكن است يك فرد در برابر گناه معصوم باشد

عصمت، يك صفت نفسانى و نيروى درونى است كه دارنده را از فكر و خيال انجام گناه تا چه رسد خود گناه باز مى دارد و به عبارت ديگر، يك حالت خداترسى باطنى است كه شخص را در برابر گناه و حتى فكر و تصميم بر انجام گناه بيمه مى كند.

در اين جا اين سؤال پيش مى آيد كه چگونه مى شود يك شخص در برابر تمام گناهان مصونيت پيدا كند، چنان كه نه تنها معصيتى از او سر نزند، بلكه حتى به فكر گناه و نافرمانى نيز نباشد. پاسخ اين سؤال اين است كه عصمت و مصونيت در برابر گناه، از شؤون و لوازم علم به مفاسد گناه است، البته اين مطلب، نه به اين معناست كه هر نوع علم به لوازم گناه، پديد آورنده مصونيت و عصمت است، بلكه بايد واقع نمايى علم به اندازه اى قوى و نيرومند باشد كه لوازم و آثار گناه را آن چنان در نظر انسان مجسم و روشن سازد كه انسان لوازم كارهاى خود را با ديده دل، موجود و محقق ببيند. در اين موقع صدور گناه از وى، به صورت يك (محال عادى) در مى آيد. براى تقريب ذهن به مطلب زير توجه فرماييد:.

هر يك از ما در برابر بعضى از اعمال كه به قيمت جان ما تمام مى شود، يك نوع عصمت و مصونيت داريم و اين نوع مصونيت، زاييده علم ما به لوازم اين گونه اعمال است؛ مثلاً هر فرد عاقل و خردمندى كه به حيات و زندگى خود علاقه مند است در برابر هر سم كشنده اى كه نوشيدن آن به قيمت جان انسان تمام مى شود و يا سيم لخت برق كه تماس با آن، انسان را خشك و سياه مى سازد و يا باقيمانده غذاى بيمارى كه مبتلا به مرض «جذام) و (برص) است و خوردن آن موجب سرايت بيمارى هاى مزبور مى گردد، يك نوع مصونيت و عصمت دارد، يعنى انسان هرگز و به هيچ قيمت اين اعمال را انجام نمى دهد و صدور اين اعمال از وى محال عادى است و علت اين مصونيت همان تجسم آثار مرگ بار اين اعمال است و اين آثار چنان در نظر وى مجسم و محقق و از نظر ديده عقل آن چنان مسلم و موجود است كه در پرتو آن فكر اقدام به چنين كارها را در ذهن خود نمى پروراند تا چه رسد كه عملاً به اين كار اقدام نمايد.

ما ملاحظه مى كنيم كه برخى از افراد از خوردن مال يتيم بى نوا كوچك ترين پروايى ندارند، ولى در مقابل، گروهى از خوردن لقمه اى حرام امتناع مى ورزند، چرا اولى با كمال بى پروايى مال بينوايان را حيف و ميل مى كند، ولى دومى از كوچك ترين تصرف خوددارى مى نمايد علت آن اين است كه شخصِ نخست يا اساساً معتقد به لوازم و تبعات اين نوع نافرمانى نيست و يا اگر هم نيمه ايمان و اعتقادى داشته باشد، لذايذ زودگذر جهان آن چنان حجاب غليظى ميان ديده دل و عواقب شوم عمل، به وجود آورده است كه از اين آثار جز شبحى احساس نمى كند، ولى دومى آن چنان علم قوى و نيرومند به لوازم اين گناه دارد كه هر قطعه اى از مال يتيم در نظر او با قطعه اى از آتش برابر است و در نتيجه به اتلاف و حيف و ميل آن اقدام نمى كند، زيرا او با ديده علم و بصيرت مى بيند كه چگونه اين اموال به آتش هاى سوزنده مبدل گرديده است، از اين رو در برابر اين عمل مصونيت پيدا مى كند.

هرگاه براى شخص نخست، چنين علم و بينشى رخ دهد قطعاً او نيز مانند دومى از هر نوع تصرف ظالمانه خود دارى مى كند.

قرآن كريم درباره كسانى كه طلا و نقره را كنز كرده و حقوق واجب آن را در راه خدا نمى پردازند چنين مى فرمايد:.

اين فلزها در روز رستاخيز به صورت آتش در آمده و با آنها پيشانى، پهلو و پشت كنزكنندگان را داغ مى نهند.(17).

اگر برخى از كنزكنندگان، اين منظره را با ديدگان خود مشاهده كنند و ببينند كه چگونه همكاران آنها به كيفر اعمال خود رسيدند، سپس اخطار شود كه اگر شما نيز ثروت خود را كنز سازيد، سرانجام به همين سرنوشت دچار مى شويد، آنان فوراً تمام ثروت هاى كنز شده نامشروع را آزاد مى سازد.

گاهى برخى از افراد در همين جهان، بدون مشاهده منظره كيفر الهى، آن چنان به مفاد اين آيه ايمان پيدا مى كنند كه اثر آن ايمان، كمتر از شهود اثر آن گناه نيست، تا آن جا كه اگر پرده هاى اين جهان از برابر ديدگان آنها برداشته شود كوچك ترين تفاوتى در ايمان آنان به وجود نمى آيد، در چنين صورت اين افراد در برابر اين گناه (كنز كردن طلا و نقره) يك نوع مصونيت و عصمت پيدا مى كنند؛ يعنى هرگز طلا و نقره را كنز نمى كنند.

حالا اگر فرد يا گروهى به كيفر تمامى معاصى چنين حالتى پيدا كنند و كيفر الهى آن چنان بر آنها روشن و يقينى شود كه ارتفاع حجاب و از بين رفتن فواصل زمانى و مكانى، كوچك ترين اثرى در ايمان و اعتقاد آنان نگذارد در چنين صورت اين فرد يا آن گروه در برابر همه معاصى يك نوع مصونيت و عصمت صددرصد پيدا مى كنند و نه تنها گناه از آنان سر نمى زند بلكه به فكر گناه نيز نمى افتند.

بنابراين، عصمت در مورد افراد معصوم، اثر مستقيم ايمان شديد و علم قاطع به كيفر اعمال است و هر فردى براى خود يك نوع عصمت در برخى از موارد دارد. چيزى كه هست پيامبران براثر احاطه علمى به كيفر اعمال و آگاهى كامل از عظمت خداوند درباره تمام گناهان، عصمت جامع و كامل دارند و براساس همين علم، تمام دواعى گناه و غرايز سركش انسانى در آنها مهار شده و لحظه اى از خطوطى كه خداوند تعيين كرده است تجاوز نمى كنند.

در پايان از ياد آورى نكته اى ناگزيزيم و آن اين كه درست است كه پيامبران در برابر گناه و هر نوع نافرمانى مصونيت دارند و همگى نسبت به آن بيمه هستند، ولى آن چنان نيستند كه ديگر توانايى و قدرت بر انجام گناه نداشته و در پيروى از فرمان هاى خدا مجبور باشند، بلكه آنان نيز بسان ساير مردم از حريت و آزادى در عمل برخوردارند و بر اطاعت و عصيان قادر و توانا هستند، ولى چون با چشم باطن كه نتيجه علم وسيع و گسترده آنان به جهان هستى است، لوازم اعمال را مى بينند و به حقايق اعمال خود كه در لسان شرع به آنها پاداش و كيفر گفته مى شود، واقف و آگاهند، از اين جهت از هر نوع گناه و نافرمانى خود دارى مى كنند.

از باب مثال به مطلب زير توجه فرماييد. جاى گفتگو نيست كه خداوند بر انجام هر نوع كار زشت و قبيح قادر و تواناست، اما هيچ گاه كارهاى قبيح و ناشايست كه بر خلاف عدل اوست انجام نمى دهد، ولى انجام ندادن اين نوع كارها گواه بر عدم قدرت او نيست.

افراد معصوم در برابر گناه نيز همين حالت را دارند. آنان در عين قدرت و توانايى بر گناه، گرد معصيت نمى گردند.

/ 326