مقصود از خداشناسى از راه استدلال، اين است كه انسان در پرتو عقل و خرد، خداى جهان را بشناسد و مزيت اين نوع خداشناسى بر خداشناسى از راه فطرت كه در درس گذشته درباره آن بحث شد اين است كه توحيد فطرى در عين شرافت و لطافت نمى تواند راهنماى ديگران باشد، بلكه هر فردى بايد شخصاً كشش و جذبه فطرى خود را به سوى خدا احساس كند، زيرا احساس درونى را نمى توان از طريق گفت و شنود به ديگران انتقال داد و درك آن جز از راه شهود و لمس باطنى امكان پذير نيست.اما توحيد استدلالى علاوه بر اين كه مى تواند راهنماى شخص استدلال كننده به سوى خداى جهان باشد مى تواند سرچشمه تحولى در فكر ديگران نيز باشد؛ زيرا توحيد استدلالى نتيجه يك سلسله دلايل علمى و فلسفى است كه مى توان آنها را به جهانيان عرضه داشت و مردم را با استدلال هاى مربوطه و نتايج آن آشنا ساخت و بسان ساير مسائل علمى، آنها را به ديگران آموخت و انتقال داد.خلاصه، راه دل و فطرت، گرچه يك راه كامل، لطيف و لذت بخش است، ولى قابل انتقال به ديگران نيست. پس براى گسترش توحيد و همگانى ساختن آن ناچاريم از راه عقل و استدلال وارد شويم و با راهنمايى عقل بدان رهنمون شويم.