درس 71: اعجاز قرآن (7) - عقائد اسلامی در پرتو قرآن عقل و حدیث نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عقائد اسلامی در پرتو قرآن عقل و حدیث - نسخه متنی

جعفر سبحانی‏

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

درس 71: اعجاز قرآن (7)

اعجاز قرآن از ديدگاه احكام و قواين

امتيازهاى قوانين قرآن

1. قوانين اسلام با هر تمدن صحيح انسانى سازگار است

الف) قوانين قرآن و مجموع آن چه از پيامبر گرامى و پيشوايان راستين او به عنوان احكام الهى رسيده است همگى با تمام چهره هاى تمدن انسان موافق و سازگار است و تضاد ميان آن دو وجود ندارد. گواه بر چنين هماهنگى اين است كه وقتى درهاى كشورهاى ايران و روم كه خود، داراى تمدن هاى اصيل بودند به روى اسلام گشوده شد و تمدن اسلامى كه بازگو كننده قوانين قرآن و اسلام بود همراه مسلمانان به اين دو منطقه راه يافت نه تنها قوانين اسلام را كه منبع مهم آن قوانين قرآن بود با تمدن خويش مخالف و مباين نديدند، بلكه نوع افراد به استقبال آن شتافتند و آن چنان ابراز علاقه كردند كه خود، مروج آن شدند و به توسعه و گسترش تمدن اسلامى كه شالوده آن به وسيله پيامبر ريخته شده بود پرداختند.

علت سازگارى قوانين اسلام با تمام چهره هاى تمدن انسانى اين است كه اسلام هرگز به شكل و ظاهر قضايا نپرداخته و توجه بيشتر خود را به روح و معنا معطوف داشته است. قرآن به طرح مقاصد و اهداف اصيل اسلامى مى پردازد و پيروان خود را در نحوه تحصيل آن آزاد مى گذارد و هرگز براى رسيدن به هدف، وسيله خاصى را تعيين نكرده و مقدس نمى شمارد، جز اين كه گاهى از يك رشته وسايل ضد انسانى و نامشروع جلوگيرى مى كند.

اسلام با داشتن چنين ديد وسيع، قوانين خود را از هر نوع تصادم با چهره هاى تمدن باز مى دارد، مثلاً قرآن در آيات بى شمارى مردم را به تحصيل دانش دعوت مى كند، آن جا كه مى فرمايد:.

هَل يَستَوىِ الَذينَ يَعلَمُونَ وَالَذينَ لايَعلَمُونِ اِنَّما يَتَذَكَّرُ اُولُواالالباب؛(10).

آيا دانا و نادان يكى است، فقط صاحبان خرد متذكر مى شوند.

ولى در نحوه آموزش علم، وسيله خاصى را مقدس نمى شمارد، زيرا آن چه هدف اسلام است تحصيل علم و دانش است و براى آن وسيله اى مطرح نيست. حالا وسيله آموزش هرچه باشد دست پيروان خود را درباره آن بازگذارده است و از اين رو هر نوع وسيله اى كه ما را به هدف برساند از قلم و كاغذ و گچ و تخته سياه و مجموع وسايل ارتباط جمعى و... همه مورد پذيرش اسلام است.

ب) از نظر قرآن عفت و پوشش براى زن در خارج خانه و محيط كار يك مسأله حياتى است و آيات قرآن به طور مكرر زن را به عفت، پاكى و پوشش دعوت كرده است، ولى هرگز اسلام او را در مسأله پوشش به شكل خاصى مقيد نكرده است و دست او را در انتخاب نحوه پوشش كه تأمينگر هدف اسلام باشد بازگذارده است و اگر در اين مورد او را به لباس خاصى مقيد مى ساخت با پوشش هاى محلى و يا با مظاهر تجدّد كنونى كه پيوسته شيوه و مد پوشش در حال دگرگونى است تصادم پيدا مى كرد.

ج) قرآن از مسلمانان مى خواهد كه صفوف خود را در برابر دشمنان، پيوسته قوى و نيرومند سازند و اين اصل اسلامى را چنين بيان مى كند:.

وَاَعدُّوا لَهُم ما استَطَعتُم مِن قُوَّة؛(11).

تا آن جا كه ممكن و مقدور است در برابر دشمن نيرو تهيه كنيد و نيرومند باشيد.

آن چه اسلام مى خواهد قدرت و نيرومندى صفوف مسلمانان در برابر دشمنان است و هرگز آنان را به سلاح و نيروى خاص مقيد نكرده است و اگر داشتن تير و كمان و نيزه و شمشير در قرون پيشين مظهر نيرومندى بود امروز اين هدف با توپ و تانگ، زره پوش، هواپيما، موشك و غيره تأمين مى گردد و هر دو شكل مورد رضايت اسلام است و مصداق روشن آيه پيش مى باشد.

در زمان هاى گذشته شكل اجرايى اصل (نيرومند شدن در برابر دشمنان) اين بود كه مسلمانان در فنون اسب سوارى و تيراندازى كامل گردند و در حقيقت اين كار، جزو فنون نظامى آن عصر و بهترين شكل براى پياده كردن قانون نيرومند شدن در برابر دشمن بود در صورتى كه آن چه اصالت دارد، مسأله تحصيل قدرت و نيروست و مهارت در اسب دوانى و تيراندازى لباسى است بر تن قانون و با توسعه فرهنگ و دگرگونى وسايل نظامى و تكامل فنون جنگى بايد اين جامه را از تن اين قانون در آورد و جامه روز به آن پوشانيد، از اين روست كه قوانين قرآن با توسعه فرهنگ ها و دانش ها تصادم پيدا نمى كند.

در مسأله تحصيل دانش آن چه هدف اصلى اسلام است همان كسب آگاهى هاى لازم و مفيد به حال افراد و جامعه اسلامى است و هرگز اسلام علم خاصى را به جز علم دين كه آن هم لازمه معيشت و زندگى يك انسان است معرفى نكرده و نحوه اجراى اين اصل را به خود مسلمانان واگذار كرده است، زيرا آن چه هدف اصلى است همان كسب دانش هاى لازم و مفيد است كه مايه عزت و استقلال و سربلندى مسلمانان باشد و شكل اجرايى اين اصل در هر زمان به نحو خاصى است.

ممكن است علمى در قرن و عصرى پايه ترقى و مايه عزت و استقلال نباشد ولى در عصر ديگر تحصيل اين هدف جز با تحصيل اين علوم ممكن نگردد.

در گذشته براثر دورى جامعه هاى جهان از يك ديگر تحصيل برخى از علوم براى مسلمانان لازم نبود و يك فرد بازرگان و يا سياست مدار با همان تجارب محلى خود مى توانست اقتصاد كشور را اداره كند در صورتى كه امروزه كسب عزت و استقلال و پيشرفت در مسائل سياسى و اقتصادى و حفظ ثغور و حدود اسلام جز با آشنايى كامل با اين علوم امكان پذير نيست. آن چه مقدس و لازم است تحصيل دانش مفيد و كسب استقلال و عزت است، ولى طرق و راه هايى كه ما را به آن هدف مى رساند براى اسلام مطرح نيست و بايد در اين شرايط به مقتضيات زمان رفتار كرد.

2. قوانين قرآن با مقتضيات فطرت هماهنگ است

انگيزه اصلى براى پيدايش قوانين و مقررات، همان احتياجات اجتماعى و انسانى انسان است. او مى خواهد در پوشش قانون، نيازهاى فردى و اجتماعى خود را برطرف كرده خود را سعادتمند و خوش بخت سازد، ولى نيازمندى هاى بشر، يك سان و يك نواخت نيست و در حال تحول و دگرگونى است.

تحولات صنعتى و پيشرفت هاى چشم گير تكنيكى، ضربت شكننده اى بر بسيارى از سنت هاى مادى ديرينه بشر فرود آورد و او را به صورت يك موجود نوخواه و نوجو در آورد به طورى كه مى خواهد پيوند خود را از عادات و رسوم قديم و ديرينه قطع كند و با مفاهيم نو و سنت هاى نوبنياد پيوند بزند.

از طرف ديگر مذهب، انسان را به يك رشته اصول و سنت هاى ثابت و پايدار و ارزش هاى تغيير ناپذير دعوت مى كند و او را از هر نوع تجديد نظر در مقررات و رسوم ديرينه مذهبى، باز مى دارد. انسان مذهبى ميان اين دو كشمكش، متحير و سرگردان است، نمى داند چه كند نتيجه پيروى از مذهب، همان حفظ نظام قديم و ديرينه است در حالى كه اثر پيروى از نوخواهى همان تحرك و جستجوى مفاهيم نو و نظام نوين مى باشد و براى يك انسان مذهبى، جمع ميان اين دو اصل بسيار مشكل است.

گروهى براى آسوده ساختن خود از اين كشمكش به دژ (مقتضيات زمان) پناه برده اند و در پوشش اين واژه، پيوند خود را با سنن مذهبى و ارزش هاى ديرينه اخلاقى بريده اند در صورتى كه اگر مقتضيات زمان به صورت صحيح تفسير گردد، هرگز چنين نتيجه اى نخواهد داد.

اگر معناى مقتضيات زمان اين است كه با تمام اصول ديرينه و نظام قديم وداع كنيم و در تمام زمينه هاى زندگى با اصول نو و نظام جديد پيوند بزنيم، بايد گفت كه مقتضيات زمان خطرناك ترين حربه و كوبنده ترين عاملى است كه تمام ذخاير و اندوخته هاى معنوى و انسانى را تهديد مى كند و جوانان را با سنن مذهبى و ارزش هاى اخلاقى بيگانه مى سازد.

مسأله مقتضيات زمان به اين معنا بيش ازهمه دين اسلام را تهديد مى كند، زيرا آيينِ اسلام، آيين ابدى و جاودانى است و برنامه هاى آن منحصر به يك مشت ورد و عبادت و يا چند برنامه اخلاقى نيست كه مرور زمان تحولى در آن ايجاد نكند، بلكه يك سيستم جامع اجتماعى است كه تمام نيازمند ى هاى بشر را در زمينه هاى مدنى و بين المللى در برگرفته است و ثبات و بقاى يك چنين آيين گسترده در برابر تحولا صنعتى و اجتماعى ظاهراً مشكل مى نمايد.

/ 326