درس 80: اعجاز قرآن (16) - عقائد اسلامی در پرتو قرآن عقل و حدیث نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عقائد اسلامی در پرتو قرآن عقل و حدیث - نسخه متنی

جعفر سبحانی‏

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

درس 80: اعجاز قرآن (16)

اعجاز قرآن از ديدگاه معارف عقلي

معارف عقلى قرآن سلسله بحث هايى مربوط به (ايدئولوژى) مذهبى و زيربناى مسائل دينى است، مانند بحث از دلايل وجود خدا، صفات ذات و افعال، خلقت جهان و سرنوشت انسان، زندگى پس از مرگ، شناسايى پيامبران الهى و جانشينان آنان، شرايط و صفات هر يك و مباحث مربوط به هدايت و ضلالت و....

اهميت و عظمت معارف عقلى در صورتى معلوم مى شود كه بدانيم معارف عقلى يكى ازاهداف سه گانه قرآن است و آياتى كه درباره اصول كلى و معارف دينى نازل شده تقريباً يك سوم قرآن را تشكيل مى دهند. باز عظمت اين بخش در صورتى روشن مى گردد كه درتحليل آيات مربوط به آن، راه (مقايسه) و روش (تطبيقى) را پيش گيريم، يعنى عقايد و مذاهب ملل مختلف جهان و بالأخص عقايد محيط ظهورقرآن را كنار اصول كلى و معارف علمى آن قراردهيم. پس ازمقايسه و تطبيق باكمال بى طرفى و دورازتعصب درباره اصول كلى و معارف قرآن داورى كنيم.

بهترين راه درباره ارزيابى معارف قرآن بررسى عقايد يونانى، بودايى، زرتشتى و عرب جاهلى است كه هر يك بر قسمتى از جهان آن روز حكومت مى كرد وبسيارى از اين عقايد خلاصه افكار گروهى از پى افكنان فلسفه و استادان علوم الهى بود كه قرن ها در محافل علمى جهان شهرت به سزايى داشت و هم اكنون قدرت و عظمت خود را در قلوب گروهى از ملل دور افتاده جهان حفظ كرده است.

در اين ارزيابى فرد بى غرض اذعان پيدا مى كند كه آيات مربوط به عقايد و معارف، همگى درسرحد اعجازاست و محال است يك بشر درس نخوانده و تحصيل نكرده و پرورش يافته محيط جهل و بربريت قادر به طرح اصول و معارفى باشد كه نوابغ و فلاسفه جهان پس ازقرن ها به درك قسمتى ازآن چه كه او گفته است موفق گرديده اند؛ اينك دو نمونه:.

1. خداشناسى و مسأله فطرت

قرآن مجيد، خداپرستى را يك امر درونى و نهادى مى داند، گويى آفرينش بشرباحس خداشناسى همانند احساسات و غرايز ديگر انسانى، عجين شده است و هر انسانى ناخودآگاه تحت تأثير آن قرار مى گيرد.

قرآن در حالى كه براى اثبات وجود خدا براهين و دلايلى علمى و فلسفى ياد آور مى شود، اما معتقد است كه هر فردى فطرتاً خداخواه و خداجوست هر چند اين حس، بيشتر خود را در مواقع گرفتارى نشان مى دهد چنان كه مى فرمايد:.

فاَقِم وَجهَكَ للدّين حَنيفاً فطرتَ اذ الَتى فَطَر الناسَ عَليها لاتَبديلَ لِخَلقِ اذذَلِكَ الدين القَيِّم وَلكنَّ اَكثَرَ الناسِ لايَعلَمُون؛(24).

پس روى خود را متوجه آيين حنيف و خالص پروردگار كن! اين فطرتى است كه خداوند انسان ها را بر آن آفريده، دگرگونى در آفرينش الهى نيست، اين است آيين استوار، ولى بيشتر مردم نمى دانند.

مقصود از آيين (حنيف) در آيه كه آفرينش انسان بر آن بنا شده است همان آيين خداخواهى و خداپرستى است. اين آيه با صراحت هر چه تمام تر ماديگرى و انحراف ازخداشناسى را مخالف فطرت انسانى مى داند و اين رازبزرگ كه دانشمندان پس از چهارده قرن بر آن دست يافته اند و امروزآن را حس چهارم روح انسان مى دانند(25) يكى ازحقايق ارزنده اى است كه قرآن، در چهارده قرن پيش آن را به ما آموخته است.

2. ابطال تثليث در قرآن

براى شناسايى عظمت معارف قرآن، كافى است كه نظرقرآن را در ابطال ثنويت و دوگانه پرستى زرتشت و تثليث و سه گانه پرستى آيين هندو(26) و يا تثليث مسيحيت كه پيروان آن به تقليد از آيين هاى پيشين، موضوع سه گانه پرستى را در اين دين پاك الهى وارد ساخته اند بررسى كنند.

در آيين هندو (بودا) خداى ازلى و ابدى در سه مظهر و سه خدا تجلى كرده است به نام هاى:.

1. برهما (پديدآرنده)؛.

2. ويشتو(نگهدارنده)؛.

3. سيفا (كشنده).

و در آيين مسيح به نام هاى:.

1. خداى پدر؛.

2. خداى پسر؛.

3. خداى روح القدس.

در حالى كه زير بناى اين آيين ها را تثليث و سه گانه پرستى تشكيل مى دهد، خود موضوع تثليث آن چنان مهم و پيچيده است كه دانشمندان آنان در تفسير و تحليل آن كاملاً ناتوانند و در نهايت مى گويند: تثليث، رمزى است كه بايد به آن اعتقاد جست هر چند به حقيقت آن واقف نشويم.

آنها در تحليل اين عقيده رمزى، در برابر دو فرضيه كه يكى از ديگرى ابهام آميزتر و نارساتر و پراشكال تر است قرار دارند، زيرا هرگاه هر يك از خدايان سه گانه را خداى كاملاً مستقل و مالك تمام مقام الوهيت بدانيم در اين صورت از جاده مستقيم توحيد بيرون رفته و به سوى شرك و اعتقاد به تعدد صانع جهان، منحرف گرديده ايم كه براهين توحيد، آن را كاملاً مردود شناخته است و يا اين كه هر يك جزئى از خدا و مالك قسمتى از مقام الوهيت بوده و خداى كامل، از تركيب سه جزء انجام گرفته است و در حقيقت هر سه نفر با تشكيل شركت سهامى الوهيت، به چنين مقام بزرگى رسيده اند، اين همان فرضيه تركيب خدا از اجزاى محدود و نامحدود است كه ادله بسيط بودن خدا آن را باطل مى سازد. سرانجام به هر صورتى تصور شود خالى از اشكال نخواهد بود، از اين رو گروهى خود را راحت كرده و مى گويند: حقيقت تثليث از قلمرو فكر بشر بيرون است و بايد به طور تعبد پذيرفت. گروه ديگر گام فراتر نهاده و مى گويند: راه علم و دين از هم جداست و به صراحت گفته اند: ميان علم و دين تضاد است.

قرآن مجيد با صراحت هرچه تمام تر انديشه سه گانه پرستى را يك نوع كفر و پوششى بر حقيقت مى داند و مى فرمايد:.

لَقَد كَفَرَ الذينَ قالوُا اِنّ اذ ثالِثُ ثَلاثَة؛(27).

كسانى كه مى گويند: خداوند يكى از آن سه نفر است، كفر ورزيده اند.

و در آيه ديگر مى فرمايد:.

ف‏آمِنُوا بِاذ وَ رُسُلِهِ وَ لاتَقُولُوا ثَلاثَة؛(28).

به خداى يگانه و پيامبر او ايمان بياوريد و نگوييد: خداوند سه تاست.

قرآن انديشه فرزند خدا بودن (عُزَير) و (مسيح) را يك نوع تقليد كوركورانه از ملت هاى كافر مى داند كه پيش از اين داراى چنين عقيده اى بوده اند(29). آن جا كه مى فرمايد:.

قالَت اليَهُودُ عُزَير ابنُ اذ وَ قالَتِ النَصارى المَسيحُ ابنُ اذ ذلِكَ قَولُهُم بِاَفَواهِهِم يُضاهِؤُون قَولَ الَذينَ كَفَروُا مِن قَبل قاتَلَهُمُ اذُ اَنّى يُؤفَكُون؛(30).

يهود گفتند: عزير پسر خداست و نصارا گفتند: مسيح پسر خداست و اين سخنى است كه با زبان خود مى گويند كه همانند گفتار كافران پيشين است، خدا آنان را بكشد چگونه از حق انحراف مى يابند.

قرآن مجيد براى تنزيه دو سفير گرامى خود حضرت موسى و حضرت مسيح از هر نوع دعوت به شرك و بت پرستى مى فرمايد:.

وَ ما اَرسَلنا مِن قَبِلكَ مِن رَسُولٍ اِى نُوحى اِلَيهِ اَنَّهُ لا اِلهَ اِى اَنا فَاعبُدوُن؛(31).

هيچ پيامبرى را قبل از تو نفرستاديم مگر اين كه به او گفتيم (كه به مردم ابلاغ كند) كه، جز من خدايى نيست و مرا بپرستيد.

سرانجام قرآن با فرستادن سوره كوتاهى بر هر نوع انديشه شرك و تعدد خدا قلم بطلان مى كشد و او را خداوند يگانه و بسيط معرفى مى كند.

قُل هُوَاذ اَحَد اذالصَمَدُ لَم يَلِد وَلَم يُولَد وَلَم يَكُن لَهُ كُفُواً اَحَد؛(32).

بگو: خداوند يكتا و يگانه است، خداوندى است كه همه نيازمندان قصد او مى كنند. (هرگز) نزاد و زاده نشد و براى او هيچ گاه شبيه و مانندى نبوده است.

در حقيقت اين سوره بدون اين كه نامى از مسيحيت ببرد عقايد آنان را مستقيماً مطرح و به انتقاد از آنان مى پردازد و مسلمانان با خواندن اين سوره در نمازهاى پنج گانه از عقيده مسيحيت بيزارى مى جويند.

آيا يك چنين انديشه بلند و معارف ژرف مى تواند زاييده فكر يك فرد درس نخوانده باشد كه در محيط جهل و تاريكى بزرگ شده و به جهت تحصيل علم و دانش در برابر كسى زانو نزده است..

(1). توبه(9) آيه 34.

(2). اصول كافى، كتاب القرآن، ص‏591.

(3). نهج البلاغه (عبده)، ج‏2، ص‏202.

(4). تفسير برهان، ج‏1، ص‏28.

(5). بطلميوس اصلاً يونانى است، ولى در مصرمتولد شده است.

(6). رعد(13) آيه‏2.

(7). لقمان(31) آيه‏10.

(8). التبيان، ج‏6، ص‏213.

(9). تفسير برهان، ص‏278.

(10). سفينة البحار، ج‏2، ص‏572 ماده نجم و قريب به همين در مجمع البحرين ماده كوكب وارد شده و به جاى جمله (عمود من نور)، (عمودين من نور) ذكر شده و ممكن است منظور از(عمودين) (دو ستون) همان قانون نيروى جاذبه و گريز از مركز باشد.

(11). در معناى آيه، احتمال ديگرى نيز هست كه بسيار ضعيف است و آن اين كه جمله (ترونها) را صفت (بغير عهد) نگيريم و بگوييم: (رفع السموات بغير عمد ترونها؛ يعنى آسمان ها را بدون ستون آفريد و شما به همين نحو مى بينيد).

(12). فاطر(35) آيه 41.

(13). نهج البلاغه، خطبه 228.

(14). به سوره هاى شعراء(26) آيه 7؛ طه(20) آيه‏53؛ لقمان (31) آيه 10؛ ق(50) آيه 7؛ رحمن (55) آيه 53؛ يس (36) آيه 36 مراجعه فرماييد.

(15). ذاريات(51) آيه 49.

(16). آل عمران (3) آيه 191.

(17). فرقان(25) آيه 73.

(18). راغب، مفردات،ص‏216.

(19). كشاف، ج‏2، ص‏314.

(20). بقره (2) آيه 35.

(21). ذاريات(51) آيه 49.

(22). نجم (53) آيه 45.

(23). حشرات از عوامل مهم گرده افشانى هستند و سبب بارور شدن بسيارى از گل ها و گياهان مى شوند. حشرات به جهت استفاده از دانه گرده و شهد گل ها وارد آنها مى شوند و در موقع رفتن از گلى به گل ديگر دانه هاى گرده اى را كه به كرك هاى تن آنها چسبيده روى كلاله ها مى نشانند. اگر از نزديكى برخى از حشرات به بعضى نباتات و گياهان ممانعت شود ديگر آنها ميوه و دانه نمى دهند.

(24). تاريخ علوم، ص‏35.

(25). روم(30) آيه 30.

(26). سه حس ديگر عبارتند از: حس كنجكاوى، حس نيكوكارى و حس هنر و زيبايى. براى آگاهى بيشتر از اين ابعاد چهارگانه به كتاب (راه خداشناسى) مراجعه فرماييد.

(27). در سده ششم پيش از ميلاد مسيح، اصلاحاتى در آيين (برهمن) پديد آمد و سبب شد كه آيينى به نام (هندو) پديد آيد.

(28). مائده (5) آيه 73.

(29). نساء (4) آيه 171.

(30). در اين باره در بحث صفات خدا، به گونه اى گسترده سخن گفته شده است.

(31). توبه (9) آيه 30.

(32). انبيا (21) آيه 25.

(33). اخلاص (112) آيه هاى‏4-1.

/ 326