وجود امام، نه تنها در جلوگيرى ازاختلافات دراصول و فروع مفيد وضرورى است، بلكه وجود وى در مرحله ديگر كه خطرناك تر ازاختلاف دراصول و فروع است، به صورت ضرورى ترى تجلى مى كند؛ زيرا يكى ازبلاهاى بزرگى كه جامعه اسلامى پس ازدرگذشت پيامبرْبا آن رو به رو شد، موضوع داغى بازار جعل حديث بود. جاعلان حديث و تاريخ، با انگيزه هاى گوناگون وارد اين ميدان شدند. برخى ازيهوديان و مسيحيان مسلمان نما مانند (كعب الاحبار) و يا (وهب بن منبه) روى عداوتى كه با اسلام داشتند، يك رشته اسرائيليات و مسيحيات را وارد تاريخ اسلام كردند و گروهى ازمسلمانان ضعيف الايمان،به تحريك خلفا و امراى وقت و يا به خاطرشهرت و مقام خواهى يا انگيزه هاى ديگردست به جعل حديث زدند.اينك مشروح اين قسمت:.گروه منافق، چه آنهايى كه مشرك بودند و به ظاهر مسلمان شدند و يا آنهايى كه از آيين يهود و مسيح پيروى مى كردند، و سپس به عللى به اسلام تظاهر نمودند، ضربه هاى سنگينى بر علوم و معارف اسلام وارد آوردند. آنان با وارد كردن خرافات اسرائيلى و مسيحى در بين احاديث اسلامى و يا جعل حديث از زبان پيامبر گرامى، چهره فرهنگ اسلام را دگرگون كرده و آن چه را كه تعاليم اسلام از آن بيزار است، در فرهنگ اسلام وارد ساختند و به خورد جامعه عوام و ساده لوح مسلمان دادند و مردم بر اثر خوش بينى به بيان شيرين و قيافه جذاب و ظاهر الصلاح آنان، تصور كردند كه آن چه از آنان مى شنوند، همگى حق و حقيقت است.اين جاست كه لزوم وجود امام معصوم و پيراسته از گناه و اشتباه كه بر صراط مستقيم اسلام باشد كاملاً احساس مى گردد تا مردم در پرتو مراجعه به وى، حق را از باطل و حقيقت را از مجاز بازشناسند، و نه تنهادر مواقع مراجعه مردم، حقايق را بازگو كند، بلكه همانند صاعقه آسمانى، ريشه اين نوع احاديث مجعول و منقولات باطل و افكار بى پايه را بسوزاند و جامعه را از دست اين نوع جاعلان حديث و دروغ پردازان تاريخ برهاند.