بر خداوند حكيم كه خواهان گرايش بندگان به آيين توحيد و دين اسلام است لازم است كه پس از درگذشت پيامبر اسلام، فردى عالم و معصوم را جانشين پيامبر خود سازد تا از اين طريق، مقدمات هدايت بندگان خود را فراهم سازد و اسلام و مسلمانان را ازهر نوع تحقير علمى باز دارد و شناسايى و معرفى چنين فردى جز از ناحيه تعيين و تنصيص الهى ممكن نيست.مسأله هجوم فكرى، ايجاد شك و ترديد، رد و نقد آرا و عقايد اسلامى،با گسترش اسلام در اطراف جهان و ترجمه كتاب هاى فلسفى، علمى و آميزش مسلمانان با ملت هاى روم و يونان، توسعه و گسترش يافت و عناصر ضد اسلامى كه رسماً از الحاد و انكار مقدسات، طرف دارى مى كردند، در برابر مسلمانان به صف آرايى پرداختند و نام برخى از آنان مانند (عبدالكريم بن ابى العوجاء)، (ابوشاكر ديصانى) و (عبدالملك بصرى) در صفحات تاريخ و كتاب هاى كلام و مناظره ضبط گرديده است، بنابراين آيا مى توان گفت كه پيامبر اسلام، با توجه به چنين دشمنان نيرومندى كه نمونه هاى آن را در دوران حيات خود ديده بود براى حفظ اسلام از خطر نفوذ افكار بيگانگان فكرى نكرده و اين خلأ را با تعيين جانشين پر نكرده است جانشينى كه علم وى همانند علم خود او از علم بى پايان خداوند سرچشمه بگيرد و ازگناه و اشتباه مصون و معصوم باشد.