بررسى دلالت حديث منزلت
در درجه نخست، بايد در جمله (اِى اَنَّه لا نبىَّ بَعدى) كه در اصطلاح به آن جمله استثنايى مى گويند، دقت كنيم.معمولاً هر كجا موقعيت كسى را به كسى تشبيه كنند و بگويند: اين دو نفر از نظر مقام مثل هم هستند، اهل زبان از اين جمله جز اين نمى فهمند كه اين دو نفر از نظر شؤون و مناصب اجتماعى با هم مساوى هستند و اگر پس ازچنين تشبيه و تنزيل، مقامى را استثنا كنند آن نيز شاهد ديگرى مى شود كه اين دو نفر از هر نظر همتاى يك ديگرند، جز در آن مقامى كه در سخن گوينده استثنا شده است.در اين حديث، پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم ، موقعيت على عليه السلام را نسبت به خود همانند موقعيت هارون نسبت به موسى خوانده است و از ميان مقاماتى كه هارون داشت، فقط يك منصب را استثنا كرده و آن اين كه هارون، پيامبر بود ولى على عليه السلام پيامبر نيست، زيرا پيامبر اسلام به حكم آيه (ما كانَ مُحَمَّد اَبا اَحَدٍ مِن رِجالِكُم وَلكن رَسُولَ اذ وَ خاتَمَ النَّبييّن)(21)خاتم پيامبران است و پس از وى پيامبرى نخواهد آمد.اكنون بايد ديد مناصب و مقامات هارون به حكم قرآن چه بوده كه همه آنها را على عليه السلام دارا بوده است، جز نبوت كه خود پيامبر در ذيل حديث آن را استثنا كرده است.وقتى به قرآن مراجعه مى كنيم، مى بينيم كه موسى براى هارون، مناصب زيرا را از خداوند خواسته است و پروردگار درخواست هاى موسى را پذيرفته و همه را به هارون داده است:.1. مقام وزارت؛ موسى بن عمران، ازخداوند خواست كه هارون را وزير او قرار دهد، چنان كه مى گويد:.وَ اجعَل لى وَزيراً مِن اَهلى هاروُنَ اَخى؛(22).پروردگارا از اهل بيت من، هارون را براى من وزير قرار ده.2. مقام رسالت؛ موسى بن عمران از خدا خواست كه او را در امر رسالت، شريك وى سازد چنان كه مى گويد:.واَشرِكهُ فى اَمرى؛(23).او را در امر رسالت شريك من قرار ده.3. تقويت و تأييد؛ موسى از خدا خواست كه او را به وسيله برادر خود هارون، تأييد و تقويت كند، چنان كه مى گويد:.اُشدُد به اَزرى؛(24).مرا به وسيله او نيرومند ساز.قرآن مجيد مى فرمايد كه خداوند، به تمام درخواست هاى موسى پاسخ مثبت گفت و همه اين مقامات را به هارون عطا كرد چنان كه مى فرمايد:.قالَ قَد اُوتيتَ سُؤلَكَ يا موُسى؛(25).فرمود: اى موسى! همه درخواست هاى تو داده شد.4. هارون در غيبت موسى، خليفه و جانشين او بود، چنان كه مى فرمايد:.وَقالَ مُوسى لاَِخيهِ هاروُنَ اخلُفنى فى قَومى وَ اَصلح وَ لا تَتَّبِع سَبيلَ المُفسِدينَ؛(26).و موسى به برادر خود، هارون گفت: تو در ميان قوم من خليفه و جانشين من باش و اصلاح بنما و از مفسدان پيروى منما!.ازمراجعه به آيات ياد شده، مقامات و مناصب هارون كاملاً به دست مى آيد و به حكم حديث منزلت، تمام اين مناصب و مقامات براى على عليه السلام ثابت مى گردد.در اين صورت على عليه السلام ، وزير، يار و ياور و خليفه رسول خدا در ميان مردم است و بايد در غياب پيامبر، رهبرى مردم را به عهده بگيرد.(1). تاريخ طبرى، ج2، ص84؛ تاريخ كامل ابن اثير، ج2، ص65؛حلبى، سيره،ج2، ص3؛ ابن هشام، سيره، ج2، ص42.(2). طبقات كبرى،چاپ بيروت، ج1، ص262. ابن اثير، تاريخ كامل، چاپ مصر، ج2، ص46 نماينده و زمام دار يمامه كه حامل پيام او بود چنين گفت: (اِن جعل الامُر لَهُ اَسلَمَ وَ سارَ اِلَيهِ وَ نَصَرَهُ وَ اِلا قَصَدَ حَربَهُ؛ هرگاه اين موضوع به او واگذار گردد مسلمان مى شود و آيين پيامبر را يارى مى كند و در غير اين صورت با آن به نبرد برمى خيزد).(3). اصول كافى، چاپ آخوندى، ج1، ص178.(4). اصول كافى، چاپ آخوندى، ج1، ص178.(5). همان، ص172.(6). همان،1، ص170.(7). ص38 آيه 26.(8). نساء (4) آيه 59.(9). همان، آيه 65.(10). احزاب (33) آيه 36.(11). همان، آيه 6.(12). توبه (9) آيه 102.(13). شعرا(26) آيه 214.(14). مائده(5) آيه 55.(15). همان، آيه 56.(16). كنز العمال، ص405، حديث شماره 6137؛ فخر رازى، تفسير كبير، ج12، ص26؛ نيشابورى، تفسير، كه در حاشيه تفسير طبرى چاپ شده است، ج6، ص154.(17). كيست كه در حال ركوع، انگشترى خود را به فقير داد و اين موضوع را در دل پنهان كرد، كيست كه در بستر پيامبر خوابيد، در حالى كه محمد در شب عازم غار ثور بود، كيست كه در قرآن، در نه مورد مؤمن خوانده شده است، و آن آيات بسيار زياد تلاوت مى گردد ر.ك. تذكرة الخواص، چاپ نجف،ص18.(18). توبه (9) آيه 71.(19). ابن هشام، سيره، ج2، ص520.(20). مسلم،صحيح، ج7، ص120.(21). احزاب (33) آيه 40.(22). طه (20) آيه هاى 30 - 29 در آيه ديگر (فرقان (25) آيه 35) با صراحت هر چه تمام تر به وزارت هارون تصريح مى كند و مى فرمايد: (وجعلنا معه اخاه هارون وزيراً؛ هارون برادر موسى را وزير وى قرار داديم).(23). طه (20) آيه 32.(24). همان آيه 31.(25). همان آيه 36.(26). اعراف(7) آيه 142.