پيامبر گرامى اسلام خاندان خود را همانند سفينه نوح معرفى كرد و در حديث ديگرى آنان را يكى از دو (ثقل) خواند كه بايد تا روز رستاخيز به آنها تمسك جست.در احاديث ديگر، اهل بيت و عترت خود را به دوازده خليفه و جانشين تفسير كرده و از وسعت مفهوم اين دو لفظ (اهل بيت و عترت) كاسته است و از اين طريق روشن ساخته است كه مقصود وى از آن دو لفظ، مطلق خاندان وى نيست بلكه گروه انگشت شمارى هستند كه جانشين او مى باشند و عزت دين به پيروى از آنان بستگى دارد.در اين كه پيامبر گرامى، خلفاى خود را دوازده نفر معرفى و معين كرده است، در ميان محدثان اسلامى اختلافى نيست؛ زيرا روايات آن به اندازه اى است كه نمى توان در صحت آنهاشك و ترديد كرد.مهم اين است كه اين دوازده نفر را به خوبى بشناسيم و در امور دينى و اجتماعى از آنان پيروى كنيم.اختلاف ما و محدثان اهل سنت، در تعيين مصاديق اين دوازده نفر است كه عزت دين به آنها بستگى دارد، زيرا آنان مى خواهند اين لفظ را بر جنايت كاران بنى اميه و بنى عباس تطبيق دهند. اين تطبيق علاوه بر اين كه با متن روايات سازگار نيست با تاريخ نيزمطابقت ندارد،زيرا اولاً، پيامبراين خلفاى دوازده گانه را مايه عزت دين و سربلندى مسلمانان معرفى مى كند و هيچ گاه يزيدها، مروان ها، عبدالملك ها و سفاح هاكه دستشان تا مرفق در خون مسلمانان فرورفته بود مايه عزت و سربلندى مسلمانان نبودند، بلكه مايه ننگ تاريخ اسلام و بشريت به شمارمى رفتند و ثانياً، تعداد اين جنايت كاران ازدوازده نفرمتجاوزاست و به هيچ گونه اى نمى توان احاديث خلفاى دوازده گانه را بر آنان تطبيق كرد.در اين جا ما به نقل دو حديث اكتفا مى كنيم:.الف) حديث جابر كه با هفت عبارت نقل شده؛.ب) حديث ابن مسعود.1. عَن جابربن سَمَرَة، قالَ: سَمِعتُ رَسُولَ اذ، يَقُولُ: يَكُونُ اثنا عَشَر اَميراً. فَقالَ: كَلِمَةً لَم اَسمَعها. فَقالَ اَبى: اِنَّهُ قال: كُلُّهُم مِن قُرَيش؛(13).جابر مى گويد: با پدرم، بر پيامبر وارد شديم شنيدم مى گويد: اين امر به پايان نمى رسد تا دوازده خليفه در ميان آنان به سر ببرد. سپس سخنى ديگر گفت كه من نشنيدم. به پدرم گفتم: چه گفت گفت: فرمود: همگى از قريشند.2. عَن جابربن سَمَرَة،دَخَلت مَعَ اَبى عَلَى النَّبى، فَسَمِعتُهُ يَقُولُ: اِنَّ هذا الاَمرَ لايَنقَضى، حَتّى يَمضَى فيهم اثنا عَشَر خَليفةً، ثُمَّ تَكَلَّمَ بِكَلامٍ خَفِىَ عَلَىّ. فَقُلتُ لأِ بى: ما قالَ قالَ:قالَ: كُلُّهم مِن قُرَيش؛(14).جابر مى گويد: با پدرم، بر پيامبر وارد شدم شنيدم مى گويد: اين امربه پايان نمى رسد تا دوازده خليفه در ميان آنان به سر ببرد، سپس سخنى ديگر گفت كه من نشنيدم، به پدرم گفتم: چه گفت گفت: فرمود: همگى ازقريشند.3. عَن جابربن سَمَرة، يَقُولُ:سمعتُ رَسَولَ اذ يَقُولُ: لايَزالُ الاسلامُ عَزيزاً الى اثنا عَشَر خَليفَةً، ثمَّ قالَ: كَلِمَةً لَم اَسمَعها. فَقُلتُ لأِبى: ما قالَ فَقالَ: كُلُّهُمُ مِن قُرَيش؛(15).از پيامبر شنيدم كه فرمود: اسلام به دوازده خليفه عزيزخواهد بود. سپس سخنى فرمود كه من نشنيدم. از پدرم پرسيدم: چه گفت گفت: فرمود: همگى ازقريش هستند.4. عَن جابر، اِنطَلَقتُ اِلى رَسُولِ اذ وَ مَعى اَبى يَقُولُ: لايَزالُ هذا الدينُ مَنيعاً اِلى اَثنا عَشَر خَليفَةً؛(16).اين دين به دوازده خليفه، گرامى و بلند خواهد بود.5. عَن جابربنَ سَمَرَةٍ، سَمِعتُ رَسُولَ اذ يَومَ جُمُعَةٍ عَشيَّةَ رَجمِ الاَسلَمىٍ يَقُولُ: لايَزالُ الدينُ قائِماً حَتىَّ تَقُومَ الساعَةُ، اَو يَكُونَ عَلَيكُم اِثنا عَشَر خَليفَةً كُلُّهُم مِن قُرَيش؛(17).از پيامبرگرامى روز جمعه، شبِ روزى كه اسلمى سنگسار شد، شنيدم كه فرمود: اين دين تا روز رستاخيز برپاست تا اين كه دوازده نفر بر شما خلافت كنند و همگى از قريش هستند.6. عَن جابربن سَمَرَة، سَمِعتُ رَسُولَ اذ، يَقُولُ: لايَزالُ هذا الدّينُ عَزيزاً اِلى اثناعَشَر خَليفَةً، فَكَبَّرَ الناسُ وَ ضَجُّوا ثُمَّ قالَ كَلِمَةً خَفِيَت. قُلتُ لأبى: يا اَبَه! ما قالَ: قالَ كُلُّهُم مِن قُريش؛(18).از پيامبر شنيدم كه فرمود: اين دين تا دوازده نفر خليفه عزيز خواهد بود، ناگهان مردم تكبير گفتند و ضجّه كردند، سپس پيامبر سخنى ديگر گفت. از پدرم پرسيدم: چه گفت گفت: فرمود: همگى از قريش هستند.7. عَن جابربن سَمَرَة، كُنتُ مَعَ عَمّى عندَ النَبىّ يَقُولُ: لايَزالُ اَمرُ اُمَّتى صالِحاًحَتّى يَمضى اثنا عَشَرَخَليفَةً ثُمَّ قالَ كَلِمَةً وَ خَفَضَ بها صَوتَه، فَقُلتُ لِعَمّى وَ كانَ اَمامى: ما قالَ يا عَمُّ قالَ: قالَ: يا بُنَىَّ كُلُّهُم مِن قُرَيش؛(19).با عموى خود پيش پيامبر بودم، پيامبر فرمود: كار اين امت پيوسته به صلاح خواهد بود، تا دوازده خليفه بر آنها بگذرد. سپس صداى خود را آهسته كرد، به عمويم كه جلو من نشسته بود، گفتم: چه فرمود گفت: فرمود: همگى از قريشند.8. عَن ابن مَسعُود،اِنَّه سُئِلَ كَم يَملُك هذه الاُمَّة مِن خَليفَة فَقالَ سَألنا عَنها رَسُولَ اذ، فَقالَ اِثنا عَشَر كَعِدَّةِ نُقَباءِ بَنى اِسرائيل؛(20).از ابن مسعود پرسيده شد كه زمام اين امت را چند نفر به دست مى گيرند گفت: ما از پيامبر سؤال كرديم وى فرمود: دوازده نفر، به تعداد نقيبان بنى اسرائيل.احاديث درباره ائمه اثنا عشر، بالأخص اين كه تعداد آنان به تعداد نقباى بنى اسرائيل است، بيش از آن است كه در اين جا گرد آورى شود، بلكه جمع آورى اين احاديث در گرو تأليف رساله اى است كه در اين مورد نوشته شود و ما به عنوان نمونه به اين مقدار اكتفا كرديم.اكنون لازم است با دقت هرچه تمام تر اين دوازده نفر خليفه را كه در سخنان حضرت رسول وارد شده اند به خوبى بشناسيم.بر امت اسلامى لازم است كه پس از چهارده قرن جنگ، نزاع، مناقشه و مرافعه، به احاديثى كه در صحاح، سنن و مسانيد وارد شده است، مراجعه كنندو مصاديق آنها را پيدا كنند.از جملاتى كه پيامبر در مورد اين دوازده نفر متذكر شده است، مى توان مصاديق اين دوازده خليفه را به دست آورد:.الف) اِنَّ هذا الاَمرَ (الاسلام) لايَنقَضى حَتّى يَمضى فيهِم اِثنا عَشَر.ب) لايَزالُ الاِسلامُ عَزيزاً.ج) لايَزالُ هَذا الدين مَنيعاً.د) لايَزالُ اَمرُ اُمَّتى صالِحاً.ه) كَعِدَّةِ نُقَباءِ بَنى اِسرائيل.اين جملات، روشنگر شخصيت خلفايى است كه عزت و مناعت اسلام، صلاح و رستگارى امت اسلام، بستگى به آنان دارد و تعداد آنان به اندازه نقيبان بنى اسرائيل است و قيامت برپا نمى گردد و امر اسلام به پايان نمى رسد، مگر اين كه اين دوازده نفر در ميان امت پا بگذارند و در ميان آنان قرار گيرند.چنين خلفايى با اين خصوصيات، جز بر امامان دوازده گانه مذهب اثنا عشرى، بر هيچ گروهى تطبيق نمى كند؛ زيرا امام على و فرزندان او به خصوص آنان كه در اوقات فترت به نشر معارف و علم و رهبرى امت به صلاح و درست كارى موفق گرديدند، مايه عزت اسلام بوده و آخرين خليفه آنان كسى است كه پيامبر درباره او فرموده كه رستاخيزبرپا نمى گردد، مگر پس ازاين كه روى زمين پر از جور و ستم گردد، سپس فردى از عترت من طلوع مى كند و زمين را از عدل و داد پر مى كند پس از آن كه با جور و ستم پر شده باشد.آيا عبارت هاى پيشين كه از پيامبر گرامى نقل گرديد، خصوصاً جمله (لايَزالُ الدينُ قائماً) يا جمله (اِنَّ هذا الاَمرَ لايَنقَضى) بر وعده الهى درباره آخرين خليفه از خلفاى اثنا عشر تطبيق نمى كند.شما اگر اين احاديث را در كنار احاديث غدير، منزلت، ثقلين و سفينه نوح بگذاريد، قاطعانه داورى مى كنيد كه مقصود همان ائمه عترت و پيشوايان دوازده گانه شيعه است و بس.