درس 103: عقيده به معاد در ميان ملل جهان - عقائد اسلامی در پرتو قرآن عقل و حدیث نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عقائد اسلامی در پرتو قرآن عقل و حدیث - نسخه متنی

جعفر سبحانی‏

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

درس 103: عقيده به معاد در ميان ملل جهان

اعتقاد به معاد، اساس و زيربناى تمام اديان و آيين هاى آسمانى را تشكيل مى دهد. آيين بدون معاد همانند كاخ بى اساس است كه قطعاً فرو مى ريزد؛ زيرا دين براى سوق دادن بشر به سوى كمال فرستاده شده است و هر نوع برنامه اى بدون توجه به ضامن اجراى آن، كار لغو و بيهوده اى است و ضامن اجراى دستورهاى الهى، ايمان به زندگى پس از مرگ و رويارويى با پاداش ها و كيفرهاى اعمال است و بدون چنين عقيده و ايمانى هر نوع برنامه غيبى با ركود و توقف روبه رو خواهد شد.

همان طورى كه در درس گذشته ياد آور شديم، حكومت هاى نظامى و پليسى در اجراى قوانينى كه خود بشر تنظيم مى كند، موفقيت نسبى دارند و برنامه هاى الهى نيزچنين است، يعنى بدون يك پليس درونى و پنهانى قابل اجرا نيست، زيرا برنامه هاى الهى محدود به ظاهرنيست، بلكه مى خواهد افكار و انديشه ها را در ذهن و غرايز را در خلوت خانه ها مراقبت كند و نه تنها مى گويد: گناه مكن، بلكه مى گويد: فكر گناه را نيزمكن.

به خاطر نقش مؤثرى كه ايمان به معاد در اجراى برنامه هاى الهى و سيرتكامل انسان دارد، درتمام آيين هاى بزرگ جهان كه برخى به طور قطع آسمانى بوده و قسمتى نيز ممكن است ريشه آسمانى داشته و سپس به مرور زمان اصالت خود را ازدست داده باشد مسأله معاد به صورت يك اصل اساسى، جلوه گر است.

اگر از تبليغات و معتقدات دينى، مسأله ايمان به رستاخيز را برداريم ارزش و اثرآن كاملاً كاهش مى يابد. مخصوصاً براى بشر متمدن كه رفته رفته به ماديات علاقه و بستگى پيدا مى كند و افكار و اعمال او روى حساب سود و زيان دور مى زند. اگر براى كارهاى خوب و بد اثرو حساب و نتايجى نشناسد هرگزنمى تواند بر نفس سركش خود دهانه زده و در راه حق و حقيقت قبول محروميت نمايد، شايد به همين دليل بوده است كه در اسلام كه آخرين دين و مقارن رشد انسان و حكومت عقل است، عنايت بيشترى به آخرت شده است.

1. معاد در ميان انسان هاى بدوي

در اعصار پيش از تاريخ و در تمدن هاى باستانى، عقيده به زنده شدن مجدد انسان يكى از اصول مسلّم بشرهاى آن دوره بوده است.

جامعه شناسان كوشش مى كنند، براى اين گونه عقايد، ريشه هاى پندارى بينديشند در صورتى كه براى توجيه اين نوع انديشه ها، راه صحيحى وجود دارد كه مى توان از آن راه، آن را تفسير كرد.

در درجه نخست چون ميل به بقا يك خواست فطرى انسان است پس پيدايش اين عقايد، سرچشمه فطرى دارد و چيزى كه با قلم خلقت بر لوح وجود او نوشته شده روى پرده هاى انديشه او ظاهرگرديده است.

توجيه ديگر آن است كه پيامبران الهى در هر عصرى وجود داشته و در هرزمانى فراخور استعداد بشرى سخن گفته و تعاليمى داشته اند و چون در ميان تمام دعوت هاى الهى، معاد اصل مشترك است از اين نظرنداى زندگى مجدد را از زبان تمام انسان هاى جهان مى شنويم.

آرى، اين دو عامل وسيله پيدايش يك چنين عقيده گسترده جهانى شده است و جالب و آموزنده است كه حتى بدويان معاصر كه تنها نمايندگان آدميان ديرينه باستانى هستند نيزمعتقدند كه اموات نه فقط زنده و باقى هستند، بلكه داراى همان احساسات و حوايج ايام زندگانى پيشين خود نيزمى باشند.

2. معاد درميان مصريان

مصريان زندگى بعد از مرگ را قبول داشتند و دلايلى كه در دست هست اين موضوع را نشان مى دهد، يعنى همان طور كه در اين جهان، به خوشى و شادى به سرمى برده اند، آرزومند بوده اند كه در جهان ديگرنيزاز نعمت و عيش جاودانى بهره مند گردند. آنان معتقد بودند كه روح انسان پس ازخروج از بدن، به همان جسم و جسد علاقه دارد و بعد ازمرگ، دوباره با شوق و ولع بسيارى به همان بدن برمى گردد، در حالى كه همان علاقه قديم به طعام و شراب هنوزدر وجود او باقى است، ازاين جهت اين روح، راحت و آرامش نخواهد يافت مگر آن كه بدن بى عيب و محفوظ مانده باشد، ازاين رو غذا و آب در دسترس او قرار مى دادند و راه آمد و شد آن روح را به درون قبر آسان مى كردند و در آشيانه قبرروزنه يا منفذى قرار مى دادند كه روح بتواند به آسانى عبور كند و درك آنان ازمعاد همين مقدار بود و معاد را در دل همين دنيا جستجو مى كردند و بس و فكر آنان بيش ازاين پروازنداشت.

3. معاد در آيين مجوس

در دين زرتشت ازحيات مجدد و مسأله قيامت سخن به ميان آمده و بر حسب تعاليم او هر وقت عمراين جهان هستى به آخررسيد، رستاخيزهمگانى واقع خواهد شد. در آن روزخوبى ها و بدى ها را شمار خواهند كرد و براى امتحان بدكاران و نيكوكاران جايگاهى پر ازآتش و آهن گداخته به وجود مى آيد و بدان و زشت كاران را در آن جا خواهند افكند.

اندكى پس ازمرگ، محاكمه مرده آغاز مى شود و سرنوشت روان او، از آن پس معلوم خواهد شد تا آن كه روز رستاخيزبرپا شود. هر روانى خواه خوب، خواه بد، درروزقيامت ازفراز پل جدا كننده عبور مى كنند، اين پل به روى دوزخ قرار دارد و يك جانب آن به دروازه بهشت منتهى مى گردد.

روى اين پل، نامه اعمال آن روح، خوانده مى شود و سراسر كارهاى او را در دو كفه ترازو مى گذارند. اگر كفه حسنات بر كفه سيئات بچربد آن روان به سوى بهشت مى خرامد و اگر كفه سيئات فزونى گيرد به قعر دوزخ مى افتد و نيكوكاران از آن پل به سلامت مى گذرند و براى بدكاران راهى و چاره اى جزفرو افتادن به (هاويه) نيست.(6).

بسيارى از نويسندگان معاصر كه درباره زرتشت كتاب نوشته اند، معتقدند كه بقاى روح پس ازمرگ، مجازات و مكافات پس ازمرگ، يكى از اصول اين آيين است.(7).

بنابراين، اعتقاد به معاد و زندگى پس از مرگ در آيين مجوس به روشنى به چشم مى خورد و در اين مطلب ميان محققان اختلافى نيست.

/ 326