عرب معاصر نزول قرآن، درباره دو موضوع اساسى بيش ازهمه چيز سرسختى نشان مى داد: يكى مسأله توحيد و يكتاپرستى و ديگرى مسأله معاد و بازگشت به حيات مجدد بود.درباره حيات نوين به قدرى لجاجت و عناد از خود نشان مى داد كه دعوت به چنين زندگى را، جنون و ديوانگى مى پنداشت، چنان كه قرآن ازاين گروه اين چنين نقل مى كند:.وَ قالَ الَذينَ كَفَروُا هَل نَدُلُّكُم عَلى رَجُلٍ يُنَبّئكُم اِذا مُزِّقتُم كُلَّ مُمَزَّقٍ اِنَّكُم لفى خَلقٍ جَديدٍ اَفتَرى عَلى اذ كَذِباً اَم بِه جِنَّة؛(24).افراد كافر مى گويند: آيا شما را به مردى راهنمايى كنيم كه مى گويد: پس از آن كه ريزريزشديد آفرينش نو خواهيد داشت، آيا به خدا دروغ بسته است يا جنونى دارد.و گاهى آن را يك نوع سحر و چشم بندى تلقى مى كردند، گويى اگر در برابر ديدگان آنان مرده را زنده مى كردند، خود و حواس خويشتن را تخطئه مى كردند و آن را يك نوع اشتباه حواس و تصرف در دل و ديده مى انگاشتند، چنان كه قرآن از آنان نقل مى كند:.... وَ لَئن قُلتَ اِنَّكُم مَبعُوثُونَ مِن بَعدِ المَوتِ لَيَقُولَنَّ الَذين كَفَروا اِن هذا اى سِحر مُبين؛(25).اگر (به آنها) بگويى: به راستى شما پس ازمرگ، برانگيخته مى شويد، آنان كه كافرند مى گويند: اين كار جزسحر و جادوگرى چيزى نيست.اصولاً آنان نمى توانستند، تصور كنند بدنى كه متلاشى و خاك شده و يا قطعات استخوانى از آن بازمانده بارديگر زنده گردد و قرآن اين (استبعاد) را درموارد متعددى ازآنان نقل مى كند و مى فرمايد:.وَ قالُوا ءَاِذا كُنّا عِظاماً وَرُفاتاً ءَاِنّا لَمَبعوثُونَ خَلقاً جَديداً؛(26).و گفتند:آيا هنگامى كه ما استخوان هاى پوسيده و پراكنده اى شديم دگر بار با آفرينش تازه اى مبعوث مى شويم.قرآن در برابر عناد و سرسختى آنان، ازطرق مختلف وارد شده و با اقامه دلايل عقلى روشن توانسته است به اذهان آنان روشنى بخشد و با نشان دادن صحنه هايى ازرستاخيزنباتات وبازگو كردن سرگذشت گروهى ازدرگذشتگان كه پس ازمرگ و يا شبيه مرگ، گام به صحنه زندگى مجدد نهاده اند كوشيده است از قوت عناد آنان بكاهد و افراد منصف و بى غرض را كه ذهن (استدلال پذير) دارند به حقيقت رهنمون گرداند.ما دلايل قرآنى را يكى پس از ديگرى به گونه اى فشرده ياد آور مى شويم.