درس 106: قرآن و امكان بازگشت به زندگى جديد (2) - عقائد اسلامی در پرتو قرآن عقل و حدیث نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عقائد اسلامی در پرتو قرآن عقل و حدیث - نسخه متنی

جعفر سبحانی‏

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

درس 106: قرآن و امكان بازگشت به زندگى جديد (2)

3. تجديد حيات در بهاران

همه ساله زمين هاى مرده كه در فصل زمستان فاقد جنبش و حركت و فروغ حيات نباتى هستند در فصل بهار به جنبش و تكاپو مى افتند و با ريزش باران بهارى فعاليت و كوشش خود را آغاز مى كنند. فصل زمستان، فصل خشكى و خاموشى زمين است. در اين فصل در منطقه هاى سرد سير، جزسرما و در مناطق ديگر جز باد چيز ديگرى به چشم نمى خورد. پس ازسپرى شدن اين فصل، باد بهارى مى وزد و باران به سطح زمين مى بارد و محيط براى نباتات و درختان، از لحاظ حرارت و رطوبت مساعد مى گردد.

خاك بى جان به جنب و جوش مى افتد و زمين چهره خود را با گياه و گل، سبز و رنگين مى سازد و در نتيجه زمين پس از مرگى طولانى دوباره زنده مى شود و آثار حيات خود را نشان مى دهد.

قرآن با ارائه اين نمونه حيات، بر امكان زندگى مجدد انسان، استدلال مى كند و از اين طريق به استبعاد افراد پاسخ مى گويد، زيرا اگر احياى مجدد مرده، يك امر ممتنع و محال باشد، بايد اين قانون كليت داشته باشد حتى در يك مورد هم ديده نشود كه موجود مرده اى روزى جامه حيات بر تن كند و اگر در يك مورد خلاف آن مشاهده شد، مثلاً زمين هاى مرده بار ديگر جامه حيات بر تن كردند، بايد نتيجه بگيريم كه احياى مجدد مردگان اعم از انسان و غير انسان جزو محالات نيست و صد درصد يك امرممكن است.

قرآن مجيد به اين استدلال در آيات متعددى با عبارت هاى مختلف اشاره مى كند:.

1. وَ تَرَى الاَرضَ هامدَةً فَاِذا اَنزَلنا عَلَيهَا الماءَ اهتَزَّت وَ رَبَت وَ اَنبَتَت مِن كُلِ‏ّ زَوجٍ بَهيجٍ ذلِكَ بِاَنَّ اذ هُوَ الحَقُّ وَ اَنَّهُ يُحيِى المَوتى وَ اَنَّهُ عَلى كُلِّ شَى‏ءٍ قَدير؛(37).

زمين را خشك مى بينى، هرموقع بر آن آب فرو فرستاديم تكان مى خوردو بالا مى آيد و از هر صنف و نوعى، زيبا و نيكو مى روياند اين، از آن جهت است كه خدا حق است و اوست كه مردگان را زنده مى كند و او بر همه چيز قادر است.

2. وَ اذ الَذى اَرسَلَ الرياحَ فَتُثيرُ سَحاباً فَسُقناهُ اِلى بَلَدٍ مَيِّتٍ فَاَحيَينا بِهِ الاَرضَ بَعدَ مَوتِها كَذلِكَ النُشُور؛(38).

خداوند كسى است كه بادها را فرستاد تا ابرها را به حركت در آورند آن گاه ما اين ابرها را به سرزمين مرده رانديم و به وسيله آن زمين را پس از مردنش زنده مى كنيم. چنين است رستاخيز انسان و جهان.

3. وَ هُوَ الَذى يُرسلُ الرياحَ بُشراً بَينَ يَدَىْ رَحمَتهِ حَتّى اِذا اَقَلَّت سَحاباً ثقالاً سُقناهُ لِبَلَدٍ مَيّتٍ فَاَنزَلنا به الماء فَاَخرَجنا بِه مِن كُلِ‏ّ الثَمَراتِ كَذلكَ نُخرِجُ المَوتى لَعَلَّكُم تَذَكَّروُن؛(39).

اوست كه بادها را مى فرستد، در حالى كه از رحمت خدا مژده مى دهند تا ابرهاى سنگين بار را حمل كنند. ما آنها را به سوى سرزمين هاى مرده مى فرستيم و به وسيله آنها آب را فرو مى فرستيم و به وسيله آن انواع ميوه ها را خارج مى سازيم. چنين است زنده كردن مردگان (اين مثل را زديم) تا شايد متذكر گرديد.

4. وَ نَزَّلنا مِنَ السَماءِ ماءً مُبارَكاً فَاَنبَتنا بِه جَنّاتٍ وَ حَبَّ الحَصيد وَ النَخلَ باسِقاتٍ لَها طَلع نَضيد رِزقاً للِعبادِ وَ اَحيَينابِه بَلدَةً مَيتاً كذلِكَ الخُروج؛(40).

واز آسمان آب پر بركتى نازل كرديم و با آن، باغ ها و دانه هاى درو شده رويانديم. و نخل هاى بلند كه داراى شكوفه هاست براى روزى بندگان پرورش داديم و زمين هاى مرده را با آن زنده كرديم. اين چنين است، خروج بندگان در روز قيامت.

5. يُخرجُ الحَىَّ منَ المَيّت وَ يُخرجُ المَيّتَ مِنَ الحَىِ‏ّ وَ يُحيى الاَرضَ بعدَ مَوتِها وَ كَذلِكَ تُخرجُون؛(41).

موجود جان دار را از موجود بى جان و بى جان را از موجود جان دار پديد مى آورد (و جهان پيوسته در حال تبديل به يك ديگر است) و زمين را پس از مرگ زنده مى كند، اين چنين در روز رستاخيز بيرون آورده مى شويد.

6. وَ الَذى نَزَّلَ مِنَ السَماءِ ماءً بِقَدَرٍ فَاَنشَرنا بِه بَلدَةً مَيتاً كَذلِكَ تُخرَجوُن؛(42).

خدا آن كسى است كه از آسمان به اندازه معين آب فرو فرستاد و به وسيله آن زمين هاى مرده را حيات بخشيديم و اين چنين است خروج شما از زمين ها (در روز قيامت).

در اين آيات از زنده شدن زمين هاى مرده، بر امكان زنده شدن انسان ها استدلال شده است و در آيه نوزدهم سوره روم، جهان خلقت، توده اى از تبديل مرده به زنده، و زنده به مرده معرفى شده است، زيرا پيوسته مواد بى جان از عناصر جهان از طريق تغذيه انسان و حيوان و نبات به موجودات جان دار تبديل مى گردند و نيزموجودات جان دار پس ازمرور زمانى، فروغ زندگى را از دست داده به عناصربى جان تبديل مى گردند.

بنابراين كار آفرينش، تبديل مرده به زنده و زنده به مرده است، در اين صورت چرا در احياى مجدد انسان شك و ترديد كنيم.

/ 326