اين تجارب بيش از اين نمى رساند كه اعصاب و مواد خاكسترى مغز، وسيله اى براى شعور انسانى است و در عملِ ادراكِ، دخالت دارند و اما اين كه حقيقت روح، همين فعل و انفعال فيزيكى و شيميايى است، هرگز گواه آن نيست و آن را ثابت نمى كند؛ زيرا دلايل تجربى نيز چنين احتمالى را نفى نمى كند كه اعصاب و مواد خاكسترىِ مغز براى فعاليت روح و روان ابزار و شرايط باشند.اگر دلايل مدعيان تجرد روح كه در فلسفه اسلامى صدرالمتألهين، به دلايل ده گانه معروف است به روشنى ثابت كرد كه روح پيراسته از ماده است، اين نوع تجارب و آزمايش ها در عين صحت، با تجرد روح منافاتى نخواهد داشت، زيرا مدعيان تجرد روح و روان، همگى مى گويند: روح انسان به بدن، تعلق تدبيرى دارد و سلول هاى مغز، اعصاب و فعل و انفعال هاى شيميايى مغز همگى وسيله و ابزار روح به شمار مى روند و روح كارهاى خود را به وسيله بدن انجام مى دهد، از اين جهت مانع ندارد كه مغز و سلسله اعصاب ابزار آگاهى او باشد.بنابراين دانشمندان مادى هرچه از علوم مادى كمك بگيرند و آزمايش هاى خود را دو چندان سازند بيش ازاين نتيجه نخواهند گرفت كه مغز و اعصاب و ديگر اعضاى حساس بدن، در تحقق ادراك و بقاى حيات، نقش مؤثرى دارند، اما آيا حقيقت روح و روان انسان، همين ابزار و آثار شيميايى و فيزيكى آنهاست، هرگز از اين تجربيات چنين نتيجه اى به دست نمى آيد.براى اثبات روح و اين كه انسان علاوه بر تن، داراى روح و روانى است كه با مرگ بدن ازميان نمى رود، دو راه در اختيار داريم:.الف) دلايل عقلى و فلسفى؛.ب) دلايل تجربى و آزمايش.دلايل تجربى اثبات روح و روان، فراوان است:.1. خواب هاى راستين؛.2. نهان بينى يا تبادل افكار؛.3. روشن بينى و يا آگاهى ازحوادث دور از زمان و مكان؛.4. اسپرى تيسم يا ارتباط با ارواح؛.5. ظاهر كردن ارواح در جلسات ارتباط با ارواح؛.6. مشاهده روح و روان در خارج ازبدن؛.7. كارهاى خارق العاده مرتاضان؛.8. وسيله غير از هادى و راهنماست.ولى ما در اين جا فقط به يكى از دليل هاى تجربى كه خواب هاى راستين باشد اكتفا مى كنيم.