شك نيست كه خواب در حفظ زندگى و ادامه فعاليت هاى حياتى، داراى نقش مؤثرى است و بى خوابى هاى طولانى عوارض ناگوارى در پى دارد.ما فعلاً درباره حقيقت خواب و علل آن و هم چنين پيرامون نظريه هاى ديرينه و امروزه كه از طرف دانشمندان ابرازشده است، اظهار نظرنمى كنيم و فقط به گونه اى فشرده به آنها اشاره مى نماييم.فلاسفه ديرينه مى گفتند: خواب جز اين نيست كه روح حيوانى از حواس ظاهرى جدا گردد، ازاين جهت حواس ظاهرى به حالت تعطيل در مى آيد و اگر انسان در عالم خواب حقيقتى را درك مى كند، به خاطر اين است كه روح انسانى به كمك روح حيوانى كه بسيار لطيف است به كارهاى تعقلى و تفكرى خود ادامه مى دهد.در فرهنگ امروزجهان براى تفسير حقيقت خواب، فرضيه هاى متعددى بيان شده است از قبيل:.1. كاهش جريان خون در مغز؛.2. خواب، معلول سمومى است كه براثر فعل و انفعال هاى شيميايى و سوخت و ساز بدن پديد مى آيد؛.3. نقطه مخصوصى در سلسله اعصاب مركزى وجود دارد و تحريك آن نقطه،باعث پديد آمدن خواب مى شود. اين نظريه ها و امثال آنها در كتاب هاى علمى طرح و تشريح شده است.ولى يك چيز را نمى توان انكار كرد كه ميان مرگ و خواب فاصله زيادى وجود دارد. تعطيل مطلق و همه جانبه، مرگ است، ولى خواب، تعطيل قسمت اعظم مراكز فرماندهى است، از اين جهت حركات قلب، كليه و كبد، در حال خواب، حاكى ازفعاليت خودكار اعصاب است. هم چنين دست و پا زدن و جابه جا شدن بدن، نشانه فعاليت محدود اعصاب مى باشد.