براى شناسايى (انسان) رشته هايى پايه گذارى شده و از زاويه اين دانش ها، بشر توانسته است به گوشه هايى از اسرار وجود خود آگاه گردد. بدن انسان آن چنان اسرارآميز است كه هر عضوى از اعضاى آن مى تواند راهنماى ما به سوى جهان ديگر باشد، زيرا به راستى در هر عضوى از اعضاى او، دنيايى از اسرار توحيد نهفته است.اين اسرار را مى توان در امور زير جستجو كرد:.1. ساختمان اسرار آميز سلول هاى بدن انسان كه خود، اجزاى ساختمان بدن هستند؛.2. دستگاه گوارش كه آبدارخانه و آشپزخانه بدن به شمار مى رود؛.3. دستگاه گردش خون كه مسؤول پخش سريع غذاى اين ساختمان است؛.4. دستگاه تنفس كه تصفيه خانه خون بدن است؛.5. دستگاه مغز و اعصاب كه ستاد كل فرماندهى بدن مى باشد؛.6. چشم، گوش، بينى و... كه شبكه خبر رسانى و سازمان اطلاعاتى مغز محسوب مى گردد؛.7. ساير اعضاى بدن انسان.سازمان هر يك از دستگاه هاى شگفت آور، ما را به وجود آفريدگارى دانا، توانا و حكيم رهبرى مى كند، و ما نداى دل نشين توحيد و آهنگ روح پرور خداشناسى را از هر عضوى از اعضاى بدن خويش، بلكه هر ذره اى از ذرات آن به گوش جان مى شنويم و هرگز عقل و وجدان باور نمى كند كه اين نظام بديع كه شناسايى دقيق هر قسمت از آن نياز به مطالعه اى عميق و برخوردارى از اطلاعات تخصصى دارد، به طور تصادفى به وجود آمده باشد.چگونه مى توان باور كرد مردمك چشم ما كه از نه ورقه جداگانه تشكيل يافته و قطر مجموع آنها بيش از قطر يك ورقه كاغذ نيست، خود به خود و بدون قدرتى دانا و توانا جامه وجود به خود پوشيده باشد.آيا مى توان گفت: دستگاه هاضمه كه تاكنون در اسرار آن صدها كتاب نوشته اند و هر سال چيزهاى تازه اى درباره آن كشف مى شود و در طول عمر به صورت يك آزمايشگاه دقيق كار مى كند از روى تصادف به وجود آمده است.(كرسى موريسن) مى گويد:.ما معمولاً مقدارى غذاى متنوع را به صورت مواد خام در اين آزمايشگاه مى ريزيم و هيچ گاه به فكر آن نيستيم كه اين دستگاه چگونه مى چرخد و فعل و انفعال شيميايى در جهاز هاضمه با اين مواد خام چه معامله اى مى كند. ما مقدارى گوشت، سبزى، حبوبات، نان مى خوريم و آنها را با مقدارى آب فرو مى بريم و گاهى نيز به عنوان دارو مواد گوگردى و عصاره هاى نباتى را مصرف مى كنيم، آن گاه معده ما از ميان اين همه مواد غذايى آن چه را كه مفيد مى داند انتخاب مى كند و آن را با مواد شيميايى اى كه خود توليد كرده است خمير و آسياب مى كند، سپس مواد زايد آن را دفع مى نمايد و بقيه را به (پروتئين) تبديل كرده به مصرف سلول هاى بدن مى رساند.سپس اين دانشمند مى گويد:.معده، چربى و مواد ضرورى ديگر را ذخيره مى كند تا انسان در زمان بى غذايى، از گرسنگى تلف نشود و همه اين اعمال بدون آن كه انسان كوچك ترين توجهى به آن داشته باشد يا درباره آن فكر كند انجام مى شود.موادى كه در اين آزمايشگاه شيميايى تجزيه و تركيب و تهيه مى شود، بيش از موادى است كه آزمايشگاه هاى مصنوع دست بشر مى تواند تهيه كند. از مواد و مصالحى كه به اين آزمايشگاه مى رسد متجاوز از يك ميليون نوع ذرات مختلف تهيه مى شود.قلب يا مركز گردش خون يكى از اسرارآميزترين دستگاه هاى بدن است. اين دستگاه در ميان دو دژ محكم (استخوان هاى پشت و قفسه سينه) و در وسط دو شُش، سمت چپ قرار دارد و به وسيله سرخ رگ ها و سياه رگ هاى بزرگ آويزان است كه با باز و بسته شدن خود خون هاى كثيف را كه از سياه رگ ها وارد آن مى گردد به وسيله اكسيژنى كه از شش ها مى گيرد تصفيه مى كند و سپس آن را به سراسر بدن مى فرستد.اين تلمبه خودكار تقريباً گلابى شكل و حجم آن به اندازه يك مشت بسته است ولى چنان قدرتمند و نيرومند است كه در هر دقيقه هفتاد بار باز و بسته مى شود، و در مدت سى سال بيش از يك ميليارد بار اين عمل تكرار مى گردد، در صورتى كه اگر اين عضو، آهن يا پولاد و سنگ بود هرگز تاب چنين عمل سنگينى را نداشت.آيا به راستى پيوند قلب پيچيده تر است يا ساختمان خود قلب پيوند قلب در برابر اصل ساختمان آن مانند اين است كه لامپى را از سرپيچى باز كنيم و به جاى ديگرى بزنيم، چنين عملى نسبت به ساختن اصل لامپ بسيار ساده و بى ارزش است. جايى كه پيوند قلب به علم، دانش، عقل، هوش، طرح و نقشه نياز دارد، طبيعى است كه ساختن خود قلب به سازنده اى دانا و توانا نيازمند است.لوله كشى يك شهر يا يك مؤسسه وحتى يك خانه محقر و كوچك نياز به نقشه و هندسه دارد، سراسر بدن ما به وسيله رگ ها و مويرگ هايى كه به مراتب از مو نازك تر و ظريف تر است لوله كشى شده و خون با يك گردش سراسرى خود كه در هر دقيقه دو بار انجام مى گيرد، بيش از ده بيليون ميليارد سلول بدن انسان را شستشو مى دهد و خود در پيچ و خم هاى تاريك اعضاى بدن حتى در لابه لاى طبقات حساس مغز و پرده هاى ظريف چشم جريان پيدا مى كند و غذاى لازم هرعضوى را به آن مى رساند.آيا مى توان گفت كه چنين دستگاه ظريف و بديعى كه تصور آن از توانايى انديشه بشر بيرون است، آفريدگارى عالم و توانا ندارد و مصنوع تصادف است.مغز از اسرارآميزترين اعضاى بدن انسان است و اطلاعات بشر از اين كانون اسرار و نحوه فعاليت آن بسيار اندك است.از ميان جانوران، تنها انسان است كه در پرتو رشد قواى دماغى مى تواند تعقل كند و از مسأله اى بر مسائل بى شمار ديگر استدلال نمايد، در حالى كه شعور حيوانى چنين نيست و شعور آن يك نواخت است، يعنى امروز، مورچه همان كارى را انجام مى دهد كه نسل ديرينه او انجام مى داده است. اصول خانه سازى او از روز نخست تا كنون يك نواخت بوده و هست و به قول برخى، شعور حيوانى بسان نوايى ساده است كه از نى برمى خيزد و در عين لطافت و زيبايى بسيار محدود است، بر خلاف شعور انسان كه دايره فعاليتش بسيار وسيع و گسترده است.هنگامى به عظمت مغز پى مى بريم كه بدانيم مغز، حس و حركت بدن انسان را حتى حركت هاى غير ارادى آن مانند هضم غذا را به عهده دارد و بارزترين اثر موجود زنده همان احساس و حركت است و مركز هر دو، مغز است.رشته هاى اعصاب كه در سراسر بدن وجود دارد، هر اطلاعى كه از خارج بر اثر تأثير عوامل داخلى و خارجى دريافت مى كنند فوراً به مغز مخابره مى نمايند.گذشته از اين، حواس پنج گانه، مأموران آگاهى و اطلاعات مغز به شمار مى روند و هر حادثه اى كه در محيط آنها رخ دهد، فوراً به مغز خبر مى دهند، و قدرت اخذ و دريافت اين مركز به اندازه اى زياد است كه همه گزارش هاى مختلف را يك جا دريافت مى كند و هرگز دچار اشتباه نمى شود و به هر يك، فرمان لازم را صادر مى كند؛ يعنى در حالى كه چشم، صور مناظر اشيا را مخابره مى كند گوش صدا را از طريق شبكه گوشى گزارش مى دهد.قسمت حافظه و بايگانى مغز از عجايب آفرينش است. مجموع خاطرات انسان به صورتى منظم در نقطه كوچكى بايگانى گرديده و با يك مراجعه، پرونده مورد نظر را از لابه لاى ميليون ها پرونده بيرون مى كشد. چه بسا در مغز يك دانشمند كتابخانه اى بزرگ در نقطه اى كوچك جاى گرفته است.