عقائد اسلامی در پرتو قرآن عقل و حدیث نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عقائد اسلامی در پرتو قرآن عقل و حدیث - نسخه متنی

جعفر سبحانی‏

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پاسخ

پاسخ اين سؤال اين است كه محور ثواب و عقاب و يا پاداش و كيفر و به عبارت ديگر، مركز شادى ها و خوش حالى ها و يا الم ها و دردها همگى روح و روان است. پس اگربدنى معذب مى گردد به خاطر روحى است كه به آن تعلق دارد و اگرروح را ازاو بگيرند قطعه سنگى مى شود كه هرچه بر آن بكوبند يا آن را قطعه قطعه كنند درد و رنجى نخواهد داشت. چرا به خاطر اين كه فاقد روح و روان است و هم چنين لذت ها و خوشى ها همگى مربوط به روان است. اگر چشم ازديدن منظره اى يا گوش ازشنيدن نغمه اى يا دهان از خوردن غذاى لذيذى لذت مى برد و فرح و انبساطى بر اعصاب انسان حكم فرما مى گردد به خاطر روحى است كه به آن تعلق دارد و اگر روح را از آن بازگيرند، با پاره اى آهن فرقى نخواهد داشت.

بنابراين معذب كردن انسان به وسيله هر كدام از اين بدن ها هر چند با آن مرتكب گناه نشده باشد بر خلاف عدالت نخواهد بود، زيرا بدن همانند لباسى است كه بر تن مجرمى مى كنند تا او را شلاق بزنند و چون شلاق بر بدن برهنه عواقبى دارد، گاهى بر بدن مجرم لباس مى پوشانند تا او را شلاق بزنند و زدن شلاق برلباس، كارى بر خلاف عدالت شمرده نمى شود.

هرگز از اين بيان نبايد تصور كرد كه معاد انسان معاد روحانى است و بدن برانگيخته نمى شود. هرگز ما اين را نمى گوييم و آن را بر خلاف قرآن مى دانيم، بلكه مقصود اين است كه روز قيامت بدن و روح با هم برانگيخته مى شوند، ولى پاداش ها و كيفرها مربوط به روح است و چون يك قسمت از پاداش ها و كيفرها بدون آراستن روح با بدن امكان پذير نيست بايد روح با جسم عنصرى برانگيخته گردد.

مردى در دوران جوانى مرتكب قتل عمد مى گردد كه كيفر آن از نظر قانون اعدام است، ولى قاتل از چنگال قانون فرار مى كند و در سن پنجاه سالگى به چنگال عدالت مى افتد. حال اگر او را به جرم قتل عمد اعدام كنند كارى برخلاف عدل انجام نداده اند، زيرا شخصيت و واقعيت او همان روح و روان اوست و روح در تمام حالات يكى است و تا آخرين لحظات زندگى بدن، محفوظ است هر چند در اين مدت، بدن هاى متعددى داشته باشد و تمام سلول هاى او چند بار عوض گردند.

و به عبارت ديگر، هويت، واقعيت، شخصيت و منش انسان را روح و نفس او تشكيل مى دهد. جهان نيزبراى او آفريده شده و آخرت نيزبراى او بر پا مى گردد. تنها چيزى كه هست اين است كه نفس ازطريق بدن به كمال مى رسد و به وسيله آن علم و آگاهى پيدا مى كند و اگر بدن نبود روح انسان نمى توانست به كمال برسد و هم چنين در سراى ديگر، انسان ازطريق بدن به يك رشته از خوشى ها و لذت ها مى رسد و يا يك رشته مجازات ها را مى چشد، بنابراين، بدن جنبه وسيله اى دارد ازاين جهت ازهر بدنى به عنوان وسيله استفاده شود عين عدل و داد خواهد بود.

/ 326