دستگاه آفرينش حسّ (راه يابى) را در نهاد هر جان دارى گذارده است. هنگامى كه موجود زنده چشم به جهان هستى مى گشايد، در پرتو الهام گيرى از يك قدرت مافوق به راه زندگى آشنا مى باشد و مى تواند به كمال خود و هدفى كه براى آن آفريده شده است برسد. اين برهانى است كه به معنايى وسيع تر از اين كه ما گفتيم از يكى از آيات قرآن مجيد كه متضمن گفتار حضرت موسى عليه السلام در برابر فرعون است استفاده مى شود.هنگامى كه فرعون از موسى درباره خداى جهان پرسيد، موسى عليه السلام خداى جهان را چنين معرفى نمود:.ربُّنا الذى اعطى كلَّ شيء خلقه ثمَّ هدى؛(1).خداى ما خدايى است كه موجودات جهان را آفريد، سپس آنها را به هدفى كه براى آن آفريده شده اند راهنمايى نمود.اساس اين برهان را مسأله (راه يابى) و (هدايت تكوينى موجودات) تشكيل مى دهد و از وجود چنين شعور مرموزى كه به اصطلاح قرآن (وحى و الهام) ناميده مى شود به الهام دهنده آن پى مى بريم، يعنى از اين نيروى مرموز و اين آشنايى به راه و رسم زندگى بدون اين كه در مكتبى تعليم ببيند، به الهام دهنده دانا و تواناى آن پى برده مى شود.اينك مواردى چند از اين هدايت تكوينى و الهام غيبى كه در جهان جان داران وجود دارد از نظر شما مى گذرد:.
1. مورچه
اگر به مورچه هايى كه در گوشه و كنار خانه شما زندگى مى كنند نگاهى بيفكنيد، غوغايى از زندگى و تمدن در ميان لانه هاى آنها مشاهده خواهيد نمود. اين حشره هنگامى كه سر از تخم در مى آورد، بدون راهنمايى هيچ مربى و معلّمى به كليه نيازمندى هاى خود آشناست و راه برطرف كردن نيازهاى خود را مى داند، مثلاً در لانه سازى، تخم گذارى، جمع كردن دانه و به دو نيم كردن آنها و تغذيه از حيوانات اهلى ريز و... كاملاً مهارت دارد تا آن جا كه گاه و بى گاه به تفريح پرداخته و مجالس انس و سرگرمى براى خود تشكيل مى دهد.اين حشره به خصوصيات دانه ها و اين كه برخى را بايد دو نيم و برخى ديگر را مثلاً چهار قسمت كند، آشناست و بدون كوچك ترين اخطار، كارهاى مربوط به زمستان را به خوبى انجام مى دهد، به همان گونه كه انسان ها مثلاً در تابستان براى ايام زمستان سوخت و آذوقه هاى مناسب تهيه مى كنند. طول لانه هاى اين حشره نسبت به منطقه هاى مختلف، متفاوت است. گاهى در برخى از مناطق مانند استراليا بسيار بزرگ و طولانى است. اين حشره براى لانه خود در و پنجره مى گذارد و در مواقع گرما درها را باز مى كند و در فصل سرما آنها را مى بندد.
2. موريانه
اين حشره ريز، با هوش مخصوص خود براى لانه سازى از سيمانى استفاده مى كند كه هنوز بزرگ ترين مهندسان زمين شناس به آن سيمان دست نيافته اند و اگر بشر روزى به اين سيمان دست يابد خانه هاى محكم و نيرومند او جز با (ديناميت) نابود نمى گردد.اكنون اين سؤال پيش مى آيد كه اين حشره ها، علوم و دانش هاى مربوط به معمارى و به طور كلى راه و رسم زندگى را در كدام مكتب و دانشگاه فرا گرفته اند، چه قدرت مرموزى آنان را به اين راه و رسم آشنا ساخته است اگر تصور شود كه اين علوم از طريق وراثت به آنان رسيده است، اين انديشه افسانه اى بيش نيست؛ زيرا هيچ كدام از علوم اكتسابى از طريق وراثت به فرزندان منتقل نمى شود. هرگز ديده نشده است كه فرزند معمار و مهندس بدون اين كه در اين رشته ها تحصيل كند، معمار و مهندس گردد. اين جاست كه بشر انگشت تعجب به دندان گرفته درباره الهام دهنده اين علوم سر تعظيم فرود مى آورد و با خود مى گويد كه اين دانش ها و الهامات هرگز بدون الهام دهنده اى دانا، توانا و حكيم تحقق نمى پذيرد.
3. زنبور عسل
اين حشره شهد نوش، با هوش مرموزى كه دارد به سوى گل ها پرواز نموده و شيره هاى آنها را به طرز خاصى مى مكد تا براى بشر لذيذترين شهد را بسازد. لانه سازى اين حشره از عجايب خلقت و شاهكارهاى آفرينش است، زيرا لانه خود را آن چنان مسدّس و شش گوش مى سازد كه هر گوشه با گوشه ديگر حتى به اندازه يك هزارم ميليمتر تفاوت ندارد.زنبور عسل در بحبوحه بادهاى تند و در هواى تيره و تار و طوفانى (كندو) ى خود را به سهولت پيدا مى كند.آن گروه از زنبوران كه كارگر كندوى عسل هستند حجره ها و دهليزها را به اندازه هاى مختلف مى سازند. حجره هاى كوچك مخصوص كارگران، حجره هاى بزرگ تر مخصوص زنبورهاى نر و حجره هاى اختصاصى مخصوص ملكه هاى احتمالى. ملكه تخم هاى عقيم خود را در حجره مخصوص زنبوران نر مى گذارد در حالى كه تخم هاى بار آور را در حجره هاى مخصوص ماده و ملكه ها مى ريزد. كارگران كه همان زنبوران ماده تغيير شكل يافته هستند از مدت ها پيش در انتظار ظهور نسل جديد زنبوران هستند و غذاى نوزادان را كه عبارت از موم عسل است تدارك مى بينند و براى آنها مى جوند، اما همين كه زنبوران نر و ماده به تكامل خود مى رسند، عمل جويدن غذا را براى آنان متوقف مى كنند و عسل را به حال طبيعى به آنها مى خورانند. زنبوران ماده كه به اين كيفيت پرورش مى يابند بعدها همان زنبوران كارگر مى شوند.براى زنبوران ماده كه در حجره ملكه هستند، غذا را تا آخر كار مى جوند و به خورد آنها مى دهند و همين زنبورها هستند كه تبديل به ملكه كندو مى شوند و تخم هاى بار آور مى گذارند. به اين ترتيب عمل توليد مثل زنبوران مستلزم سازمان مخصوص و مرتبى است كه از جمله حجره هاى مخصوص لازم دارد و اثرهاى شگفت انگيز غذا نيز در آن مؤثر است. براى اين كار زنبوران بايد حس پيش بينى و تشخيص داشته باشند و بتوانند اطلاعات وسيعى را كه درباره غذا و اثرات آن دارند به موقع، به اجرا بگذارند.قرآن مجيد در اين زمينه مى گويد:.پروردگار تو به زنبور عسل الهام كرد كه از كوه ها و نقاط مرتفع براى خود خانه گزيند و از همه ثمرها بخورد و راه هموار زندگى خود را بپيمايد تا از شكم آن، شهدهاى گوناگون كه براى بسيارى از بيمارى ها شفاست بيرون آيد. در اين كار براى افراد متفكر نشانه اى (بر وجود خدا) است.(2).
4. زنبور قرمز
زنبور قرمز، ملخ را شكار مى كند و آن را در گودالى مى اندازد و به نقطه حساس آن نيش مى زند و آن را بى هوش مى كند و به جاى گوشت زنده، آن را نگاه مى دارد و سپس در نقطه مناسبى از بدن ملخ تخم مى گذارد و همين كه بچه ها از تخم بيرون آمدند كم كم از گوشت بدن ملخ تغذيه مى كنند بدون اين كه يك دفعه آن را بكشند، زيرا در اين صورت خود آنها تلف خواهند شد. پس از آن زنبور سوراخى در زمين مى كند و خود با نهايت خوش حالى وارد آن شده در همان جا جان مى سپارد. نه خود زنبور و نه بچه هاى آن از كارى كه مى كنند سر در نمى آورند و نمى دانند بچه هاى آنها پس از تولد چه مى كنند. به طور مسلم اين هدايت تكوينى بى علت نبوده و حتماً به مبدئى دانا و توانا مرتبط مى باشد.
5. مادرى كه هرگز نوزاد خود را نديده است
حشره اى به نام (اموفيل) هنگامى كه احساس مرگ مى كند كرمى را شكار مى كند و به نقطه اى از پشت او نيش مى زند، نه آن اندازه كه كرم بميرد و گوشتش فاسد گردد، بلكه به اندازه اى كه بى حس شود و تكان نخورد. سپس در نقطه مناسبى از بدن اين كرم تخم گذارى مى كند و خودش قبل از اين كه نوزادانش به دنيا بيايند مى ميرد. بچه ها پس از تولد از گوشت كرم تغذيه مى كنند تا بزرگ شوند. عجيب اين است كه اين فرزندان با اين كه روى مادر را هرگز نديده اند و اين عمل خارق العاده او را مشاهده نكرده اند پس از آن كه به حد رشد رسيدند در موقع تخم گذارى همان عمل مادر را با كمال دقت و بدون اشتباه تكرار مى كنند و چون هرگز نسل پيشين و نسل بعدى اين حشره، يكديگر را درك نمى كنند احتمال ياد دادن به هيچ وجه نمى رود.اين حشره اين تعاليم و درس ها را در كدام مكتب آموخته است شما خواه حيات و زندگى را واقعيتى جدا از ماده بدانيد يا درباره آن عقيده ديگرى داشته باشيد، بالأخره اين نوع فعاليت ها در اين حيوان نيازمند رهبرى خاص است؛ رهبرى كه وضع زندگى او را پيش بينى نموده، لوازم و ابزار زندگى اش را در اختيار او بگذارد و وى را به راه و رسم زندگى به وسيله الهام هاى خاص آشنا سازد.اين چه قدرتى است كه همه جان داران را از همان روز نخست به راه و رسم زندگى آشنا ساخته است، به طورى كه همه آنان به سوى هدفى كه براى آن آفريده شده اند پيش مى روند و هم چنين پدران و مادران آنها بدون آن كه درسى را فرا بگيرند به نحوه پرورش فرزندان كاملاً آگاهند.
6. عشق به زادگاه يا حس جهت يابي
چلچله اى كه در رواق خانه شما آشيانه مى سازد در فصل زمستان به قشلاق مى رود، اما همين كه طليعه بهار آشكار شد به لانه خود بر مى گردد. در سرماى دى ماه، پرندگان به سمت جنوب و نواحى گرمسير پرواز مى كنند. غالب آنها صدها فرسنگ فاصله را در زمين و بر فراز درياها مى پيمايند، اما هرگز راه يا خانه خود را گم نمى كنند.اگر كبوترى را در جعبه سر بسته اى بگذارند و مسافتى بسيار ببرند، همين كه پاى او را گشودند در هوا چرخى مى زند و يك سره به سوى آشيانه خويش بر مى گردد.بچه ماهى آزاد چندين سال در دريا زندگى مى كند سرانجام روزى به آب شرينى كه در آن به دنيا آمده برمى گردد. به يك ماهى آزاد كه از رودخانه بالا مى رود بنگريد! او خود را با سرسختى به طرفى از رودخانه مى كشاند كه آب آن به محلى كه در آن متولد شده است مى ريزد. چه چيز او را به اين نقطه متمايل مى سازد.كشف رمز زندگى مار ماهى ها مشكل تر است. آنها به محض بلوغ، بركه ها و رودخانه هايى را كه تاكنون در آن زندگى مى كردند ترك مى كنند. سپس همگى از هر مبدئى كه باشند سفر درازى را به سوى محل عميق دريايى در نواحى (برمود) پيش مى گيرند. براى رسيدن به آن محل بايد هزاران كيلومتر را در دريا بپيمايند. به محض اين كه به درياى (ساگارس) رسيدند مارماهى ها توليد مثل نموده مى ميرند. آن گاه بچه هاى آنها كه تازه به دنيا آمده اند و هنوز هيچ چيز از محيطى كه آنها را فرا گرفته است نمى دانند به زادگاه پدر و مادر بر مى گردند و راهى را كه پدران و مادرانشان پيموده اند پيش مى گيرند. و نه تنها خود را به ساحلى كه پدران و مادران آنها از آن جا حركت كرده اند مى رسانند، بلكه حتى به جويبار كوچكى كه مسكن پيشينيان آنها بوده سر مى زنند.چه كسى به اين مارماهى ها جنبشى كه آنها را هدايت مى كند داده است.شعور حيوانى به قدرى وسيع و گسترده است كه هرگز نمى توان آن چه را كه دانشمندان كشف كرده اند در اين جا آورد.اخيراً كتابى به عنوان آخرين تحقيقات و اطلاعات دانشمندان و پژوهندگان جهان درباره حيوانات به قلم (ويتوس دروشر) نوشته شده كه ترجمه فارسى آن به نام (حواس اسرار آميز حيوانات) منتشر شده است. مطالعه اين كتاب، اعجاب هر فردى را از عظمت و وسعت حواس اسرار آميز حيوانات بر مى انگيزد. بهتر است كه براى دورى از اطاله سخن، خوانندگان گرامى را به آن كتاب ارجاع دهيم.
7. تجديد عضو مفقود
شگفت آور اين كه بسيارى از جان داران توانايى آن را دارند كه پيكر از دست رفته خود را از نو بسازند و سلول هاى آنها آن چنان به كار خود، ورزيده و آشنا هستند كه تا لحظه اى كه عضو، نياز به تكميل دارد به فعاليت خود، ادامه مى دهند، ولى هنگامى كه عضو به سر حد كمال رسيد آنها نيز از فعاليت خود دست برمى دارند.يكى از دانشمندان معروف آمريكايى در كتاب خود چنين مى نويسد:.بسيارى از حيوانات مثل خرچنگ هر وقت پنجه يا عضوى از آنها بريده شود، سلول هاى مربوط به آن عضو، فوراً در صدد جبران بر مى آيند و آن گاه كه عمل تجديد عضو خاتمه يافت، سلول هاى مولد از كار دست مى كشند و گويا خود مى فهمند كه در چه زمانى كار آنها پايان يافته است.سر يك كرم قرمز خاكى را ببريد، سر ديگرى براى خود درست مى كند.ما وسايلى داريم كه سلول ها را براى معالجه بدن به كار مى اندازد، اما آيا اين آرزو تحقق خواهد يافت كه جراحان، سلول ها را وادارند تا دستى تازه با استخوان، ناخن و غيره در بدن انسان به وجود آورند.آيا اين چنين تعاليم در حيوانات، بدون راهنمايى يك قدرت غيبى صورت مى پذيرد، آيا مشاهده اين موارد كه حاكى از شعور حيوانات و يا به تعبير ديگر راه يابى براى ادامه زندگى است، ما را به آفريدگارى دانا، توانا و حكيم كه اين همه آوازه ها از اوست راهنمايى نمى كند.
8. انتخاب وظيفه و تطبيق با محيط
از كارهاى شگفت انگيز جان داران، انتخاب وظيفه و انطباق با محيط زيست است كه بر سلول هاى بى شمار آنها حكم فرماست. راستى عقل و خرد در برابر اين دو نوع كار (انتخاب وظيفه و انطباق با محيط) در شگفت مى ماند، مثلاً هر موجود زنده اى از سلول هاى زيادى تركيب يافته است با اين كه همه آنها از يك سلول به وجود آمده اند، زيرا هر موجود زنده اى روز نخست سلولى بيش نبوده است؛ با اين حال سلول هر عضوى از قلب، مغز، استخوان، كبد و ريه، غذايى را جذب مى كند كه مناسب آن عضو باشد. سلول ها ناگزيرند شكل و هيئت و حتى طبيعت اصلى خويش را به مقتضيات محيط و احتياجاتى كه با آن زيست مى كنند و خود جزئى از آن هستند تغيير دهند و خود را با آن هماهنگ سازند.هر سلولى كه در بدن موجودات جان دار به وجود مى آيد خود را آماده مى سازد كه گاهى به صورت گوشت و گاهى به صورت پوست در آيد، گاهى ميناى دندان و گاهى اشك چشم را تشكيل دهد و گاهى به صورت بينى و گاهى به قالب گوش جلوه كند.در اين حال هرسلولى موظف است خود را به همان شكل و كيفيتى در آورد كه براى انجام وظايف آن مساعد است، البته نمى توان هيچ سلولى را دست چپى يا دست راستى ناميد، ولى قدر مسلم اين است كه سلول ها بعضى جزو دست راست و بعضى جزو دست چپ بدن هستند.
9. وسايل ايمني
يك قسم از عنكبوت هاى آبى، از تارهاى خود لانه گردى شبيه به توپ مى سازد و آن را به جسمى بسته و در زير آب مى اندازد. سپس خود بر سطح آب آمده موهاى زير شكم خود را پر از هوا مى كند و به زير لانه رفته هوا در آن مى دمد و در واقع آن را باد مى كند و آن قدر اين عمل را تكرار مى كند تا لانه او مثل توپ بادكرده مى گردد. آن وقت در اين لانه تخم مى گذارد و بچه هاى خود را بزرگ مى كند و به اين وسيله آنها را از خطرات محفوظ مى دارد. اين عمل عنكبوت متضمن يك رشته اقدامات دقيق علمى از نساجى و مهندسى گرفته تا ساختمان و عمليات دريايى است.
10. شب پره
در ميان پرندگان، (شب پره) خصوصيتى دارد كه مى تواند به راستى نشانه توحيد و آيت عظمت حق باشد. اين پرنده به حكم ضرورت طبيعت، يعنى براثر ناتوانى در برابر نور خورشيد ناچار است شب ها به پرواز در آيد. از طرف ديگر شب ظلمانى و ديجور خالى از خطر نيست. چه بسا ممكن است اين حيوان كه در ظلمت شب براى به دست آوردن غذا به پرواز در مى آيد به اجسام سخت از قبيل در و ديوار و درخت برخورد كند و مجروح گردد. طراح آفرينش، او را با نيروى خاصى مجهز كرده كه قبل از اين كه به چيزى برخورد كند، وجود آن چيز را درك نموده و راه خود را به سويى ديگر منحرف مى سازد و به پرواز خود ادامه مى دهد. اين نيروى مرموز شبيه همان امواج رادار است كه دانشمندان از آن براى هدايت هواپيما و به دست آوردن مسير آنان استفاده مى كنند.آيا اين پرنده چگونه داراى چنين دستگاهى شده كه دانشمندان جهان پس از قرن ها به آن دست يافته اند.ما با در نظر گرفتن اين چند مثال و نمونه كه از جان داران ذكر شد يك سلسله مطالبى را درك مى كنيم كه مى توان آنها را به اين شرح، جمع بندى كرد.الف) آنان بدون معلم و آموزگار به كليه نيازمندى هاى خود و نحوه برطرف كردن آن آگاهند؛.ب) اين جان داران كاملاً به اصول تقسيم كار و انتخاب وظيفه و طرز اجراى كارهاى دسته جمعى به طور دقيق آشنا هستند؛.پ) در صورتى كه عضوى آسيب ببيند يا از بدن جدا شود با يك سيستم خودكار، ساختمان آن عضو را به طرز بديع و جالبى تجديد مى كنند؛.ت) در مواردى كه محيط زندگى آنان دگرگون شود كاملاً خود را با طبيعت تطبيق نموده حتى تغييراتى در وجود خود ايجاد مى كنند.ما در برابر اين نوع فعاليت هاى غريزى شايد بگوييم: اين جان داران از عقل و شعور و علم و ادراك آن چنان برخوردارند كه هنوز انسان به آن هم نرسيده است و به عبارت ديگر معتقد شويم كه آنان داراى فكر و فهم هستند و همه اين كارها را از روى فكر و فهم خود انجام مى دهند.به طور مسلم اين گفتار، گفتارى نيست كه بتوانيم آن را بپذيريم، زيرا سلول نباتى و حيوانى هرگز عقل و فكر ندارند تا از روى فكر و تجربه مشكلات زندگى را حل كنند.بنابراين به اين نتيجه مى رسيم كه اين كارهاى شگفت انگيز جان داران، از يك منبع قدرت و توانايى كه رهبرى آنان را به عهده دارد سرچشمه مى گيرد، و طبعاً آن منبع قدرت و علم بايد به تمام جان داران احاطه كاملى داشته باشد تا اين رهبرى را انجام دهد و اين منبع دانش و توانايى و حكمت جز خداوند متعال و آفريدگار جهان هستى نيست.قرآن مجيد در اين زمينه مى گويد:.الَّذى خلقَ فَسوّى، و الّذى قدَّر فهدى؛(3).خدايى كه آفرينش موجودات را بر اساس صحت و استوارى بنا نهاد و هر موجودى را اندازه گيرى كرد و آن را به زندگى و راه كمالش هدايت نمود.