روزهايى كه بشر از سرچشمه علم و دانش دور بود و روابط علل و معلولات طبيعى را هنوز كشف نكرده بود با هر موضوع پيچيده اى كه رو به رو مى شد و از درك علل مادى آن عاجز مى گرديد بى درنگ دست به دامن علت هاى غير مادى مى زد و علت تمام آنها را خدا مى ناميد.مثلاً مى ديد كه قطرات شفاف باران و دانه هاى شش گوشه برف از آسمان مى بارد و يا صداى غرش رعد و شعله برق، گوش و چشم انسان را خسته و خيره مى كند، ولى نمى دانست كه علت باريدن باران و برف، تابش آفتاب بر سطح درياها و تبديل شدن بخارهاى آن به قطرات باران و دانه هاى برف است و يا اين كه رعد و برق، نتيجه تبادل الكتريسيته هاى مثبت و منفى بين دو توده ابر است از اين رو يك سلسله علل غير مادى براى آن مى پذيرفت؛ ولى چيزى نگذشت كه روابط موجودات جهان، يكى پس از ديگرى كشف شد و جايى براى آن قواى غيبى و خدايان غير مادى باقى نماند.