درس 17: سابقه گرايش به ماديگرى و گفتار بعضى از دانشمندان درباره خدا
در هر دوره اى، افراد انگشت شمارى از مسير خداشناسى و اعتقاد به ماوراى طبيعت فاصله گرفته و عقايدى را بر خلاف اين انديشه ابراز مى كردند و در زمان پيامبر اكرم صلّى الله عليه وآله وسلّم و عهد جاهليت نيز افرادى از اين قبيل وجود داشتند كه قرآن مجيد به عقيده آنان اشاره كرده و مى فرمايد:.و قالوا ما هى اى حياتنا الدُّنيا نموتُ و نحيى و ما يُهلكُنا اِى الدَّهر...؛(1).و گفتند كه، زندگى جز زندگى دنيوى كه در آن مى ميريم و زنده مى شويم نيست و ما را جز طبيعت و روزگار از بين نمى برد.با اقتباس از اين آيه در اعصار نخستين اسلامى به كسانى كه منكر خدا بوده اند (دهرى) مى گفتند و اين گروه همواره در تمام دوره ها در اقليت بوده اند به طورى كه در تمام دوران تمدن يونانى و اعصار درخشان اسلامى به زحمت مى توان چند تن از دانشمندان را نام برد كه واقعاً منكر خدا بوده باشند.در فلسفه اسلامى از برخى از دانشمندان يونانى نام مى برند كه گويا در صف مقابل خداپرستان قرار داشتند و از برخى از سخنان آنان بوى انكار خدا استشمام مى شود، ولى عده اى از دانشمندان معتقدند كه آنان ملحد و منكر خدا نبوده و ابهام و اجمال سخنانشان باعث اين سوء تفاهم شده است.بنابراين مسير اصلى بشر در تمام قرون، همان توجه به خدا و تقديس عقايد دينى بوده و ماديگرى يك نوع انحراف از افكار جهانى، بلكه يك نوع انحراف از فطرت و سرشت انسانى به شمار مى رفته است.آرى، از نيمه قرن هيجدهم و نوزدهم، مسأله نفى عقايد دينى و انكار عوالم روحى و منحصر كردن دايره هستى به ماده و پديده هاى مادى در ميان گروهى از دانشمندان غربى به عللى كه بعداً تشريح خواهيم كرد قوت گرفت، ولى با وجود اين، در همان زمان نيز اين طبقه در برابر صفوف خداپرستان در اقليت بودند و در قرن بيستم ماديگرى ارزشى را كه كسب كرده بود از دست داد و هم اكنون شخصيت هاى بزرگى كه همگى پايه گذاران علوم طبيعى هستند در صف خداپرستان قرار گرفته اند.گواه اين مطلب كتابى است كه اخيراً درباره اثبات خدا به قلم چهل تن از دانشمندان بزرگ معاصر نوشته شده است.(فن براون) بزرگ ترين دانشمند موشكى آمريكا ضمن مصاحبه اى چنين گفت:.من با بسيارى از دانشمندان جهان آشنا شده ام و تعداد زيادى از آنان را مى شناسم، ولى هرگز به دانشمندى برخورد نكرده ام كه شايستگى عنوان دانشمند داشته باشد و بتواند طبيعت را توجيه و تفسير كند، بى آن كه پاى خدا را به ميان بكشد.علم در جستجوى درك (آفريدگار) است و هيچ كس نمى تواند كارى بكند جز اين كه در صدد درك آفريدگار باشد.دانشمندانى را مى شناسيم كه ساليانى دراز بر اساس يك رشته علل اجتماعى و سياسى از مكتب ماديگرى ترويج مى كردند، ولى پس از مدتى بر اثر عوامل فطرى به پيش گاه خداوند بزرگ پيشانى مسكنت ساييده و زانوى اعتراف به زمين زدند.فيلسوف مشهور آلمانى (رئينگ) يك ماترياليست كامل عيار بود، ولى براثر عوامل فطرى و دلايل فكرى، راه خداشناسى را در پيش گرفت و كتابى به نام دنيا مخلوق است نوشت. فيلسوف ديگرى به نام (رومين انگليسى) مدت ها از فلسفه ماترياليسم دفاع مى كرد، ولى بالأخره در پرتو نيروى فطرت به خدا شناسى بازگشت و گفت:.تمام مبانى علمى و فلسفى من درباره پيدايش جهان از ماده بدون شعور، باطل و افسانه است و وجود جهان بدون صانعى حكيم و توانا كه احساس درونى من به تحقق او گواهى مى دهد محال است و آفريدگار جهان حق است.(ميكائيل فارادى) فيلسوف انگليسى در آخرين روزهاى بيمارى خود در پاسخ يكى از دوستان خود كه از او پرسيد درباره چه موضوعى مى انديشى چنين پاسخ داد:.من به پيش گاه خداوند بزرگ پيشانى مسكنت مى سايم و زانوى اعتراف به زمين مى زنم، تنها به فطرت و احساس و شعور باطنم و آن كسى كه همه نظام علوم و قوانين جهان گواه بر وجود او هستند مى انديشم و اطمينان دارم كه تقصيرات و بيهوده گويى هاى مرا خواهد بخشيد.از اين نمونه در ميان فلاسفه مادى كه بعدها در جرگه فيلسوفان خداشناس در آمده اند فراوان است؛ دانشمند معاصر ما (انيشتن) معتقد است كه در هر دانشمندى روح خدا پرستى و اعتقاد به ماوراى جهان ماده وجود دارد و مى گويد:.به سختى مى توان در ميان مغزهاى متفكّر جهان كسى را يافت كه داراى يك نوع احساس مذهبى نباشد.برخى از دانشمندان گاهى روى عللى به ماديگرى تظاهر مى كنند، ولى در محيط هاى دور از جنجال هاى سياسى و غيره ناخودآگاه سخنانى به زبان جارى مى سازند كه حاكى از تسلط روح خداپرستى بر اعماق دل و جان آنهاست.اين جا بهتر است كه رشته سخن را كوتاه كرده به بيان علل گسترش گرايش به ماديگرى در ادوار گذشته (نه زياد دور) در ميان ملل مغرب زمين بپردازيم.