هرگاه ثابت شد كه خداوند موجودى است دانا و توانا، حيات و زنده بودن او هم خود به خود ثابت مى شود؛ زيرا معناى زنده بودن جز اين نيست كه دانا و توانا باشد و بنابراين براى اثبات زنده بودن خداى متعال دليلى جز دليل علم و قدرت لازم نيست و دلايلى كه علم و قدرت الهى را ثابت مى كند، حيات او را هم اثبات مى نمايد. البته اين كه خدا را به نام (حىّ) مى ناميم و مى خوانيم از اين نظر است كه آثار حيات را كه همان ادراك و فعل است از او مشاهده مى كنيم و گرنه حقيقت حيات و كيفيت آن در مقام خداوند براى ما به هيچ وجه روشن نيست.اگر ما درباره حيات خداوند از معناى حيات در انسان مدد گرفتيم، نه به اين معناست كه حيات الهى مانند حيات انسان است، بلكه فقط براى توضيح و آماده شدن ذهن است؛ يعنى خواستيم بگوييم: براى حيات و زندگى، غير از حيات حيوانى و نباتى، معنايى كه بسيار از آن معنا بالاتر است وجود دارد.قرآن مجيد هم خدا را به عنوان حىّ و زنده اى كه مرگ براى او نيست توصيف مى كند:.وَ تَوَكَّل عَلَى الحَىّ الَّذى لايَمُوت؛ (1).بر خداى زنده اى كه مرگ براى او نيست و نمى ميرد توكل و اعتماد كن.