در بعد از ظهر جمعه هشتم ذوالحجه 1387 هجرى قمرى. كه روز ترويه بود، در حالتى بودم كه ديدم صداى اذان به گوشم مىآيد و تنم مىلرزد، و مؤذن در پهلوى راست من ايستاده است، ولكن من به كلى چشم به سوى او نگشودم و جمال مباركش را به نحو كامل زيادت نكردم، فقط شيخ حضرتش گاه گاهى جلوه مىكرد و پنهان مىشد؛ از يكى ديگر كه شخص او را ديدم ولى او را نشناختم، پرسيدم اين مؤذن كيست كه بدين شيوايى و دلربايى اذان مىگويد؟ گفت: اين جناب پيغمبر خاتم محمد بن عبدالله (صلّى الله عليه وآله) است، از شنيدن اين بشارت چنان گريه بر من مستولى شده است كه از آن حال باز آمده ام.(17)