فضائل و سیره چهارده معصوم علیهم السلام در آثار استاد علامه حسن زاده آملی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فضائل و سیره چهارده معصوم علیهم السلام در آثار استاد علامه حسن زاده آملی - نسخه متنی

عباس عزیزی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

530- بپرسيد قبل از آنكه نيابيد!

صدوق به اسنادش (603)از اصبغ بن نباته نقل مىكند:

وقتى اميرالمؤمنين عليه السلام به خلافت نشست و مردم با او بيعت كردند، عمامه رسول خدا صلّى الله عليه وآله را بر سر بست و برد آن حضرت را بر تن و نعلين ايشان را به پا كرد و شمشير پيامبر را بر كمر بست و به سوى مسجد روانه شد و بالاى منبر رفت و نشست و دستانش را بر هم گره زد و فرمود:

اى مردم! پيش از اين كه مرا از دست بدهيد، از من بپرسيد! اين انبوه علم است و لعاب رسول خدا صلّى الله عليه وآله كه به من تزريق كرده است، بپرسيد، پس همانا نزد من علم اولين و آخرين است.

به خدا سوگند! اگر كرسى براى من گذاشته شود، بر آن مىنشينم و به اهل تورات با تورات شان فتوا مىدهم و تا آن جا كه تورات به نطق آيد و بگويد: راست مىگويد؛ با آن چه كه خدا در من نازل كرده فتوا داد. و به اهل انجيل به انجيل شان فتوا مىدهم تا اين كه انجيل به سخن آيد و بگويد: راست مىگويد و با آن چه در من نازل شده فتوا داد و به اهل قرآن با قرآن شان فتوا مىدهم تا اين كه انجيل به سخن آيد و بگويد: راست گفت و با آن چه در من نازل شده فتوا داد.

باز حضرت فرمود: پيش از اين كه از دستم بدهيد، بپرسيد!

اى اين هنگام مردى عصا به دست از گوشه مسجد برخاست و مردم را پامال كرد و جلو آمد تا به نزديكى آن حضرت رسيد و گفت: اى اميرالمؤمنين! مرا بر عملى راهنمايى كن كه اگر انجام دهم، از آتش نجات يابم.

حضرت به او فرمود: اى مرد! بشنو و بفهم و سپس يقين پيدا كن كه دنيا بر سه چيز استوار است: به عالم ناطقى كه به علمش عمل مىكند، و به ثروتمندى كه در مال خود نسبت به اهل دين بخل نمى ورزد و به فقير صابر. پس وقتى كه عالم، علمش را پوشيده دارد و ثروتمند بخل ورزد و فقير صبر نكند، واى به حال دنيا! در اين هنگام است كه عارفان به خدا مىفهمند كه دنيا به ابتدايش برگشته است؛ يعنى: كفر بعد از ايمان آغاز شده است.

اى سائل! فريب زيادى مساجد و گردهمايى مردى كه جسدهاى شان مجتمع است و قلوبشان متفرق، را نخور!

بعد به امام حسن عليه السلام فرمود: برخيز و به منبر برو و طورى سخن بگو كه قريش بعد از من به تو ايراد نگيرند: حسن بن على نتوانست نيكو سخن گويد.

امام حسن عليه السلام فرمود: اى پدر! چگونه به منبر بروم و سخن بگويم، در حالى كه تو در ميان مجلس هستى و مىشنوى و مىبينى؟ !

على عليه السلام فرمود: پدر و مادرت فدايت! خود را از تو پوشيده مىدارم و مىشنوم و مىبينم، ولى تو مرا نمى بينى.

آنگاه امام حسن عليه السلام به منبر رفت و حمد و ثناى خدا را به شيوه بليغ و شريفى به جا آورد و درود مختصرى بر پيامبر فرستاد و شروع به سخن كرد و فرمود:

اى مردم! از جدم رسول خدا صلّى الله عليه وآله شنيدم كه فرمود:

من شهر علمم و على عليه السلام دروازه آن است؛ هر كس بخواهد وارد شهرى شود، بايد از دروازه آن وارد گردد.

سپس از منبر پايين آمد، اميرالمؤمنين او را در آغوش گرفت و به سينه چسباند.

بعد به امام حسين عليه السلام فرمود: پسر! برخيز و به منبر برو و طورى سخن بگو كه قريش بعد از من بر تو ايراد نگيرند و نگويند: حسين بن على عليه السلام چيزى نمى داند، و بايد سخنت ادامه سخن برادرت باشد.

امام حسين عليه السلام بالاى منبر رفت و حمد و ثناى خدا را به جا آورد و بر پيامبر درود مختصرى فرستاد و شروع به سخن كرد و فرمود:

اى مردم! از رسول خدا صلّى الله عليه وآله شنيدم كه فرمود: على عليه السلام شهر هدايت است؛ هر كس داخل آن شود، نجات مىيابد و هر كس از آن تخلف ورزد، هلاك مىگردد.

اميرالمؤمنين او را هم به سينه چسباند و بوسيد و فرمود: اى مردم! شاهر باشيد كه اين دو فرزندان رسول خدا و امانتهاى او هستند كه به من سپرده و من هم به شما مىسپارم، اى مردم! رسول خدا صلّى الله عليه وآله در مورد آنها از شما خواهد پرسيد. (604)

/ 927