بخش سوم: اوج خشيت و عرفان در عبادت امام صادق عليه السلام
685- اوج خشيت امام صادق عليه السلام
در خصال صدوق است كه مالك بن انس، فقيه مدينه مىگويد:نزد صادق، جعفر بن محمد عليه السلام مىرفتم وايشان برايم بالشى مىگذاشت و برايم ارزشى قايل بود و مىفرمود: اى مالك! من تو را دوست دارم.من نيز از اين موضوع خوشحال بودم و خداى را شكر مىگردم. آن بزرگوار همواره از سه حالت خارج نبود، يا روزه بود، يا در حال قيام (به عبادت) و يا در حال ذكر خداوند. او از عظيم ترين عابدان و بزرگ ترين زاهدان بود؛ كسانى كه در مقابل خداوند عز و جل در حالتى از خشيت به سر مىبرند.حديثى بسيار و همنشينى باغ او خوب و فوايدش فراوان بود. وقتى از پيامبر صلّى الله عليه وآله حديثى نقل مىكرد و مىفرمود: قال رسول الله، چهره اش به كبودى و زردى مىگراييد و دگرگون مىگشت؛ به طورى كه دوست و آشنا نمى توانست او را بشناسد، سالى همراه ايشان به حج مشرف شدم، چون زمان احرام فرا رسيد، هر چه مىخواست لبيك بگويد، صدايى از گلويش خارج نمى شد و چيزى نمانده بود كه خود را از مركبش به زمين افكند!به ايشان عرض كردم: اى پسر رسول خدا! بگو! چاره اى نيست؛ بايد بگويى!ايشان فرمود: اى پسر ابو عامر! چگونه جسارت كنم و بگويم: لبيك اللهم لبيك؟ ! در حالى كه مىترسم خداوند عز و جل جوابم دهد: لا لبيك و لا سعديك!و نيز همو گويد: انسانى كه از امام جعفر صادق عليه السلام از نظر فضل و علم و عبادت و ورع، برتر باشد، هيچ چشمى نديده و هيچ نديده و هيچ گوشى نشنيده و تصورش بر قلب هيچ كسى خطور نكرده است.و او در بسيارى از مواضع، مدعى آن است كه از امام صادق عليه السلام حديث شنيده است و چه بسيار است كه مىگويد: حدثنى الثقه، و مرادش امام صادق عليه السلام است. (795)