آنچه از علوم ستوده كه پسنديده است - کتاب علم نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

کتاب علم - نسخه متنی

سیدمحمد صادق عارف

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آنچه از علوم ستوده كه پسنديده است

بايد دانست كه علم از اين نظر سه گونه است: يك نوع كم و بسيار آن ناپسند است، نوع ديگر هم كم و هم بسيار آن پسنديده است و هر چه بيشتر باشد نيكوتر و بهتر است. نوع سوم دانشى است كه تحصيل آن به اندازه كفايت پسنديده است، و زياده بر كفايت و غوررسى و به نهايت رسانيدن آن نكوهيده مىباشد. علم از اين ديدگاه مانند حالات بدن است كه پاره اى از آن حالات چه كم و چه بسيار آن ستوده است همچون سلامت و جمال، و برخى از آنها كم و بسيار آن نكوهيده است مانند زشتى و بدخويى، و بعضى ميانه روى در آنها پسنديده است مانند بخشش مال، زيرا اسراف و زياده روى در آن، با اين كه بخشش است پسنديده نيست، و نيز اين نوع علم مانند شجاعت است كه تهور و بى باكى هر چند از جنس شجاعت به شمار مىآيد، مذموم است و ميانه روى مطلوب مىباشد.

آن قسم از علوم كه كم و بسيار آن نكوهيده است عبارت از دانشهايى است كه براى دين و دنياى انسان سودى ندارند، بلكه در آنها زيانهايى است كه بر سودشان غلبه دارد، مانند دانش سحر و طلسمات و نجوم، كه پاره اى از اين دانشها اصلا فايده اى ندارند، و صرف عمر در راه تحصيل آنها، ضايع كردن گرانبهاترين داراييهاى انسان است، و روشن است كه ضايع كردن چيز گرانبها مذموم است، و برخى از آنها داراى زيانهايى است كه از آنچه گمان مىرود با تحصيل آن مىتوان نيازهاى خود را در دنيا بر طرف كرد بيشتر است، چه اين سود احتمالى در برابر زيان حاصل از آن قابل اعتنا نيست.

اما آن قسم از علوم كه پسنديده است و بايد بيشتر از همه به دنبال آن رفت و در آن غور كرد، علم خداشناسى و دانستن صفات و افعال و سنتهاى او در ميان خلق، و حكمت او در مترتب كردن آخرت بر دنياست، زيرا اين دانش هم ذاتا و هم براى دست يافتن به سعادت آخرت مطلوب است، و هر قدر در تحصيل آن تلاش و كوشش شود باز از حد واجب كوتاهى و قصور شده است، چه علم خداشناسى دريايى است كه با ژرفاى آن نتوان رسيد، و آنها كه به قدر امكان در اين راه سعى و تلاش كرده اند تنها در كرانه هاى آن گام برداشته اند، فقط پيامبران و اوليا و راسخان در علمند كه بر حسب اختلاف درجات، و تفاوت قوت و به مقتضاى تقديرات الهى توانسته اند در اطراف اين درياى ژرف غور و تعمق كنند.

و اين همان علم مكنون است كه در كتابها نوشته نمى شود، و آنچه براى آگاهى از آن مىتواند در آغاز به انسان كمك كند يادگيرى و مشاهده احوال علماى آخرت است، چنان كه نشانه هاى اين عالمان را بزودى بيان خواهيم كرد. و در آخر كار مجاهده و رياضت و تصفيه قلب و فارغ ساختن آن از علايق دنيوى، و در اين امر تشبه جستن به پيامبران و اولياى الهى است، تا براى هر كوشنده اى به اندازه اى كه روزى اوست نه به اندازه كوشش او مسائلى از آن علم برايش روشن گردد، ليكن از سعى و تلاش در اين راه نيز چاره اى نيست، زيرا كليد هدايت مجاهده است، و جز آن راهى وجود ندارد.

اما دانشهايى كه جز مقدار مخصوصى از آن ستوده نيست علومى است كه ما آنها را در واجبات كفايى ذكر كرده ايم، چه در هر دانشى اندازه اى است كه حداقل است، و اندازه اى است كه حد وسط است، و نهايتى است كه از حد وسط مىگذرد و تا آخر عمر از آن گزيرى نيست. اينك تو يكى از دو كس باش، يا به اصلاح نفس خويش مشغول شو، و يا پس از فراغ از خود با اصلاح كنى، به تربيت ديگرى اقدام ورزى. بنابراين اگر مشغول به خود باشى تنها بر حسب حال خود به دانشى اشتغال ورز كه واجب عينى توست، و اين همان دانشى است كه به اعمال ظاهرى تو مربوط و عبارت است از طهارت، روزه و نماز. مهمترين امرى كه همگى آن را واگذشته اند دانستن صفات پسنديده و نكوهيده قلب است، چه هيچ بشرى از صفات ناپسند مانند حرص، حسد، ريا، خودبينى، خودپسندى و امثال آنها جدا نيست، و اين صفات همگى مهلكاتند؛ اهمال از اصلاح اين صفات در عين اشتغال به اعمال ظاهرى مانند اين است كه انسان هنگامى كه بدنش از جرب و دمل رنج مىبرد تنها بر ظاهر تن دارو بمالد، و در خارج كردن ماده فاسد از طريق رگ زدن و حجامت و اسهال سستى كند. عالمان قشرى به اداى اعمال ظاهرى دستور مىدهند همان گونه كه طبيبان دوره گرد به روغن مالى ظاهر بدن سفارش مىكنند. اما علماى آخرت تنها به تطهير باطن و قطع ماده شر و ريشه كن كردن آن دستور مىدهند، و ريشه هاى شر در دل است، و اكثر مردم به سبب آسانى اعمال جوارح، و دشوارى اعمال دل به تكاليف ظاهرى پناه برده، و پاكيزه كردن دل را فرو گذاشته اند، مانند كسى كه آشاميدن داروهاى تلخ را دشوار مىشمارد، و به ماليدن روغن بر ظاهر بدن پناه مىبرد، و با اين كار پيوسته زحمت روغن مالى را بر خود هموار مىسازد، و بر ماده فساد مىافزايد، و بيمارى بمراتب شديدتر مىشود.

اما اگر دوستدار آخرت، و خواستار رستگارى، و گريزان از هلاكت ابدى هستى به علم امراض باطنى و درمان آنها چنان كه در بخش مهلكات شرع داده ايم مشغول باش، كه آن تو را ناگزير به مقامات محمودى كه در بخش منجيات به ذكر آنها پرداخته اين خواهد رسانيد. زيرا هنگامى كه دل از صفات زشت تهى شود، از خويهاى ستوده پر خواهد شد، و هر گاه زمين از گياهان هرزه پاك گردد، انواع گلها و سبزه ها در آن مىرويد. اگر دلت را از صفات زشت تهى نكرده اى خود را به واجبات كفايى مشغول مكن، بويژه كه در ميان خلق مردمى كه به اداى آنها قيام كنند وجود دارند. زيرا آن كه براى مصلحت ديگرى خود را دستخوش هلاكت مىسازد سفيه و نابخرد است، و چقدر احمق و نادان است كسى كه مارها و كژدمها به درون جامه او راه يافته و در صدد كشتن دور كند، كه اگر اين مارها و كژدمها به وى حمله ور شوند آن فرد قادر نيست او را از آنها نجات دهد، يا به او كمكى برساند. اما اگر از اصلاح نفس خويش و تزكيه آن فراغت يافته اى، و توانسته اى ظاهر و باطن گناه را ترك كنى، و اين امر به آسانى خوى و عادت تو شده است - و اين امر بسيار بعيد است - تدريجا به واجبات كفايى مشغول شو، و اين كار را بايد با كتاب خدا آغاز كنى، سپس به سنت پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم و پس از آن به علم تفسير و ديگر علوم قرآن بپرداز، اعم از ناسخ و منسوخ، فصل و وصل و محكم و متشابه آن؛ همچنين در سنت و حديث تدريج را رعايت كن. پس از اينها به فروع دين مشغول شو، و آن عبارت از علم مذهب است كه جزء دانش فقه مىباشد. نه علم خلاف؛ سپس به اندازه اى كه عمر مجال دهد و زمان مساعدت كند به تحصيل علم اصول فقه و بقيه علوم دست به كار شو. اما عمر خود را در طلب يك فن به منظور اين كه آن را به نهايت برسانى صرف مكن، زيرا علم بسيار، و عمر كوتاه است. اين دانشها همه اسباب و مقدماتند، و ذاتا مطلوب نيستند بلكه به خاطر غير خود مطلوبند، و آنچه براى غير خود مطلوب است نبايد در آن بر اثر افزون طلبى، مطلوب اصلى فراموش گردد. از علم لغت رايج به مقدارى كه زبان عرب فهميده و با آن سخن گفته شود، و از نوادر آن به اندازه اى كه نوادر قرآن و حديث را بدانى بسنده كن، و تعمق و غور در آن را رها ساز، و از نحو به قدرى كه به كتاب و سنت مربوط مىشود اكتفا كن.

مى گويم:

مقصود غزالى از علم مذهب، علم به مذاهب پيشوايان گمراه و گمراه كننده آنهاست كه عبارتند از شافعى، ابوحنيفه، مالك و احمد و امثال آنها؛ همانهايى كه در مسائل دينى بر اساس آرا و خواهشهاى نفسانى خود فتوا مىدادند، و منظورش از علم خلاف، دانستن وجود اختلافات و توجيه آراى آنهاست. و غرض او از اصول فقه، مبانى و قواعدى است كه براى بناى آراى خود آنها را وضع، و سپس در آنها اختلاف كرده اند، و به طور خلاصه در اين اصول فقه چيزى وجود ندارد كه بتوان آن را علم ناميد، بلكه همه آنها بدعت و گمراهى است. بر طبق اصول و قواعد اماميه واجب است همه علوم دينى از اهل بيت عليهم السلام اخذ شود، و اين اخذ يا زبانى و حضورى و يا با مراجعه به نصوص و تصريحات آنها و يا از طريق استنباط از اخبار و آثار آنان است، و نيز براى كسانى كه شرايط مقرر و مقدماتى را كه در اين امر معتبر است دارا، و از تواناييهاى لازم برخوردار باشند، ممكن است اين امر از طريق به كار بردن فكر و تدبر در احاديث و آثار آنها صورت گيرد. تحصيل علوم آلى يعنى دانشهايى كه وسيله فهم ادله احكامند از قبيل نحو، صرف، لغت و غيره غالبا بر اساس فرض دوم واجب مىشود نه اول. و براى كسى كه نمى تواند به ائمه عليهم السلام دسترسى پيدا كند، و به سبب عجز ذاتى و يا عدم توانايى در تحصيل شرايط لازم، قادر به استنباط مذكور نيست جايز است از عالم متدينى كه به او معتقد و اهل استنباط باشد تقليد كند، و اگر اين گونه عالمان متعدد باشند از آن كه عالمتر و پرهيزگارتر است تقليد كند؛ اگر امر بر او مشتبه باشد در تقليد از هر كدام آنها مخير است، و بايد تا آن جا كه مىتواند احتياط كند. در حديث اهل بيت عليهم السلام پيرامون اختلاف روايات آنها آمده است كه فرموده اند: «از باب تسليم به هر يك از دو روايت عمل كنى جايز است. (270)

/ 22